مقاله
وقتی که صبح پیدا میشه
رفتگر از خواب پا میشه
از تو خونهش بیرون میاد
کار میکنه خیلی زیاد
با چرخ بیدنده و گاز
با جاروی دسته دراز
کمی گرد و خاک میکنه
کوچهها رو پاک میکنه
جوب...
مقاله
به قصه قصه، مادر،
مرا به خواب بردی
در آسمان روشن
به آفتاب بردی
به اختران شب تاب
به ماهتاب بردی
به قصه قصه گفتی:
جهان چه خوب و زیباست!
جهان و هر چه در اوست
برای شادی ماست...
مقاله
کودکم،
چهرهات
آسمان آبی من است.
نازنین،
خندهات
صبح آفتابی من است.
اَخم میکنی و باغ سینهام
خالی از گل و گیاه میشود.
جان من، که آسمانِ صاف بود،
ابر میشود، سیاه میشود...
مقاله
اسب سفید نقره سُم
هم چشم سیاه، هم یال و دُم
حیوان رام و مهربان
گفتی سخنها بی زبان
سبزهی تَر غذای تو
نُقل آورم برای تو
زین مینهم بر پشت تو
خوش میجهم بر پشت تو
پا در رکاب...
مقاله
گلها را من
میبینم گل
میچینم گل
می دانم گل
اما هر یک
از این گلها
نامی زیبا
از رویی خوش
میگویم گل
میبویم گل
میخوانم گل
دارد نامی
با پیغامی
از بویی خوش
مقاله
چشمه جوشید و آب روشن آن
گشت در جویبار پاک روان
سبزهها در کنار جو رُستند
خزهها تن در آب جو شستند
نرگس آن تاج زر گرفت به سر
آب آیینه دار داد خبر
که چه زیباست نرگس خوش بو!
خوش...
مقاله
بادبادک سفیدم
باد که آمد هوا رفت
کَلّه و دم تکان داد
یواش یواش بالا رفت
تو آسمان آبی
شد مثل یک کبوتر
نخ را که شُل میکردم
بازهم میرفت بالاتر
کوچک شد و کوچک شد
شد قد یک...
مقاله
برهی خوشگل سفید
کوچک چاق تُپُلی
چشم سیاه لب کلفت
برف تن زبان گلی
بَع بَع تو به گوش من
چهچه بلبلان باغ
چشم تو با نگاه گرم
مثل شب پر از چراغ
تو درهها بچر، بدو
بگرد و جست و...
مقاله
پاشو، پاشو، کوچولو
از پنجره نگاه کن
با چشمهای قشنگت
به منظره نگاه کن
آن بالا، بالا خورشید
تابیده در آسمان
یک رشته کوه پایینتر
پایینترش درختان
نگاه کن، آن دورها
کبوتری می...
مقاله
یک روز صبح جمعه
دلتنگ و خسته بودم
از بس که در اتاقم
تنها نشسته بودم
دیدم که چشمهایم
دیگر نمیتوانند
خط درشت را هم
با راحتی بخوانند
باد بهار از در
آمد به هوشم آورد
آواز...
مقاله
میدَمَد خورشید و می آرد نُوید
کز بهاران تازه گردد زندگی
مژده آرد سبزهی رقصانِ شاد
از جوانی، سرخوشی، پایندگی
در بهار عُمری، ای باغ امید
برگ و بار زندگی از آنِ توست
کشتزار زندگانی...
مقاله
یک روز، چشمه ساری،
باریک چون نواری،
از کوه سر درآورد،
گردید جویباری.
با خنده و ترانه
بر کوه شد روانه،
از مارپیچ دره
میرفت شادمانه.
راهش که تنگ میشد
خیلی زرنگ میشد،
با...
مقاله
- کیست؟ کیست؟
- های! هو!
باد خَزانَم، بگو
باغ الفبا کجاست؟
آمدهام، تند و سرد،
تا ببرم برگ زرد،
بازکن، اینجا کجاست؟
- باد سرد،
قاه، قاه!
خوب به ما کن نگاه،
در بَرِ گل...
مقاله
هر کجا چشم میرود آب است
از افق تا افق همه دریاست.
آب آیینهای است پهناور
صورت آسمان در آن پیداست.
خندهی گرم و روشن خورشید
بر تن سردِ آب میریزد.
موج در پیش موج میخوابد
موج از...
مقاله
بهار آمد، گل آمد
نسرین و سنبل آمد
گلهای سرخ و زیبا
در باغ خانهی ما
چشمها را بازکردند
با خنده ناز کردند
بنفشه دسته دسته
کنار جو نشسته
در روز آفتابی
در آسمان آبی
پرنده...
مقاله
زیبا زیبا زیبایی
ای ایران
میهن خوب مایی
ای ایران
هم کوه و جنگل داری
هم صحرا
هم باغ و بوستان داری
هم دریا
من یک دنیا خاکت را
دارم دوست
من این خاک پاکت را
دارم دوست...
