عینکی برای اژدها

ماجرایی که برای شما نقل خواهم کرد زمانی آغاز شد که من کودکی هشت ساله بودم. سال ها از آن زمان می گذرد. اکنون چشم پزشک هستم و خودم دختری هفت ساله دارم. راستش به خاطر قولی که به ننه اژدها داده بودم این ماجرا را روی کاغذ می آورم. البته دخترم هم در این میان نقش دارد. چون او هم مثل من عاشق اژدهای عینکی است.

داستان بلند عینکی برای اژدها روایت دخترکی به نام عسل است که در غاری نزدیک روستای شان اژدهایی پیدا می کند که چشمانش کم سو شده و دیگر نمی تواند خوب ببیند. این اژدها همان اژدهایی است که هزاران بار در افسانه ها نقش بازی کرده است و اکنون از بی مهری آدم ها به غاری پناه برده است. عسل همه زندگی اش را در پی این هدف می گذرد که اژدها را به بینایی برساند. این داستان بلند در نوزده فصل دلدادگی عسل به اژدهای عینکی را روایت می کند

نویسنده
محمدهادی محمدی
پدیدآورندگان
سال نشر
۱۳۷۵
انتخاب ژانر
عنوان عملیات
ژانر
کتاب ادبیات غیرداستانی علمی کودک و نوجوان
کتاب شعر کودک و نوجوان
کتاب مرجع کودک و نوجوان
کتاب ادبیات کهن ایران برای کودک و نوجوان
کتاب لالایی
کتاب نمایشنامه کودک و نوجوان
افسانه
بازنویسی و بازآفرینی
حکایت (فابل)
خاطره (سرگذشت)
خودزندگی نامه (اتوبیوگرافی)
داستان اساطیری
داستان پریان
داستان تاریخی
داستان دلهره آور
داستان طنز
داستان عاشقانه
داستان علمی تخیلی
داستان فانتزی
داستان کارآگاهی
داستان کلاسیک
داستان کمیک و رمان گرافیکی
داستان کوتاه
داستان ماجراجویی
داستان معمایی
داستان واقع گرا
داستان ورزشی
داستان هجو
رئالیسم (واقع‌گرای) جادویی
زندگی‌نامه (بیوگرافی)
ژانر وحشت
سخنرانی
خودیاری
کتاب درسی
گاه‌نامه
متل یا ترانه متل
مقاله
رمان نوجوان
کتاب ادبیات غیرداستانی فانتزی کودک و نوجوان
قالب
کتاب تصویری کودک
کتاب حسی لمسی
کتاب مقوایی
داستان تصویری
کتاب پارچه‌ای
کتاب چوبی
کتاب پلاستیکی
کتاب تصویری
کتاب کامی شی بای
کتاب پاپ آپ
کتاب اسباب بازی
قطع بزرگ
Submitted by editor3 on