اسطوره و افسانه در تمام نوع بشر وجود دارد. همچنانكه در نزد بوميان باستانی و بوميان استراليا هم بوده است. در هرجایی که اسطورهها از آنجا آمده، به انديشههای مافوق الطبيعه و نو، ارزشی خاص میدادند و يا با اسطوره و افسانه، برای تشريفات و آداب و عبادات قبيله، يک نوع حقانيت و استقلال ايجاد میکردند.
پيدايش ريشهی اساطير اوليه را در خوابها و روياها هم میتوان جستوجو كرد. این خوابها و رویاها را بارها نَقل و تكرار کردهاند تا با آنها برای سرآغاز و علت و معاني امور، تا حدی دليل و سببی پيدا كنند. همچنين اساطير ممكن است از آنجا تكوين يافته باشد كه در يكی از روزهای نخستين، از شخصی كه دارای قوهی پندار نيرومندی بوده، سوالاتی پرسیدهاند، مانند: چگونه آسمان برافراشته شده است؟ عالم را چه كسی ساخت؟ اولین آدم از كجا آمد؟ چرا خرس دُمی شبیه حیوانات ندارد؟ چرا مار پا ندارد؟ آن مرد از قوهی تصوير يا از خواب و خيال خويش پاسخهايی برای آن پرسشها يافته است. مخصوصاً اگر حكايات سادهای از پيرمردان در اينباره شنيده و نقل كرده است و سپس خود بر آن چيزهايی افزوده باشد و رفته رفته اسطوره بهظهور رسيده است.[1]
در سایت کتابک بخوانید: داستان های اساطیری ایران باستان برای نوجوانان
قدری عميقتر و بامعنیتر، اسطورهها تجسم پندارگونهی احساساتی است كه ندانسته برخی افراد برای تقليل رنج و يا اعتراض به امور نامطلوب و غيرعادلانه كه در سازمانهای قبيله يا جامعهی خود میدیدند، بيان کردهاند. از اين نظر، اسطورهها راز و رمز و كنايات پُر مغز و بامعنایی هستند كه چون آن را كراراً نَقل و پياپی بازگو كنند، آرامش فكری در ذهن آنها ايجاد میکند، و آنها را گويی با لحن موثری راضی و قانع میسازد، و اين مهمترين تأثیر اساطير اولين است.[2]
تاريخ، آخرين اسطورهی جوامع متجدد است. ما تاريخ را همانگونه میسازیم كه اقوام ابتدايی اسطورهها را ساختهاند.[3]
اين عقيدهی «جان. بیناس» دربارهی خلق اسطورهها بود. اساس اسطورهها، حكومتها، سرداران و پهلوانان بودهاند. پس از بهوجود آمدن اسطورهها، قصههای عاميانه و قصههای پريان تكوين يافته است.
كلودلوی ـ استراوس در بخشي از كتاب «ريختشناسی قصههای پريان» میگوید: روشن است كه قصهها تاريخ دارند، اما تاريخی كه دست نيافتنی است، زيرا ما از تمدنهای ماقبل تاريخ كه قصهها در آنها ريشه دارند، چیزهای اندکی میدانیم. اما آيا بهراستی اين تاريخ است كه گُم شده؟ بُعد تاريخی، بيشتر بهعنوان عامل منفی، ناشی از اختلاف ميان قصه بهصورتی كه وجود دارد و يک بافت مردمشناختی كه وجود ندارد، ظاهر میشود.[4]
بیشتر قصهها و افسانهها با پيروزی، پاكی، درستكاری، محبت، ايمان و عشق تمام میشوند. در شمار اندکی از آنهاست كه روح بشرِ ناپاک به پيروزی میرسد، مانند قصهی «قيزلر خانم»[5] و قصهی «شير و روباه حيلهگر». نمونههای دیگری از این قصهها در كتاب «قصههای عامیانه مردم ایران» میخوانیم.
«تالكين» نويسندهی انگليسي معتقد است كه چهار ويژگی در قصههای جن و پری وجود دارد. آن چهار ويژگی عبارتند از: 1. خيالپردازی، 2. رهايی، 3. بازيابیخويشتن (درمان) و 4. تسلي. برعكس قصههای عاميانه که میتوانند پایانهای خوش نداشته باشند، تالکین تأكيد میکند كه همهی افسانههای جن و پری، بايد پايانی خوش داشته باشند.