مقاله
ساحل دریا
چقدر گرم است
شنهای ساحل
چقدر نرم است
نشستهام من
کنار دریا
یه حوض کوچک
کندهام اینجا
ساحل دریا
رنگ به رنگ است
گوش ماهیهایش
خیلی قشنگ است
سنگهای رنگی...
مقاله
عمو نوروز بیا!
شاد و پیروز بیا
عید اومد، بهار اومد
تو هم امروز بیا!
عید اومده دوباره
...
مقاله
ای گل سرخ و زیبا
تولدت مبارک
شکوفه باغ ما
تولدت مبارک
بیا بیا با شادی
شب را چراغان کنیم
با خندههای شیرین
دنیا را خندان کنیم
در جشن میلاد تو
امشب گلافشان شده
لبهای تو...
مقاله
خواهر کوچک من
مثل یک شاخه گل است
با دوتا لپ گلی
خندهرو و تپل است
خواهرم شیرین است
مثل یک حبه نبات
خندههایش شکر است
بوسههایش شکلات
میتواند بدود
مثل یک موش زرنگ
میکند...
مقاله
خنده شادی امشب
به روی لبهای ماست
جشن تولد تو
جشن تمام گلهاست
ای گل ناز کوچک
تولدت مبارک
شمع سفید روشن
کنار شیرینی است
میوه و چای و شربت
در سبد و سینی است
ای گل ناز...
مقاله
باز بهار آمده
به باغ و صحرا
پر شده از بوی گل
تمام دنیا
قالی سبز چمن
خیلی قشنگ است
شکوفه درختان
رنگ به رنگ است
به شاخهها نشسته
صدها جوانه
کرده میان شاخه
پرنده...
مقاله
من بهارم فصل باران
سبز و خرم شاد و خندان
دوست دارم دانهها را
بازی پروانهها را
دوست دارم آسمان را
آفتاب مهربان را
دوست دارم روی گل را
رنگ گل را بوی گل را
دوست دارم ماهیان را...
مقاله
فروردین ماه گلها
دنیا دارد تماشا
اردیبهشت از سبزه
زیبا میگردد صحرا
خرداد آید پیاپی
میوههای گوارا
تیر آرد با خود گرما
گرمک میگردد پیدا
مرداد از هندوانه
پر میشود همه جا...
معرفی کتاب
کتاب تصویری «تو مامانیترین هستی» مجموعهای از اشعار «هانس و مونیک هاگن» با تصویرگری هنرمندانهی «ماریت تورنکویست» است. این کتاب که دربردارندهی اشعاری شیرین، لطیف و کودکانه از زبان دخترکی خردسال...
مقاله
سنگ و سنگ و سنگ
کوهسارها
شر و شر و شر
آبشارها
صاف و صاف و صاف
جویبارها
سبز و سبز و سبز
کشتزارها
باز و باز و باز
چشم آفتاب
شاد و شاد و شاد
خندههای آب
شاخهها و باد...
مقاله
با چشمم دنیا را میبینم
اینجا را آنجا را میبینم
با پایم در دنیا میگردم
در اینجا در آنجا میگردم
با دستم دنیا را میگیرم
اینها را آنها را میگیرم
با قلبم دنیا را میخواهم...
مقاله
من تو او
ما هستیم
ما با هم
پیوستیم
من ابرم
میبارم
میگریم
نم نم نم
من خاکم
من پاکم
از باران
نمناکم
من نورم
تابانم
خوشحالم
خندانم
ما ابریم
ما...
مقاله
اتاق بابا
پر از کتاب است
یک و دو سه
چه بیحساب است
به خواب رفته
دو چشم بابا
هست کنارش
عینک زیبا
میزنم آن را
به چشمهایم
آه بزرگ است
کمی برایم
وای عوض شد
اتاق...
مقاله
تا صبح دیشب
بیدار بودم
تب داشتم چون
بیمار بودم
جز من یکی هم
اصلا نخوابید
همدرد من بود
تا صبح نالید
دست قشنگاش
روی سرم بود
او دوستم داشت
او مادرم بود
گرمای تب کاش
دیگر بخوابد
تا اینکه...
مقاله
انگار قلبم
یک آسمان است
بابای خوبم
خورشید آن است
انگار قلبم
یک سبزهزار است
مادر برایش
مثل بهار است
انگار قلبم
یک دانه ماهی است
همبازی او
جز خواهرم نیست
انگار...
مقاله
خبر خبر خبردار
گل آمده به بازار
یکی، دو تا، نه، ده تا
نه ده، نه صد، چه بسیار
به برف و سرما گفته
برو خدا نگهدار
خبر خبر شبانه
درخت زده جوانه
دوباره بر سرش بست
شکوفه دانه...
