هفت سال با میراثک: روایتی از زبان مربیانی که عشق به ایران را در دل کودکان کاشتند

این روزها، «میراثک» هفت‌ساله شده است؛ عروسکی که از هجدهم مهرماه سال ۱۳۹۷ تا امروز، سفیر کوچک میراث فرهنگی ایران برای کودکان بوده است. اما داستان واقعی این تأثیر را باید از زبان کسانی شنید که این عروسک را به کلاس‌هایشان بردند و شاهد شکوفایی حس ایران‌دوستی در چشمان کودکان بودند.

راویان این مسیر، پنج مربی و کنش‌گر فرهنگی از پنج گوشه ایران هستند:

ثریا بیدمشکی؛ معاون پرورشی و مربی کارگاه قصه‌گویی، هنر و خلاقیت با ۲۸ سال سابقه تدریس از مشهد،

معصومه رجبی؛ کارشناس ارشد تاریخ ایران و کتابدار کتابخانه باقرالعلوم روستای درسجین استان زنجان،

اویس خادم‌لو؛ مدیر سازمان دانش‌آموزی شهرستان گلوگاه استان مازندران و کارشناس فرهنگی و هنری آموزش و پرورش،

زهراناز شه‌بخش؛ معلم پیش‌دبستانی از زاهدان،

زینب محمدیاری؛ معلم پیش‌دبستانی، قصه‌گو، تسهیل‌گر و مروج کتاب‌خوانی از اردکان یزد.

در کتابک بخوانید: میراثک کیست؟

حالا در ادامه، گفت‌وگوی کوتاه با این مربیان را می‌خوانیم؛ روایتی که نشان می‌دهد چگونه یک ایده می‌تواند در بسترهای کاملاً متفاوت، ریشه بدواند و ثمره یکسانی داشته باشد: عشق به ایران.

• برای شروع از اولین لحظه آشنایی با میراثک پرسیدیم. اولین بار چطور با میراثک آشنا شدید؟

بیدمشکی: فکر می‌کنم از طریق کانال «ادبیات کودکان» بود که با میراثک آشنا شدم.

رجبی: اولین بار در صفحه اینستاگرام «کتابخانه فرهیختگان ایسین» دوستم خانم «زهرا پورحسن» مطلبی در مورد میراثک پست کرده بود و من آن را دیدم. از تنوع مباحث و مخصوصاً رنگ و بوی ایرانی بودنش لذت بردم و از طریق ایشان با میراثک و زیبایی‌هایش آشنا شدم.

خادم‌لو: از طریق فضای مجازی با صفحه میراثک و فعالیت‌هایش آشنا شدم.

شه‌بخش: از طریق یک گروه واتساپ با او آشنا شدم.

محمدیاری: اولین بار در یک گروه تلگرامی مرتبط با کتاب و کتابخوانی با میراثک آشنا شدم.

همین آشنایی‌های ساده و مجازی، نقطه آغاز سفری شد که به شناخت عمیق‌تر میراث فرهنگی و عشق به ایران انجامید.

خانم بیدمشکی و میراثک در کنار دانش‌آموزان. مشهد

• از آن‌ها پرسیدیم، وقتی برای اولین بار اسم یا تصویر میراثک را دیدید، چه حسی پیدا کردید؟

بیدمشکی: اولین باری که با میراثک آشنا شدم، شیفته آن شدم. طراحی ویژه‌اش، با رنگ‌هایی که نمایانگر پنج قاره‌اند و قلبی که روی صورتش نشسته، حس صلح، دوستی و آرامش را به کودکان منتقل می‌کرد. خانم آقایی، خالق میراثک، هدفی والاتر از معرفی یک عروسک را دنبال می‌کردند: شناساندن میراث فرهنگی ایران به جهان و یادآوری آن برای نسل امروز.

رجبی: خیلی قیافه مهربان و رنگارنگی داشت. من را یاد شخصیت‌های کارتونی انداخت. کنجکاو شدم در مورد ظاهرش بیشتر بدانم.

