ده فرمان معلمی به قلم توران میرهادی

- معلم خوب چه صفاتی باید داشته باشد؟

چند وقت پیش با گروهی صد نفری از معلم‌ها کار می کردم. جلساتی داشتیم که شرکت در آن لذت‌بخش بود و هر کس از تجربه ها و اکتشافات دوباره‌اش سخن می گفت. بعد از تمام شدن جلسات، سعی کردم از آن چه انجام داده بودیم، برای خودم نتیجه‌گیری کنم. این نتیجه‌گیری را خیلی مختصر یادداشت کردم و اسمش را ده فرمان معلمی گذاشتم. حالا این ده فرمان را که در واقع ده صفتی است که معلم حتماً باید داشته باشد برای شما می گویم:

۱- معلم باید متواضع باشد.

معلم همیشه می آموزد: از شاگرد، از پدر و مادر، از مستخدم مدرسه و در هر شرایطی می آموزد. خودش هم شاگرد است و هم معلم. به همین سبب، نمی تواند چیزی را برای خودش نگه دارد، می خواهد بگیرد و رد کند. بنابراین، اگر متواضع نباشد و طلبگی نداشته باشد، نمی تواند همیشه بیاموزد.

۲- معلم باید باحوصله باشد.

کار تعلیم و تربیت خیلی طولانی است. معلم ذره‌ذره از زحماتش نتیجه می گیرد. کار معلم مثل کلید برق نیست که در یک حرکت آن را می‌زنید، چراغ روشن می شود. ممکن است هزاران حرکت فقط یک نتیجه بدهد. بنابراین معلم باید حوصله داشته باشد: حوصله ی گوش‌دادن، حوصله ی کشف‌کردن، حوصله ی راه‌یابی، حوصله ی حل کردن مشکلات و انواع حوصله ها.

۳- معلم باید دقیق باشد.

اگر معلم دقیق نباشد، نمی تواند ببیند. از لحظه ها و رفتارها می گذرد. از علامت هایی که شاگرد می دهد، محیط می دهد، پدر و مادر می دهند، می گذرد. پس فقط دقت معلم است که می تواند او را در زمینه ی کارش راهنمایی کند.

۴- معلم باید حالت بی طرفی علمی  داشته باشد.

یعنی تعصب نداشته باشد، زود قضاوت نکند و زود به نتیجه نرسد، بلکه مثل یک دانشمند شرایط را سبک سنگین کند، علت را بیابد و پیش از قضاوت، سنجش های لازم را درباره ی شاگردش، کارش، رشته درسی اش و خودش داشته باشد.

۵- معلم باید پایداری و مقاومت داشته باشد.

اگر امروز معلم کارش به نتیجه نرسید، فردا کار کرد و باز هم به نتیجه نرسید، پس‌فردا و روزهای دیگر هم کارش نتیجه نداد، هم‌چنان در جهت مقصود، پایداری کند تا شاگردش، خودش، کلاسش و مدرسه‌اش را به مقصد نزدیک کند. تا پدر و مادر را در زمینه ی هدایت‌کردن فرزندشان راهنمایی کند.

ده فرمان معلمی از قول توران میرهادی

۶- معلم باید ذهنی باز داشته باشد.

گیرنده های معلم مثل گیرنده های تلویزیون در همه ی جهت ها باید کار کند و هیچ‌وقت بر روی یک موضوع نایستد. اگر معلم دیگری تجربه ای کرده است، ذهن باز معلم است که می تواند این تجربه را بگیرد و بسنجد و از آن بهره بگیرد. اگر بچه ای کار تازه ای کرده است، ذهن باز معلم می تواند از کار تازه ی آن بچه نکته ای بیاموزد که کار معلمی او را ثمربخش‌تر کند. اگر معلمی مقاله ای می خواند، ذهن باز اوست که می تواند نکته هایی از آن مقاله دریافت کند. اگر در جایی پژوهشی شده است، ذهنِ باز معلم از آن پژوهش بهره ای برای کارش می گیرد. ذهن معلم باید نسبت به تأثیرات خارجی باز باشد و واهمه ای نداشته باشد.

۷- معلم باید انعطاف داشته باشد.

خطری که معلم‌ها را همیشه تهدید می کند، این است که در روش و سبک شان متخصص می شوند؛ یعنی می گویند: من جز این روشِ تدریس هیچ روش دیگری را قبول ندارم. چنین چیزی درست نیست. باید قبول کرد و انعطاف داشت، رفت، دید، فهمید، نشست و گوش کرد. در حقیقت معلم باید گوش ها، چشم‌ها و ذهن باز در برابر همه ی تأثرات داشته باشد و انعطاف‌پذیر باشد.

۸- معلم باید با شاگردانش رابطه ای صمیمانه و انسانی برقرار کند.

در چنین حالتی است که محیط آماده می شود برای این که بچه بیاموزد. متأسفانه ما به نقش این رابطه ی صمیمانه به اندازه ی کافی آگاه نیستیم. این رابطه ی صمیمانه گاه با یک نگاه یا یک لبخند یا یک نوازش یا گفتن جمله ای کوتاه ایجاد می شود. به هر حال، چنین رابطه ای خیلی درونی است و آن چه به وجودش می آورد خیلی متفاوت است. نمی شود فرمول‌وار گفت؛ فقط باید مهارت داشت و به جا و به موقع حرکت مناسب را کرد.

۹- معلم باید ظرافت و تعمق داشته باشد.

معلمی کار فوق‌العاده ظریفی است. من گاهی در فیلم‌ها می بینم که دارند تلفن یا دستگاه رادیو و یا تلویزیون را سیم‌پیچی می کنند، سیم‌های نازک را می‌کِشند و به  هم وصل می کنند، یا نحوه ی استفاده از وسایل جراحی را می بینم که چه قدر کار ظریفی است، ناگهان به نظرم می‌رسد که کار معلم از این هم ظریف‌تر است. در کار تعلیم و تربیت موج‌ها را نمی شود دید و ثبت کرد. من حرف می‌زنم، شما ثبت می کنید، ولی ما هیچ ارتباط سیمی با همدیگر نداریم! حالا فکرش را بکنید معلم چه قدر در کارش باید ظرافت داشته باشد تا بتواند همه ی موج‌ها را در جهت پیشرفت کارش به حرکت درآورد. متأسفانه خیلی کم‌اند معلمانی که این نکته را کاملاً درک کرده باشند و در عمل هم به آن رسیده باشند. یکی از کسانی که این نکته را به خوبی دریافته بود و در عمل هم به آن رسیده بود، جبار باغچه بان بود. باغچه بان دقیقاً به تمام ظرافت های معلمی رسید. هر نگاهش، هر واکنش و برداشتش نسبت به کاری که انجام می داد، در نهایتِ ظرافت بود و این آن جایگاهی است که معلم در حین کارِ عملی ورزیده می شود و تئوری چندان به کارش نمی آید.

۱۰- معلم باید قدرت طراحی و پیش‌بینی داشته باشد.

من روی این صفت تکیه می کنم. معلم باید زمان لازم برای مطالعه، طراحی و پیش‌بینی را داشته باشد و این طراحی را مثل یک دانشمند انجام بدهد. یعنی کار مستند و صحیح بکند و دقت واقعی علمی داشته باشد. آن چه گفتم به ترتیب اهمیت نبود، چون هر یک از این صفت ها در جای خودش بسیار مهم است و هیچ‌یک بر دیگری برتری ندارد.

نویسنده
توران میرهادی
Submitted by admin2 on