دوستی با طبیعت حق كودكان است

بازی در مزرعه‌ای کوچک در دل شهر، شاید رویای بسیاری از والدین خسته و شتاب‌زده این روزگار برای فرزندانشان باشد. رویایی دوست‌داشتنی که چند ماهی است در گوشه‌ای دنج و باصفا، همین‌جا در کشورمان رنگ واقعیت به خود گرفته است...

بازی در مزرعه‌ای کوچک در دل شهر، شاید رویای بسیاری از والدین خسته و شتاب‌زده این روزگار برای فرزندانشان باشد. رویایی دوست‌داشتنی که چند ماهی است در گوشه‌ای دنج و باصفا، همین‌جا در کشورمان رنگ واقعیت به خود گرفته است. برای رفتن به این مزرعه کوچک فقط کافی است فاصله ۸۹۷ کیلومتری تهران تا مشهد را طی کنید و به مدرسه طبیعت‌کاوی «کنج» برسید؛ جایی که در آن می‌توانید مستقیم و بدون واسطه و حصار با محیط زیست و گیاهان و حیوانات مختلف آن رودررو شوید؛ مدرسه‌ای متفاوت با تمام مدرسه‌هایی که تا حالا دیده‌اید، با حضور افتخاری آقای کرم، خانم مرغ، جوجه کوچولو و سایر اهالی مزرعه! پس لطفا قبل از شروع گزارش ذهنیت قبلی‌تان را از مدرسه و میز و نیمکت‌های چوبی کنار بگذارید. اینجا قرار نیست بچه‌ها سرکلاس بنشینند، آموزگاری هم وجود ندارد؛ چون بچه‌ها با لمس محیط اطرافشان، گیاهان و حیوانات خودشان تمام چیزهایی را که لازم است، یاد می‌گیرند. به مناسبت روز جهانی محیط زیست، سری زدیم به اولین مدرسه طبیعت ایران و گپی با عبدالحسین وهاب‌زاده استاد دانشگاه و فعال محیط زیست زده‌ایم که می‌خوانید.

ارتباط با طبیعت

‌عبدالحسین وهاب زاده، از نام آشنا‌ترین چهره‌های محیط زیست کشور است. او برنده جایزه ملی محیط‌زیست ایران و یکی از ۳۰ خادم محیط زیست کشور است. وهاب‌زاده معتقد است به احترام طبیعت، این مادر مهربان همه انسان‌ها، باید تمام قد ایستاد و با جدیت زیاد برای حفظ آن تلاش کرد. مدرسه طبیعت حاصل همین فکر و اندیشه وهاب‌زاده است. او در طول سال‌های تدریس خود، شاگردان زیادی را تربیت و روانه گوشه و کنار کشورمان کرده؛ دانشجویانی که قرار بوده حافظان دل نگران محیط زیست باشند، اما این مهم خیلی وقت‌ها انجام نشده و همین مساله زنگ خطر را برای وهاب‌زاده به صدا درآورده است. وهاب‌زاده می‌گوید: بیش از ۴۰ سال است که استاد بوم‌شناسی هستم و در دانشگاه‌های مختلف تدریس می‌کنم. در این سال‌ها هر دانشجویی که درس محیط زیست داشته به نحوی با من سروکار داشته‌است؛ یا دانشجوی من بوده یا کتاب‌های من را خوانده. الان مدت‌هاست كه به این فکر می‌كنم که چرا ما هرسال رشته‌های بیشتری در ارتباط با محیط زیست داریم و  فارغ‌التحصیلان ما هم سال به سال بیشتر می‌شوند، اما وضعیت محیط زیست ما بدتر می‌شود؟ یکی از دلایل این اتفاق این است که بچه‌هایی که در رشته‌های مربوط به محیط زیست مشغول تحصیل هستند، علاقه‌ای به رشته‌شان ندارند. آن‌ها صرفا به این دلیل این رشته را می‌خوانند که مدرک بگیرند. درحالی که قبلا این طور نبود.

وهاب‌زاده مدت زیادی به دنبال یافتن راه حلی ساده برای این مشکل بود تا اینکه سرانجام تمام یافته‌هایش را کنار هم گذاشت و به یک نتیجه رسید و آن اینكه «ما به اندازه کافی در سنین کودکی به بچه‌های‌مان انگیزه نمی‌دهیم. نظام آموزشی ما انگیزه را در آنها از بین می‌برد وخلاقیت‌شان را می‌کشد. از پشت میزهای چوبی مدرسه دانش‌آموزانی با فکر مستقل و خلاق بیرون نمی‌آیند. بنابراین احتمال این‌که یك نفر از این سیستم در بزرگسالی به دنبال علایقش برود، خیلی کم است. بچه‌ها در یک دوره طلایی نسبت به آن چیزهایی که با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند، حساس هستند. از طرفی به واسطه رشته‌ام می‌دانستم که اگر این دوره در ارتباط با طبیعت قرار بگیرد تا چه حد می‌تواند سرنوشت ساز باشد.