خادم‌لو: برایم جذاب بود؛ همان چیزی بود که به‌عنوان معلم دنبالش بودم: عروسکی که بتواند مفهوم مهمی مثل میراث فرهنگی را به دانش‌آموزان منتقل کند. میراثک با عروسک‌های دیگر متفاوت است و قیافه‌اش برای کودکان پرسش‌برانگیز است؛ نمادها، رنگ‌ها و حالتش کنجکاوی ایجاد می‌کند و من هم مشتاق شدم هدف و فلسفه طراحی این عروسک را بیشتر بشناسم.

شه‌بخش: یک عروسک بامزه که با آن می‌شد نمایش اجرا کرد.

محمدیاری: من هر بار با دیدن میراثک احساس شگفتی و عشق را تجربه می‌کنم. در کل میراثک با کودکان ارتباط برقرار می‌کند، بچه‌ها باورش می‌کنند، حتی دلشان برای میراثک تنگ می‌شود.

میراثک برای این مربیان فقط یک عروسک نبود؛ پلی بود میان دنیای کودکانه و مفهوم بزرگ ایران‌دوستی.

میراثک در کنار بچه‌های کتابخانه باقرالعلوم، زیر نظر خانم رجبی. روستای درسجین

• از آن‌ها خواستیم کمی از تجربه کارشان با میراثک بگویند. مهم‌ترین خاطره‌ای که از کار با میراثک و بچه‌ها دارید، چیست؟

بیدمشکی: وقتی کار با میراثک را آغاز کردم، نمی‌دانستم که قرار است چنین تأثیر عمیقی بر بچه‌ها و حتی آینده‌شان بگذارد. یکی از شاگردانم که بعدها برای تحصیل به هلند رفت، برایم نوشت: «خانم بیدمشکی، روزی که از من خواستند درباره ایران صحبت کنم، از قصه‌های میراثک استفاده کردم. همه با دقت گوش دادند؛ استادها و بچه‌ها کلی تشویقم کردند!»

رجبی: با بچه‌های کتابخانه میرزا قاسمی آش درست کردیم و توی مدرسه روستا دورهمی خوردیم. خیلی خاطره خوبی بود و اصلاً از یادم نمی‌رود. یک‌بار هم که قصه «لک‌لک‌های دره تفی» را داشتم اجرا می‌کردم، در مستند ایران‌بانو ثبت شد و از شبکه اشراق پخش شد و همه مخاطبان دیدند.

خادم‌لو: بعد از آشنایی با میراثک، کار خود را از قصه اولش آغاز کردیم. دانش‌آموزان با سلیقه خود میراثک را خلق کردند و به فعال‌ترین همیاران او در سراسر کشور تبدیل شدند. به‌ویژه در ایام کرونا که سفر محدود بود، با میراثک به نقاط مختلف سفر می‌کردند و با انجام فعالیت‌های قصه‌ها با میراث تاریخی و طبیعی آشنا شدند. بهترین خاطره من حس خوب بچه‌ها و عشقشان به وطن بود.

شه‌بخش: خاطره درست‌کردن میرزاقاسمی در برنامه آشنایی با شمال کشور؛ این غذا را درست کردم ولی بچه‌ها دوست نداشتند و کلی توی ذوقم خورد.

محمدیاری: نامه‌نگاری با میراثک برای من از بهترین خاطرات جمعی کار با این عروسک بوده، ذوق و شوق بچه‌ها و گفتگوی آن‌ها در قالب نامه با میراثک بی‌نظیر بود. ما معمولاً با کشیدن دست خود بچه‌ها، نقاشی میراثک را می‌کشیم و بچه‌ها این نقاشی را خیلی دوست دارند. بارها اتفاق افتاده که به طور خودجوش این کار را انجام دادند و دوستش داشتند.

خاطرات این مربیان نشان می‌دهد که میراثک توانسته از مرز کتاب و کلاس عبور کند و به تجربه‌ای واقعی و ماندگار در زندگی کودکان تبدیل شود.

