شبی که خانم و آقای دارلینگ از خانه بیرون رفته بودند، پیتر پن به خانه آن ها فرود آمد. چیزی نگذشت که به وندی، جان و مایکل، کودکان خانم وآقای دارلینگ پرواز کردن را یاد داد و آن ها در هیجان انگیز ترین ماجرای عمرشان به پرواز در آمدند و به "هیچستان" رفتند.
بچه ها در هیچستان به پریان دریایی، دزد های دریایی، سرخ پوست ها، خانه زیر زمینی، تالاب پری دریایی و کاپیتان "هوک" بر خوردند. هوک که فرمانده دزدان دریایی است در یک حادثه یک دستش توسط یک تمساح بلعیده شده است. هوک پیتر را دوست ندارد و همین مسئله ماجراهای عجیب و غریبی برای پیتر و بچه ها می آفریند که تنها با خواندن داستان برای شما کشف می شود.
داستان زبان خاصی دارد. نویسنده دائما در داستان حضور دارد و راجع به شخصیت ها و کنش های آن ها اظهار نظر می کند و این به شیرینی داستان می افزاید.
در آخر این سئوال مطرح است آیا همه می توانند به دنیای خیال پیتر و هیچستان پرواز کنند؟ پاسخ این است : فقط آدم های شاد، معصوم و خیال پرداز می توانند آن جا بروند. تنها آن هایی که دلشان می خواهد کودک باقی بمانند. آن هایی که فکر های خوب و قشنگ دارند و با آن ها به هوا بلند می شوند.
خوب گوش کنید آیا صدای جرینگ جرینگ را می شنوید؟ این صدای زنگوله یک پری است. می توانید خودتان را به زنگوله او آویزان کنید و به دنیای خیال بروید. یا نه همین جا بمانید. انتخاب به شماست.
"پیتر پن" نوشته جیمز ماتیو بری ازآثار کلاسیک و محبوب کودکان است که در سال ۱۹۰۱ نوشته شده است. بری در سال ۱۹۰۴ نمایشنامه ای از آن را بر روی صحنه برد. ازآن هنگام این نمایشنامه بارها اجرا شده است.