مادر خلاقیت

برنده جایزه ملی محیط زیست معتقد است كه طبیعت مادر همه انسان‌هاست، بنابراین برای رشد باید به آغوش این مادر کهنسال برگشت. «ما همه چیز را از طبیعت یاد می‌گیریم، بنابراین نمی‌شود آن را کنار گذاشت. بچه‌های ما باید با عناصر مختلف طبیعت از سنین پایین تماس داشته باشند و با آن ارتباط برقرار کنند. از پنج  تا  یازده سالگی بچه‌ها نسبت به هرچیزی که در اطراف‌شان حرکت دارد و تکان می‌خورد، مثل درختان که شاخه‌ها و برگ‌های‌شان در باد حرکت می‌کنند یا آب که جریان دارد حساس هستند. کودک در این سن به بوها و رنگ‌ها سریع واکنش نشان می‌دهد و به طور ذاتی منظره پرگل، صدای آب و تماشای آب روان را دوست دارد.» به نظر استاد وهاب‌زاده، این گرایش ذاتی در كودكان در نهایت باعث می‌شود كه حواس پنجگانه در آن‌ها شکوفا شود.

 او در این باره می‌گوید: قطعا وقتی بچه‌ها در این سن با محیط اطرافشان در تعامل قرار می‌گیرند و به اصطلاح با عناصر موجود در طبیعت درگیر می‌شوند، بازی می‌کنند و هرچیزی را که در محیط پیرامونشان هست، لمس می‌کنند، استعدادهای حسی، حرکتی، عاطفی و شناختی‌شان رشد می‌کند. نتیجه این رشد استعداد‌های مختلف کودک، به عقیده این فعال محیط زیست بالا رفتن قدرت سازگاری و هوش اجتماعی در بچه‌هاست. «کودکان وقتی با هم در یک محیط طبیعی قرار می‌گیرند، این امکان برای‌شان فراهم می‌شود که سازگارتر شوند؛ چیزی که در مدرسه‌های ما دیده نمی‌شود.

هم‌اكنون مدرسه، بچه‌های ما را از همه این تجربه‌های ناب محروم کرده است. بچه در مدرسه اجازه ندارد با بغل دستی‌اش حرف بزند، فضای بزرگی برای بازی ندارد، در خانه هم نه همبازی دارد و نه فضای مناسبی برای بازی. پس این بچه کجا قرار است  محیط اطرافش را بشناسد‌؟! همین می‌شود که بچه‌های این نسل، قدرت سازگاری با بچه‌های دیگر را ندارند. بنابراین مهارت‌های فیزیکی‌شان رشد نمی‌کند و خلاقیتشان نادیده گرفته می‌شود، چون از مادر خلاقیت که طبیعت است، فاصله گرفته‌اند.

 هرچه وسایل متنوع‌تری در دسترس یک بچه باشد، او خلاق‌تر می‌شود. حالا به نظر شما کدام بازی‌، کدام لگو و کدام اسباب‌بازی امروزی می‌تواند از یک مورچه پیچیده‌تر باشد؟ چه چیزی به اندازه طبیعت می‌تواند حالت‌های مختلف را به بچه نشان بدهد؟ طبیعت یک زمان ابر است و یک زمان آفتاب، یک وقت باران، یک وقت باد. درخت‌هایش یک وقت گل دارند، یک وقت میوه. این همان جلوه‌های مختلفی است که فقط در ارتباط با طبیعت در دسترس کودکان قرار می‌گیرد

آموزش هرگز!

مجموعه این دل‌مشغولی‌ها بود كه در نهایت عبدالحسین وهاب زاده را به ایده اختصاص مکان ویژه‌ای برای ارتباط نزدیک کودکان با طبیعت رساند. او در این باره می‌گوید: اولین بار این دغدغه‌هایم را در قالب مقاله‌ای به نام «کودکی به یاد مانده» در مجموعه‌ای به نام بوم‌شناسی علم عصیانگر منتشرکردم. در این مقاله  نشان دادم كه چه اندازه دوران کودکی در برداشت افراد در بزرگسالی تاثیر دارد. از یک زمان به بعد به این نتیجه رسیدم که ما از این موضوع غافل شده‌ایم. این بود كه فکر کردم یک نفر باید در این زمینه کاری کند. البته من پیشگام این موضوع نیستم. قبل از من هم خیلی‌ها این ایده را داشته و اجرا کرده‌اند، ولی متوجه شدم كه آن‌ها هم وقتی بچه‌ها را به طبیعت می‌برند، باز هم کلاس درس راه می‌اندازند و آموزش می‌دهند. چیزی که بچه‌ها در این سن نیاز دارند، آموزش نیست. بچه‌ها باید در طبیعت غرق شوند. 