اگر صورتی، هم در آثار دينی و هم در قصهی پريان بيايد، صورت دينی اصل است و صورتی كه در قصه پريان آمده، فرعی يا ثانوی است. اين موضوع بهويژه دربارهی اديان باستانی صادق است. هر پديدهی از بين رفتهی دينی، مهمتر از بازتاب هنری آن در يک قصه پريان است.[6]
بر پایه پژوهشهای انجام شده، انسانها هشت يا نُه هزار سال پيش يا به روايتی ديگر دوازده هزار سال پيش، در بينالنهرين کشاورزی را آغاز کردند. بنابراين در آن زمان دست از بيابانگردی و مهاجرت از نقطهای به نقطه ديگر برداشتند و هر قبيله يا گروهی در محلی كه چشمه و رودخانهای بوده است، ساكن شدهاند. آن هنگام كه تاريخ و آيينی وجود نداشته است، انسانها عوامل طبيعت مانند خورشيد و ماه را میپرستیدند و این در اساطير و افسانهها تكوين يافتهاند.
قصهی پريان، گروه خاصی از قصههای عاميانه است. قصهی پريان را با واقعيت تاريخی و با اسطورههای تمدنهای باستانی و اقوام ابتدايی پيش از پيدايش طبقات اجتماعی بايد سنجيد.
خانم «ايزابل زيگلر» عقيده دارد كه اسطورهها و افسانههای كهن ريشه در ادبيات مردمي (عاميانه) اوليه دارد و ساختهی يک گروه نژادی است نه يک فرد.
خرید کتاب افسانههای اینور آب و افسانههای آنور آب
همه كشورها و ملتها اسطورههای خاص خود دارند كه به مسائل ویژهای پرداختهاند، از قبيل زندگي و مرگ، دين و پديدههای طبيعی و قهرمانان بزرگ.[7]
فولكلورشناسانی مانند «ولاديمير پراپ»، «ميرچا الياده»، «باستيلا»، «م. لوفلر-دلاشو»، «زیگموند فرويد»، «برونو بتلهايم»، «اريک فروم» و بسياری ديگر، دربارهی منشاء و پيدايش اسطورهها، قصههای پريان و قصههای عاميانه هر کدام نظری دارند که با دیگری متفاوت است.
بسياری از فولكلورشناسان، اسطوره و قصههای عاميانه را يكی میدانند و تفاوتی میان آنها قائل نمیشوند.
در پايان اين بخش، لازم است عقيدهی «لرد راگلان»، محقق انگليسی را ذكر كرد كه گفته است: بعد از صدوپنجاه سال هر سنت تاريخی بهصورت افسانه درمیآید. بهعنوان مثال، از «اميرارسلان رومی» و «حسين كُرد شبستری» و ديگر قصههای گذشتهی نزديک سرزمين خودمان میتوان نام برد.
تقسيمبندی قصهها
بسياری از محققين و افسانهشناسان، قصهها را به چندينبخش تقسيم كردهاند. يكی از معروفترين و كلیترین تقسيمبندیهایی كه توسط «وونت» انجام گرفته، به شرح زير است:
1. قصهها و حكايات اساطيری؛
2. قصههای خالص پريان؛
3. قصهها و حكايات زيستی؛
4. قصههای خالص جانوران؛
5. قصههای مربوط به پيدايش و آفرينش اشياء؛
6. قصهها و حكايات مطايبتآميز؛
7. قصههای اخلاقي.[8]
برونو بتلهايم در كتاب جامع و سودمند خود «کاربردهای افسون»، میگوید: در اغلب فرهنگها، قصهها را به سه دسته تقسيم كردهاند:
1. اسطورهها؛
2. قصههای مردمی كهن؛
3. افسانههای جن و پری.
كه همهی آنها را ادبيات جوامع پيش از پيدايش نوشتار میدانند.[9]
از روانشاد منوچهر سلیمی، درسایت کتابک بخوانید:
افسانههای کودکان و ریشههای تاریخی آن
تعریف و طبقهبندی افسانهها و قصههای عامیانه
رازها و رمزها در قصههای عامیانه