چرا ایرانیان کمتر کتاب می‌خوانند؟

علی اصغر سیدآبادی، نویسنده و شاعر کودک و نوجوان

سال ۱۳۵۳ پژوهشی زیرنظر دکترعلی اسدی در سطح ملی انجام شده است که بخشی از آن به رفتارهای فرهنگی مردم و به خصوص مصرف فرهنگی آنان اختصاص دارد. نتیجه آن پژوهش در حوزه کتاب این است که مردم ایران خیلی کم کتاب می‌خوانند و کتابخوانی به عنوان رفتار حاشیه‌یی مصرف فرهنگی ایرانیان است. سال‌ها بعد یعنی سال ۱۳۸۳ نیز در پژوهش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان که به سرپرستی دکترمحسن گودرزی و در دفتر طرح‌های ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده است، بار دیگر به این موضوع پرداخته‌اند و نتیجه باز هم چندان تفاوتی نکرده است و تنها ۲۱ درصد گفته‌اند که همیشه کتاب می‌خوانند. پژوهشگران سال ۱۳۵۳ درباره دلایل و علل کم‌خوانی ایرانیان هم نظر مردم را پرسیده‌اند و هم خود تحلیلی ارائه کرده‌اند. به نظر آنان «تنها عاملی كه با خواندن كتاب رابطه مستقيم دارد، سواد است. با افزايش تحصيلات گروه كتابخوانان مستمر هم افزايش مي‌يابد و از ۹ درصد كتابخوان در ميان افراد با تحصيلات سيكل به ۲۱ درصد در ميان افراد با تحصيلات عاليه مي‌رسد.» با این حال این پرسش از همان روزگار باقی است که چرا ۷۹ درصد بقیه در میان باسوادان کتاب نمی‌خوانند؟ با اینکه در حوزه‌های دیگری که با «سواد» مرتبط است مانند روزنامه و مجله‌خوانی و در حوزه‌هایی که با میزان دسترسی مرتبط است مانند برخورداری از تلویزیون و رادیو، آمارها در این دو تحقیق تفاوت معناداری را نشان می‌دهند، اما در حوزه کتاب و کتابخوانی در بر یک پاشنه می‌چرخد.

میزان سواد مردم در سال ۱۳۸۳ با سال ۱۳۵۳ قابل مقایسه نیست و بسیار بالاتر رفته است. همچنین دسترسی به کتاب نیز افزایش یافته است. تعداد کتابفروشی‌ها، مراکز توزیع، نمایشگاه‌ها و کتابخانه‌ها افزایش پیدا کرده است. با این حساب نباید تردید کنیم که در سال ۱۳۸۳ نسبت به سال ۱۳۵۳ باید مردمی کتابخوان‌تر داشته باشیم، اما چرا مردم کتابخوان‌تر نشده‌اند؟ مردم باسواد در سال ۱۳۵۳ نداشتن فرصت و بی‌علاقگی به کتابخوانی یا عادت نداشتن به کتابخوانی را به عنوان دو دلیل کتاب نخواندن خود برشمرده‌اند.

سال‌ها بعد نیز کماکان نداشتن فرصت به عنوان یکی از علل کم خوانی ذکر شده است، اما اگر از هرکسی بپرسیم که چرا کم کتاب می‌خوانید، به قیمت گران کتاب اشاره می‌شود. تازه این آمارها مال قبل از سال ۱۳۸۳ است. از سال ۱۳۸۳ تاکنون تحولات گسترده‌یی در دسترسی مردم به رسانه‌های نوین ایجاد شده است. دسترسی به اینترنت و به خصوص اینترنت پرسرعت بسیار آسان‌تر شده است. نقش گوشی‌های هوشمند و تبلت‌ها در زندگی مردم افزایش بسیار یافته است و امروزه نسل جوان ساعت‌های زیادی را در این فضاها سپری می‌کنند و در تحلیل‌های منتشر شده، گاهی این فضاها رقیب کتاب شمرده می‌شود. البته از سویی این فضاها شکل‌های جدیدی از کتاب و کتابخوانی را نیز ایجاد کرده‌اند، اما این تحلیل که استفاده ارتباطی و سرگرم‌کننده در این فضاها بسیار بیشتر از کتابخوانی است، تحلیل قابل تاملی است.

با این حال ما تصویری روشن از وضعیت کتابخوانی در سال‌های اخیر نداریم. نهادهای مختلفی با تعریف‌های متفاوت از «كتابخوانی» آمارهایی از سرانه مطالعه در کشور ارائه کرده‌اند. به این دلیل که مبنا یکسان نیست و به خصوص با مبناهای جهانی در این زمینه متفاوت است، این آمارها امکان تطبیق و بررسی وضعیت ایران را در میان کشورهای مختلف جهان نمی‌دهد، اما آنچه مسلم است و مورد تاکید بسیاری از کارشناسان و بزرگان کشور، این است که ما ایرانیان کتاب کم می‌خوانیم.

بنابراین کماکان پرسش همان است و پاسخ همان؛ اما آیا این پاسخ‌ها، پاسخ‌هایی واقعی است یا توجیه رفتاری که به نظرمان شایسته نیست، اما اراده‌یی برای تغییرش نداریم؟

پاسخ‌های تبلیغاتی و غیرواقعی به این پرسش جز پنهان کردن درد و به تاخیر انداختن درمان فایده‌یی ندارند. برای هر تحول اساسی در کتابخوانی باید به این پرسش پاسخ بدهیم که ما ایرانیان چرا کمتر کتاب می‌خوانیم؟ ما سال‌هاست با این پرسش درگیر هستیم.

Submitted by admin on