یادت می‌آید

عنوان لاتین
Weißt du noch

«یادت می‌­آید» عنوان کتابی است که گرچه کودکانه است، با یک بار خواندنِ آن همه چیز دستگیر خواننده نمی‌شود. در این کتابِ داستانی مصور، یک زندگی معمولی از نگاه دو کودک بازگو می‌شود. به یاد داشته باشیم که کودکان می‌توانند به رویداد‌ها و اشیا با نگاهی شگفت‌انگیز بنگرند. زُرَن دِروِنکار نویسنده‌ی آلمانی این اثر به‌خوبی با این نگاه آشناست و گویی کودکی خود را از یاد نبرده است.

وجود کوتوله‌ای دوچرخه‌سوار، که ستاره‌های کلاهش از آسمان آمده‌اند، خیال‌پردازی زیبایی است که مختص دوران کودکی است. دویدن با بزهای بازیگوشی که کارت‌بازی می‌کنند و دویدن از پله تا ابرها، رقصیدن سگی به دور آن‌ها، تشبیه درختی که در باران سرپناه آن‌ها شده و مثل دروازه‌بان آن‌ها را در دل خود جا داده است، بدل شدن شبنم روی برگ‌ها به الماس‌­ها و موش کوری که دلش می­خواست نویسنده شود... این‌ها از نمونه‌های زیبای خیال‌پردازی در این کتاب است.

در تمام صفحات این کتاب، خاطراتی بین دو کودک مرور می‌شوند و هر خاطره، با عبارت «یادت می­‌آید» آغاز می‌شود. همین شیوه‌ی روایت سر‌نخی به ما می­‌دهد: این خاطرات اگرچه متعلق به دوران کودکی است، به نظر می‌رسد دیرزمانی از رخ دادن آن‌ها گذشته است!

بیان مفهوم اصلی داستان بدون تصاویر در این کتاب ممکن نبود؛ از همین رو تصویرگر به کمک نویسنده می‌­آید و نشان می‌دهد که تصاویر چه قدرتی دارند. «یوتا باوئر» با چیره‌دستی از عهده‌ی استعاره‌های پنهان نویسنده برآمده و تصویرگری درخشانی ارائه داده است. در تمام صفحات، به غیر از تصاویر رنگی و خیال‌انگیز کتاب، در سمت راست، شاهد تصاویر بدون رنگ و خطی در ابعاد بسیار کوچک‌تری هستیم که در نگاه اول مثل تمرین‌های ساده‌ی طراحی با مداد به نظر می­‌آیند؛ گویی داستانی مستقل را جدای از متن اصلی برای خواننده روایت می‌کنند. اما پس از یک دور خواندن کتاب، خواننده متوجه می‌شود که این خاطرات متعلق به دو قهرمان داستان است که اکنون پیر شده‌اند و در حال مرور خاطرات‌شان هستند!

نویسنده در صفحه‌ی تقدیم نیز اشاره‌ای به شخصی ایرلندی دارد که خاطرات خود را برایش تعریف کرده است. طرح‌­های کوچکِ سیاه‌و‌سفید، زن و مرد سالخورده‌ای را در حالت‌های گوناگون به تصویر کشیده‌اند. در بعضی صفحات، پیرمرد مریض و بستری است و در بعضی جا‌ها روی تخت بیمارستان و زیر سرم است. اما در همه‌ی صحنه‌ها، پیرزن و پیرمرد در حال گپ‌و‌گفت هستند و خوشحال‌اند.

کتاب به‌سادگی خود را در اختیار خواننده قرار نمی‌دهد و خواننده، چه بزرگسال باشد و چه کودک، با بررسی دقیق‌تر متوجه می‌شود ماجرا‌هایی که از زبان آن دو کودک نقل می‌شود در حقیقت خاطرات کودکی این دو زن و مردِ سالخورده هستند. نویسنده و تصویرگر این اثر، هردو، به‌خوبی از عهده‌ی بیان این موضوع برآمده‌اند که خاطرات دوران کودکی جزو ناب‌ترین خاطرات زندگی هر شخص است. کودکان بزرگ‌ترین ماجرا‌جویان عالم هستند و این حس خوب و زیبا با خواندن اثر پیش رو به خواننده منتقل می‌شود.

با خواندن این کتاب، کودکان می‌توانند بر قدرت خیال‌پردازی‌شان بیش از قبل تمرکز کنند، به اشیا جان ببخشند و نگاهی متفاوت به گیاهان، حیوانات و محیط پیرامون خود داشته باشند.

خالقان این اثر خواننده را به دنیای شگفت‌انگیز کودکی پرتاب می‌کنند و یادآور می­شوند که این نگاه ماجراجویانه به اتفاق‌های ساده‌ی روزمره فقط در دوران کودکی ممکن است.

 

گزیده‌هایی از کتاب

یادت می‌­آید آن دو روباه تصادف کردند و آمبولانس نیامد؟ ما خیلی ناراحت بودیم. کنارشان زانو زدیم. آن‌ها نمی‌دانستند می‌خواهیم چه کار کنیم. یکی از روباه‌ها فوری وصیت‌نامه‌اش را نوشت. آن را توی پاکت گذاشت و از توی یک چمدان کوچک، موم درآورد و با آن مهر‌و‌مومش کرد. روباه دیگر دنبال تمبر گشت. ولی پیدا نکرد و شروع کرد به گریه کردن. بعد روباه اولی وسط پاکت نوشت خیلی فوری، و وقتی روباه دیگر آن را دید، خیالش راحت شد و فهمید که وصیت‌نامه حتماً به مقصد می­رسد. ما قول دادیم هیچ‌وقت آن دو روباه را فراموش نکنیم.

برگردان
گیتا رسولی
تصویرگر
یوتا باور, Jutta Bauer
سال نشر
1401
قالب کتاب
نویسنده
زرن درونکار, Zoran Drvenkar
نگارنده معرفی کتاب
پدیدآورندگان
ژانر کتاب
Submitted by editor69 on