غرق‌شدن در طبیعت، امکانی است که از بچه‌های امروز گرفته شده؛ اتفاقی که به عقیده وهاب‌زاده به رویه‌ای معمول بین خانواده‌های امروزی در آمده است:پدرو مادری را فرض كنید كه فرزندشان را برای تفریح و گردش به طبیعت برده‌اند. بعد ببینید و بررسی كنید كه این بچه چقدر و تا چه اندازه فرصت درک طبیعت و غرق شدن در آن را پیدا می‌كند؟ پدر و مادر مدام می‌گویند: بچه! مواظب باش لباست خاکی شد! مواظب باش خاک به چشمت نرود! دستت زخمی ‌نشود! سرت را بلند کن و به دوربین نگاه کن تا عکست را بگیریم. در این وضعیت این بچه حتی یک لحظه به حال خودش نیست و فرصت این را ندارد که با طبیعت اطرافش ارتباط برقرار كند‌. متاسفانه این مشکل همه‌گیر است و خیلی‌ها هم که ایده بردن بچه‌ها را به طبیعت دارند به آن توجه نمی‌کنند

دقیقا به همین دلیل است که در مدرسه طبیعت‌کاوی، نه خبری از کلاس‌های معمول مدارس است و نه معلم‌های همیشگی. دكتر وهاب زاده در این‌باره می‌گوید: کلاس یعنی آموزش! ما مخالف آموزش دادن به بچه‌ها هستیم. می‌گوییم بگذارید بچه‌ها بیایند به شکل خودانگیخته با محیط ارتباط بگیرند و با دوستان واقعی یا خیالی‌شان در محیط غرق شوند، هرکاری هم که دوست دارند انجام دهند. در مدرسه طبیعت، معلم و مربی نداریم، بلکه تسهیل‌ گر داریم. كار تسهیل‌گر این است که اول مواظب باشد بچه‌ها به خودشان آسیب جدی نزنند (نه این که آسیب نزنند، چون بچه‌ها باید به خودشان آسیب بزنند!) علم ثابت کرده که بچه‌ها اگر در کودکی به خودشان آسیب بزنند، این تجربه را در بزرگسالی دیگر تکرار نمی‌کنند یا کمتر تکرار می‌کنند.

 بنابراین یک بچه باید در یک حد سطحی دستش را ببرد، زمین بخورد اما باید یک نفر مراقبش باشد که حادثه جدی برایش پیش نیاید. این وظیفه تسهیل‌گرهای ماست. وظیفه دیگرشان این است که مواظب باشند بچه‌ها به دوستانشان، به محیط‌زیست و حیوانات و گیاهان آسیب جدی نزنند. منظورم این نیست که بچه‌ها گلی را از شاخه نچینند. مقصود این است که هیچ درختی را نشکنند، چون می‌خواهیم از همین سن، احترام به طبیعت را یاد بگیرند وظیفه دیگر تسهیل‌گرها این است که اگر در مسیر کاوش بچه‌ها مانعی وجود داشت آن را برطرف سازند.

مثل ویتامین

«هرچیزی که انسان خودش کشف می‌کند، جادویی و از یاد نرفتنی است.» وهاب‌زاده به این جمله باور دارد. شاید به خاطر همین است که می‌گوید: بچه‌ها همان‌قدر که به ویتامین نیازدارند به تعامل با طبیعت هم محتاج هستند. این نكته باید در جامعه مطرح شود، درباره‌اش کتاب و مقاله بنویسیم، سمینار برگزار كنیم تا گردانندگان فرهنگی کشور با این موضوع درگیر شوند و پی ببرند كه آموزش راه حل همه چیز نیست. بسیاری از آموخته‌های بچه‌ها مربوط به دوران پیش از آموزش است. اگر بخواهیم بچه‌ها را بدون این كه از کودکی با طبیعت انس گرفته یا آن را تجربه كرده، در بزرگسالی به طبیعت علاقه‌مند کنیم، کار دشواری در پیش داریم. باید تجربه طبیعت به عنوان حق طبیعی هر کودکی به رسمیت شناخته شود؛ چیزی که هم‌اكنون در قانون ما وجود ندارد.

دكتر وهاب‌زاده، استاد دانشگاه که در سال ۸۴ از طرف شهرداری تهران به عنوان یکی از ۳۰ خادم محیط زیست کشور انتخاب شده است مثل همه علاقه‌مندان محیط زیست، نگران است و از بروز نگرانی خود ابایی ندارد؛ او می‌گوید: من هم چون دیگر کارشناسان و علاقه‌مندان محیط زیست  نگرانی‌هایی دارم؛ این که تالاب‌های ما درحال خشک شدن هستند، رودخانه‌ها کم آب شده‌اند، وارد یک دوره خشکسالی شده‌ایم که بیشتر منشاء انسانی دارد، در فضاهایی آلوده زندگی می‌کنیم، گونه‌ها  در حال انقراض هستند. با این حال می‌توانیم روی فرزندانمان سرمایه‌گذاری و نسلی را در آینده تربیت كنیم که نگران حفظ محیط زیست باشند.

:در پیوند با این مقاله بیشتر بخوانید

دوست داشتن طبیعت را به کودکان مان بیاموزیم

چرا کودکان باید با طبیعت آشنا شوند؟

نویسنده
مینا مولایی
ویراستار:
گروه ویراستاران کتابک
Submitted by editor on