چتر نجات

عنوان لاتین
Parachute

در کتاب «چتر نجات» توبی یک چتر نجات دارد که همیشه آن را می‌پوشد. بدون آن احساس امنیت نمی‌کند. اما روزی گربه‌اش هنری بالای درختی گیر می‌کند. توبی برای نجات او از درخت بالا می‌رود، به او می‌گوید که آرام باشد و نترسد و با چتر نجاتش او را به پایین می‌فرستد.

پس از آن توبی متوجه می‌شود که خودش تنها بدون چتر نجاتش بالای درخت گیر افتاده است. او به خود می‌گوید که آرام باشد و نترسد و سرانجام شهامت این را پیدا می‌کند که از درخت پایین بیاید.

کتاب «چتر نجات» به کودکان کمک می‌کنند که با ترس‌هایشان رو به رو شوند و کم‌کم بر آن‌ها غلبه کنند.


 توبی همیشه به خودش چترنجات می‌بست...

صبح‌ها به درد می‌خورد برای پایین آمدن از تخت...به درد می‌خورد برای پایین آمدن از صندلی...

پایین آمدن از چهارپایه...

توبی با چتر نجات احساس می‌کرد سالم می‌ماند...

کتاب تصویری «چتر نجات» داستان پسرکوچولویی است که از ارتفاع و خیلی چیزهای دیگر می‌ترسد. چیزهایی که از نظر خیلی‌ها ترسناک نیست. مثل یک فیل کوچولو توی باغ وحش.

و اینجاست که تصویر بار معنایی بزرگی را به ما منتقل می‌کند، تصویر از نگاه توبی روایت می‌شود.  

ارتفاع تخت، چهارپایه و نردبان خانه درختی از دید توبی بسیار زیاد و ترسناک است، فیل کوچولو از دید او یک فیل بزرگ و وحشتناک است.

هیچ کس توی این کتاب به توبی نمی گوید: «نترس! یا مثلا نمی‌گوید: «پایین آمدن از صندلی که ترس ندارد! هیچ کس به توبی نمی‌گوید: «اون چترو بذار کنار، مسخره‌ات می‌کنند، یا آبرومون میره.»

احساس ترس توبی پذیرفته شده است،

اما در یک جای داستان توبی با ترسش روبه رو می‌شود، گربه کوچکش می‌رود بالای درخت، توبی با ترس از نردبان خانه درختی‌اش بالا می‌رود، گربه را می‌گیرد و او را با چتر نجات پایین می‌فرستد... بعد خودش آن بالا می‌ماند، بدون چتر...

اما به خودش اطمینان می‌دهد و قدم به قدم پایین می‌آید... صحیح و سالم...

با گذشت زمان احتیاج توبی به چترش کمتر می‌شود تا اینکه یک روز دیگر آن را با خود نمی‌برد.

و وقتی ترس توبی از بین می‌رود ما باز هم در تصاویر و بدون هیچ اشاره کلامی می‌بینیم که توبی ارتفاع‌ها را به طور نرمال می‌بیند.

برگردان
فریده خرمی
تهیه کننده
بخش دوم: صدیقه ملایی
سال نشر
۱۳۹۳
ناشران
نویسنده
Danny Parker, دنی پارکر
Submitted by editor3 on