همیاران میراثک به همراه آقای خادم‌لو. گلوگاه

• در میان فعالیت‌های مختلف میراثک از قصه و آرزو گرفته تا گفتگو، از مربیان خواستیم بگویند کدام فعالیت و قصه میراثک در دل بچه‌ها ماندگارتر شد.

بیدمشکی: قصه انیمیشن «کاسه سفالی» و «غار میرملاس» از محبوب‌ترین‌ها بودند.

رجبی: اول همان پخت غذای محلی که گفتم و دوم درست‌کردن منگوله با کاموا و کشیدن بزهای ظرف سفالی شهر سوخته.

خادم‌لو: اردوهایی که با میراثک و بچه‌ها به مکان‌های تاریخی و تفریحی می‌رفتیم، برپایی جشن تولد میراثک در مدارس و منازل و ساخت گروهی عروسک با همراهی خانم «سلیمه عموزاد»، همگی از خاطرات جذاب این سال‌ها برای بچه‌ها بود.

شه‌بخش: قصه مربوط به سفر میراثک به موزه لوور فرانسه را وقتی برای بچه‌ها خواندم دوست داشتند و خیلی به بچه‌ها خوش گذشت.

محمدیاری: از آن‌جایی که میراثک یک تصویر خلاق و دوستدار کودک است، از زبان میراثک خیلی از پیام‌ها در زمینه میراث فرهنگی را می‌شود به آن‌ها گفت و ناخودآگاه ماندگار می‌شود.

میراثک در هر گوشه از ایران، با زبانی متفاوت اما احساسی مشترک، توانسته تخیل و حس تعلق کودکان را بیدار کند.

در کتابک بخوانید: میراثک آمد تا کودکان را با زیبایی‌های ایران آشنا کند

• پرسیدیم از نگاه آن‌ها میراثک چه نقشی در آشنایی بچه‌ها با میراث فرهنگی داشته است؟

بیدمشکی: ارتباط میراثک با بچه‌ها کمک کرد تا میراث ملموس شهر خودشان (باغ ملک نادری، فرش‌های ایرانی و سبدبافی) را بهتر بشناسند.

رجبی: خیلی تأثیرگذار است، ولی به نظر من باید عمیق‌تر روی فعالیت‌ها کار شود، چون برای هر سنت و آیین کلی نماد و قصه داریم.

خادم‌لو: میراثک کودکان را با ارزش‌های میراث فرهنگی و تاریخی آشنا می‌کند. از آنجایی که بهترین زمان آموزش حفظ این آثار دوران کودکی است، آشنایی با این ارزش‌ها به کودکان کمک می‌کند آن را به دوستان و خانواده منتقل کنند. همچنین، انتخاب آن‌ها به‌عنوان «همیار میراثک» باعث می‌شود میراث فرهنگی و طبیعی کشور برای همه ارزشمند شناخته شود و بچه‌ها حس مسئولیت نسبت به حفاظت از آن پیدا کنند.

شه‌بخش: بچه‌ها چون میراثک را دوست داشتند با او ارتباط گرفتند و از طریق برنامه‌ها و قصه‌ها اطلاعاتشان بالا رفت، که این خیلی عالی بود.

محمدیاری: نگاه میراثک ایران‌دوستی است، آشنا کردن کودکان با واژه و مفهوم میراث فرهنگی و ایجاد علاقه به آن.

میراثک نه‌فقط آموزگار، بلکه الهام‌بخش بوده است؛ عروسکی که به کودکان یاد می‌دهد میراث‌فرهنگی، چیزی زنده و در دسترس است

• معمولاً هیچ تجربه‌ای بدون سختی نیست. از آن‌ها خواستیم بگویند در کار با میراثک چه سختی یا چالشی داشتند و چطور آن را برطرف کردند؟

بیدمشکی: در ابتدا کودکان کوچکتر به دلیل ظاهر خاص میراثک کمی ناآشنا یا حتی ترسیده بودند، اما با گفت‌وگو و قصه‌گویی، کم‌کم ارتباطی عاطفی با او برقرار کردند و دوستش داشتند.

