کتاب «شاهدخت شریفه و والتر شجاع» شامل دو داستان بازنویسی شده از دو افسانه قدیمی است از کشورهای مصر و آلمان است با موضوعهای آزادی، زیرکی و ذکاوت یک زن و تردستی در تیراندازی.
در داستان اول که عنوان آن «شاهدخت شریفه» است پادشاه همه زنان را از کشورش بیرون میکند و معتقد است مردان بدون زنان میتوانند به خوبی زندگی کنند. اما یک شاهدخت به نام شریفه با اعتماد به نفس فرمان پادشاه را زیر پا میگذارد و مدتی را در کنار او با لباس مردانه سپری میکند تا پادشاه نادان و بیذوق را متوجه کند که فرمان او برای بیرون کردن زنان از آن سرزمین تا چه حد احمقانه است و به او ثابت کند زندگی مشترک زنان و مردان با هم ایده الترین زندگی است و زن و مرد چون شب و روز یکدیگر را کامل میکنند.
در داستان دوم یعنی «والتر شجاع»، پادشاه فرمان میدهد کلاه او را در معابر نصب کنند و همه به کلاه او احترام بگذارند. ویلهلم شکارچی از این قانون سرپیچی میکند. قرار میشود سیبی را بالای سر پسرش والتر بگذارند و اگر سیب را بزند بخشوده شود. والتر بدون ترس و با شجاعت، از پدرش میخواهد این کار را بکند. ویلیام سیبی را روی سر فرزندش والتر میگذارد تا فرمان پادشاه را اجرا کند و سیب را با تیر بزند اما دو تیر در تیردان میگذارد. او موفق میشود و تیر را به هدف میزند. زمانی که پادشاه علت گذاشتن دو تیر در تیردان را میپرسد، او میگوید اگر تیرم خطا میرفت و فرزندم کشته میشد تیر دوم برای قلب تو بود.
درباره کتاب «شاهدخت شریفه و والتر شجاع»
به مدت یکسال هنرپیشههای تاتر شهر اسکندریه در مصر و مانهایم در آلمان با یکدیگر همکاری میکنند و به این توافق میرسند که حرفهای مشترکی برای گفتن دارند. به ویژه آنکه آنها از دو کشور متفاوت با فرهنگهای متفاوت در کنار هم بودند. آنها میخواستند بدانند چگونه میشود دنیا را از منظر دیگری نگاه کرد. به همین دلیل هر دو طرف داستانی را از ادبیات کشور مقابل انتخاب تا در صحنه تاتر اجرا کنند. مصریها اسطوره ویلهلم تل را انتخاب کردند که از آزادی حرف میزند و آلمانیها هم یک افسانه عربی را که از شجاعت و زیرکی زنان میگوید. برای هر دو گروه هنرپیشه این کار بسیار جذاب و پندآموز بود. آنها به گونهای دیگر به جهان نگاه کردند و این داستانها را به روی صحنه تاتر بردند. هدف نویسنده هم آشنا کردن کودکان و نوجوانان با این افسانههای قدیمی بود.
مهرداد زائری، تصویرگر ایرانی مقیم آلمان که کتاب «شاهدخت شریفه و والتر شجاع» را تصویرگری کرده، به اعتقاد آنا ریشتر، بازنویس اثر، حال و هوای دو داستان آلمانی و مصری را خوب درک کرده است.