باز زنبور عسل
صبح زود آمد خرید
هر کجای باغ را
شادمانه سر کشید
گفت: ای گلها سلام
باز هم مهمان رسید
بال زد هی بال زد
هی پرید و هی پرید
تاب خورد و آب خورد
از میان برگ بید
ناگهان در کنج باغ
غنچهای را باز دید
پر زد و رویش نشست
شیره آن را چشید
گفت: بهبه عالی است
شاد شد آن را خرید
بعد هم وزوز کنان
سوی خانه پر کشید