رجبی: چالش اصلی این بود که باید از پیش برنامه‌ریزی می‌کردیم که چه برنامه‌ای اجرا کنیم و وسایل و کتاب‌ها را آماده می‌کردیم. بچه‌ها هم پیگیر بودند که امروز برنامه میراثک چیست.

خادم‌لو: همه می‌پرسیدند چگونه یک عروسک این‌چنینی می‌تواند برای کودکان جذاب باشد، به‌ویژه در مقابل شخصیت‌های خارجی. در ابتدای کار خانواده‌ها همکاری چندانی نمی‌کردند که این چالش با نشان‌دادن محبوبیت میراثک و انجام فعالیت‌های عملی مثل درست‌کردن غذاهای محلی و احیای بازی‌های سنتی و معرفی جانوران در خطر انقراض حل شد.

شه‌بخش: من چالش خاصی با میراثک نداشتم. چون بچه‌ها واقعاً برای رفتن به کلاس میراثک ذوق داشتند.

محمدیاری: سختی خاصی را حس نکردم، ولی از آنجایی که مخاطبم بچه‌های پیش‌دبستانی هستند، همه قصه‌ها را با آن‌ها در میان نگذاشتم و به دلیل حجم زیاد فعالیت‌ها برای پیش‌دبستانی انتخابی عمل کردم.

به‌نظر می‌رسد عشق به کار، بزرگ‌ترین راه‌حل تمام چالش‌ها برای این مربیان بوده است.

دانش‌آموزان خانم محمدیاری در کنار میراثک و نامه‌هایی که برای میراثک نوشتند. اردکان

و در ادامه، مربیان از چشم‌اندازشان برای آینده میراثک گفتند؛ اینکه دوست دارید میراثک چه مسیر یا فعالیت تازه‌ای را تجربه کند؟

بیدمشکی: خیلی دوست دارم میراثک قصه‌های شاهنامه را به زبان ساده و قابل‌فهم برای بچه‌ها روایت کند.

رجبی: به نظر من باید به سمت نوشتن مجموعه فعالیت‌ها به صورت کتاب و مجله برود و از هم‌مسیرانش هم استفاده کند.

خادم‌لو: دوست دارم دامنهٔ فعالیت میراثک به همه مدارس ایران برسد تا شناخت بچه‌ها نسبت به میراث فرهنگی گسترده‌تر شود.

شه‌بخش: دوست دارم میراثک در فعالیت‌های خود بیشتر بازی داشته باشد؛ بازی‌هایی شاد و جذاب که با همراهی مربی در کلاس اجرا شود.

محمدیاری: به نظرم در همین جاده‌ای که هست، مسیر پویا و خلاقی را پیش رو دارد. مهم این است که به حرکتش ادامه بدهد.

میراثک برای این مربیان تنها یک پروژه نیست، بلکه رؤیایی ادامه‌دار است؛ رؤیای آشنا کردن کودکان با ریشه‌هایشان.

• از آن‌ها خواستیم برای مربیانی که تازه با میراثک آشنا می‌شوند پیامی بفرستید.

بیدمشکی: به دنیای میراثک خوش آمدید؛ جایی که کودکان با قصه و تجربه و خلاقیت، به گذشته سفر می‌کنند تا آینده را بهتر بسازند. شما به عنوان مربی، نقش کلیدی در زنده‌کردن میراث‌فرهنگی برای نسل جدید دارید؛ با قلبی باز، ذهنی خلاق و روحی کنجکاو همراه شوید.

رجبی: سعی کنند مباحث کلیدی و آیین‌ها را از قبل آماده کنند و در موردشان فکر کنند و مطالب را دلنشین‌تر کنند تا بچه‌ها جذب شوند و از یادشان نرود.

خادم‌لو: قدر فرصت پیش‌آمده را بدانید. میراثک را به بچه‌ها معرفی کنید و آن‌ها را با ماموریت‌هایش همراه کنید تا همیاران و حافظان میراث فرهنگی شوند.