مقاله
خانه کوچک ما
چه گرم و چه باصفاست
به چشم ما بچهها
بزرگ مثل دنیاست
مامان نازنینم
که خوب و مهربان است
برای خانه ما
مثل یک آسمان است
پدر که دست گرماش
همیشه بر سرماست...
مقاله
از پشت شیشه
یک باغ پیداست
باغی که سبز است
باغی که زیباست
باغی که سرخ است
باغی که پر گل
بر هر درختاش
گنجشک و بلبل
از پشت شیشه
آن آسمان است
خورشید گرماش
چه مهربان است...
مقاله
باز زنبور عسل
صبح زود آمد خرید
هر کجای باغ را
شادمانه سر کشید
گفت: ای گلها سلام
باز هم مهمان رسید
بال زد هی بال زد
هی پرید و هی پرید
تاب خورد و آب خورد
از میان برگ بید...
مقاله
یک ماهی و یک اردک
هر دو تو حوض کوچک
با هم شنا میکردن
وقتی که ما را دیدن
حیوونیا ترسیدن
ماهیه رفت زیر آب
اردک پرید تو آفتاب
مقاله
کبوتر ناز من
تنها نشسته
دلم براش میسوزه
پرش شکسته
به من نگاه میکنه
ساکت و خسته
مامانجون مهربون
بالشو بسته
کبوتر ناز من
خوب میشی فردا
دوباره پر میکشی
به آسمونها...
مقاله
زرد و گلی
رنگ به رنگ
سفید و سیاه
از همه رنگ
چرخ میزند
توی هوا
پروانه با بال قشنگ
یکی دو تا ده تا شدند
از روی شاخه پا شدند
پروانهها ناز میکنند
بالهاشونو باز میکنند...
مقاله
جوجه پرطلایی
زرد و سرخ و حنایی
پرهات رنگارنگه
راه رفتنت قشنگه
ای جوجه قشنگم
جوجه رنگارنگم
حناییه سر تو
چه خوشگله پر تو
مقاله
پروانه رنگ رنگ زیبا
باز آمدی به خانه ما
در گوشه پنجره نشستی
تا باغ قشنگ را ببینی
مهمان قشنگ رنگ رنگم
همبازی کوچک قشنگم
امروز که غنچههای زیبا
لبخند زد به صورت ما
من میکنم...
مقاله
دارم پرهای زیبا
دوتا بال دوتا پا
پر میکشم پر پر پر
بالا بالا بالاتر
اینجا آنجا میگردم
روی دریا میگردم
دریا چه مهربان است
بزرگ و بیکران است
من دوست دارم آن را
دریای...
مقاله
دیشب که باران آمد
صدای ناودون آمد
بارون چه قصهها گفت
تا صبح برام لالا گفت
صدای باد و باران
پیچید میان ایوون
پرندهها ترسیدن
تو لانهشون خوابیدن
گنجشک من کجا رفت
شاید تو...
مقاله
ای زنبور طلایی
نیش میزنی بلایی
پاشو پاشو بهاره
گل وا شده دوباره
برو به باغ و صحرا
نیش بزن باز به گلها
شیره بگیر از آنها
عسل بساز برا ما
مقاله
کلاغی در خیابان
نشسته روی سیمی
تکانی میخورد گاه
به پرواز نسیمی
ببین آقا کلاغه
عجب جایی نشسته
مگر بالش شده زخم
مگر بالش شکسته
آهای آقا کلاغه
همین حالا میافتی
اگر چرتت...
مقاله
مورم و دانه میبرم
دانه به لانه میبرم
شش پا و دو شاخک دارم
صحرا میرم دون میارم
اینجا میرم اونجا میرم
پایین میام بالا میرم
تنهایی سخته کار من
سنگینه خیلی بار من
جمع می...
مقاله
گنجشک خوبم، مرغکم
آوازخوان کوچکم
بر شاخههای سبزرنگ
بنشین توای مرغ قشنگ
پرواز کن در آسمان
برگرد سوی آشیان
آوازخوان کوچکم
گنجشک خوبم مرغکم
مقاله
دویدم و دویدم
به سبزهها رسیدم
رو فرش سبز سبزه
گل قشنگی دیدیم
کنار گل نشستم
نفس زنان و خسته
دیدم که روی آن گل
شاپرکی نشسته
سفید و سرخ و آبی
دو بال رنگارنگ داشت
لطیفتر...
مقاله
گنجشکه جیک جیک میکنه
جیک جیک جیک
ساعت داره تیک میکنه
تیک تیک تیک
کلاغه قارقار میکنه
قار قار قار
بابا داره کار میکنه
کار کار کار
گربه میگه میومیو
میو میو میو
هاپو به...
مقاله
حاجی لکلک آرام آرام
با آن دوتا بال زیبا
از آن بالا پایین آمد
مانند یک هواپیما
پرهای او مانند برف
خیلی سفید و ناز بود
پاهی باریک و سرخش
خیلی خیلی دراز بود
حاجی لکلک پایین آمد...