شه‌بخش: حتماً با میراثک دوست و هم‌قدم شوند و این دوستی را در دنیای کودکان منتشر کنند.

محمدیاری: میراثک را جدی بگیرید، در عین حال سخت نگیرید و هر آنچه از میراثک به دستتان می‌رسد و هر فعالیتی که امکانش را دارید و در ارتباط با میراثک هست را انجام بدهید. در هر شهری هستید میراثک را با بافت تاریخی یا تاریخ آن شهر پیوند بزنید و قدرش را بدانید.

نمونه فعالیت‌های دانش‌آموزان خانم شه‌بخش. زاهدان

• وقتی از آن‌ها خواستیم میراثک را در یک جمله توصیف کنند، پاسخ‌ها رنگی و متنوع بود، درست مثل خودش.

بیدمشکی: میراثک پلی است میان کودکان و میراث‌فرهنگی با زبان قصه، بازی و تجربه‌های مشارکتی.

رجبی: من آن را قصه‌گوی آریایی می‌نامم.

خادم‌لو: شخصیتی دوست‌داشتنی که کودکان و نوجوانان را به دنیای پر راز و رمز تاریخ ایران می‌برد و ناشناخته‌ها را نشان می‌دهد.

شه‌بخش: میراثک، دوست انگشتی رنگی‌رنگی بچه‌های مهربان ایران و همه بچه‌های دنیاست.

محمدیاری: خلاق، پویا و تاثیرگذار.

• در انتها از آن‌ها پرسیدیم وقتی به این سال‌ها نگاه می‌کنید، از نگاه شما مهم‌ترین دستاورد میراثک را چیست؟

بیدمشکی: در این سال‌ها، میراثک نه‌تنها یک ابزار آموزشی بود، بلکه پلی شد میان من و میراث گران‌بهای فرهنگی سرزمینم. حس می‌کنم امروز از هر زمان دیگری به ایران نزدیک‌ترم و این دستاوردی است که عمیقاً برای آن شکرگزارم.

رجبی: میراثک توانسته قدم بزرگی برای بچه‌های ایران بردارد، به شرطی که خسته نشود و مخاطبانش را افزایش دهد.

خادم‌لو: میراثک نسل کودک و نوجوان را با میراث فرهنگی و طبیعی کشور آشنا کرده و با فعالیت‌های عملی مبتنی بر قصه‌ها، علاقه و درک آن‌ها نسبت به تاریخ و تمدن ایران را فراتر از آموزش مدرسه تقویت می‌کند.

شه‌بخش: او دوستان زیادی در دنیای کودکان پیدا کرده و در خاطر و یادشان ماندگار شده، به نحوی که فراموشش نمی‌کنند. تا جایی‌که حتی بچه‌هایی که از شاگردان سال‌های قبلم بودند وقتی گاهی به کلاسم سر می‌زنند، به عروسک میراثک نگاه می‌کنند و با ذوق می‌گویند: «وای خانم، میراثک دوست‌داشتنی!»

محمدیاری: میراثک، نگاه ایران‌دوستی و آشنا کردن کودکان با واژه و مفهوم میراث‌فرهنگی را به خوبی منتقل کرده است.

حالا پس از مرور این خاطرات، دستاوردها و آرزوها، تصویر واضح‌تری از میراثک داریم. تصویری که توسط کسانی ترسیم شده که هر روز در خط مقدم آموزش ایستاده‌اند. گفت‌وگو با این مربیان نشان می‌دهد که میراثک تنها یک عروسک نیست، بلکه زبانی مشترک برای سخن گفتن از زیبایی‌های ایران به زبان کودکانه است. تجربه این هفت سال ثابت کرده که وقتی آموزش با خلاقیت و عشق درآمیزد، می‌تواند در جان و دل مخاطبانش بنشیند و نسلی از ایران‌دوستان کوچک را پرورش دهد. آینده میراثک در گام‌های بعدی، در گرو تداوم همین مسیر و گسترش دایره همراهان آن است. امید که این مسیر با همراهی کودکان و مربیان ادامه داشته باشد.

Submitted by editor74 on