شل سیلور استاین شاعر، ترانه سرا، آهنگ ساز، نوازنده، کاریکاتوریست، فیلم نامه نویس و نویسنده کتاب کودکان است. «درخت بخشند»، «بالا افتادن»، «چراغی در زیر شیروانی» شل سیلور استاین از آثاری هستند که از سوی ده ها میلیون کودک در سراسر جهان خوانده شده است. او در برخی از کتاب های کودکان، بویژه در کارهای آغازینش خود را با نام عمو شلبی معرفی کرده است.
او یکی از محبوبترین نویسندگان کودک در همه دوران است و شعرهایش برای کودکان از شهرتی جهانی برخوردار است و به طور گسترده برای آشنا کردن کودکان با شعر استفاده می شود.
او در سال ۱۹۳۰ در شیکاگو زاده شد. بیشتر اطلاعات مربوط به دیدگاه ها و نظرات او بجز آنچه که ممکن است از آثارش قابل برداشت باشد از مصاحبه او با ژین اف مرسیر در پابلیشرز ویکلی بدست می آید. در آنجا سیلور استاین سرچشمه های کار خود در دوران کودکی را این گونه بیان می کند:
«وقتی ۱۰-۱۲ سالم بود ترجیح می دادم که یک بازیکن بیس بال باشم یا اینکه با دخترها وقت بگذرونم. اما من نه بازیکن خوبی بودم و نه میتونستم خوب برقصم پس شروع کردم به طراحی و نوشتن. خوشبختانه کسی را نداشتم که تحت تاثیرش قرار بگیرم و کارش را کپی کنم. من شیوه خاص خودم را داشتم. من آثارم را بدون شناخت از تربر، پرایس و بنچلی خلق کردم. حدود ۳۰ سالم که بود کارهای آنها را برای اولین بار دیدم.»
شکوفایی استعدادهای او به دوران قبل از خدمت در ارتش آمریکا در دهه ۵۰ بر می گردد. او در ژاپن و کره مستقر شد و در حین خدمت، کاریکاتوریست نسخه پسیفیک روزنامه نظامی استارس اند استریپس بود. در سال ۱۹۵۶ و بعد از کناره گیری از ارتش به عنوان کاریکاتوریست در مجله پلی بوی مشغول به کار شد. کارهای او در مجله پلی بوی سبب چاپ مجموعه هایی مثل پلی بویز تی وی جیبیز و مور پلی بویزتی وی جیبیز شد.
"شیری که جواب گلوله را با گلوله داد" (لافکادیو) یکی از نخستین د استان هایی بود که برای کودکان نوشت.
او در مصاحبه خود با مرسیر گفت:«من هیچ وقت فکر نوشتن یا طراحی برای بچه ها را نکرده بودم. یکی از دوستانم به اسم تامی آنگرر مرا با اصرار هر چه تمامتر و با داد و فریاد به دفتر کار ارسلا نورداستورم برد. خانم نورداستورم مرا متقاعد کرد که حق با تامی است و من توانایی کار کردن برای خلق کتاب کودکان را دارم.»
شیری که جواب گلوله را با گلوله داد (لافکادیو) داستان شیری است که با بدست آوردن تفنگ یک شکارچی آنقدر تمرین می کند تا تیر انداز ماهری شود و وارد سیرک شود.
منتقد ادبی مجله پابلیشرز ویکلی درباره این کتاب گفت:«داستانی پر هیجان، روان با زبان عامیانه که اکثر بچه ها و خیلی از والدین از آن لذت فراوانی خواهند برد.» این کتاب مانند یک زرافه و نصفی با موفقیت نسبی روبرو شد.
با این همه سیلور اشتین شهرت خود به عنوان نویسنده ادبیات کودک را مدیون کتاب «درخت بخشنده» است. این کتاب در ابتدا مورد توجه سردبیر ویلیام کل قرار نگرفت. از نظر او این کتاب چیزی بین ادبیات کودکان و بزرگسالان بود و این باعث عدم فروشش می شد.
از دیدگاه سیلور استاین این کتاب، داستانی درباره دو نفر بود: یکی که می بخشد و دیگری که می ستاند. این کتاب سرانجام مورد توجه کودکان و نیز بزرگسالان قرار گرفت. درخت بخشنده داستان درختی است که سایه، میوه، شاخه و حتی کنده اش باعث شادی پسر کوچکی می شود. این کتاب با وجود فروش کندش به سرعت طرفدار پیدا کرد.
به گزارش ریچارد آر لینچمن در نیویورک تایمز «بسیاری از خواننده ها نمادی مذهبی را در درخت بخشنده می دیدند. معلمان دینی روزهای یکشنبه درباره درخت بخشنده در کلاس خود صحبت می کردند.» اما روشنفکران فمینیست نظر دیگری داشتند. به نوشته باربارا ای شرام «استفاده از ضمیر مونث برای درخت ها و ضمیر مذکر برای پسرانی که از بخشندگی درخت سود می برند نشان دهنده تفکر نمونه وار ارباب و برده ای نویسنده است.... خیلی وحشتناک است که دختران و پسران کوچکی که درخت بخشنده را می خوانند با نوعی تجلیل از خودخواهی مردان و فداکاری زنان روبرو خواهند شد.»
اواخر دهه ۶۰ بود که شل سیلور استاین به عنوان یک آهنگساز و هم چنین ترانه سرا شهرت یافت. در سال ۱۹۷۴ سیلوراشتین مجموعه شعری به نام «جایی که پیادهرو تمام میشود» برای کودکان نوشت. این اثر موجب تشبیه و مقایسه او با دکتر سوس و ادوارد لیر شد. کی وینترز موفقیت سیلور استاین را در ریدینگ تیچر ستود.« این کتاب برای استفاده دم دستی معلمان اثری مطلوب است.». آلبوم این اثر جایزه گرمی را به عنوان بهترین آلبوم کودکان نیز دریافت کرد. این کتاب در میان کودکان نیز محبوبیت دارد و مانند کتاب شعر بعدی سیلوراشتین «چراغی در اتاقک زیر شیروانی» همچنان از فروش بالایی برخوردار است. پابلیشرز ویکلی درباره کتاب اخیر نوشت:«گنجینه ای بزرگ و ارزشمند برای دوستداران سیلوراشتین است که با قطعات نافذ خود موضوعاتی مضحک، نشاط بخش و نیز تاملاتی دور از انتظار و حتی غمناک را بیان می کند.»
کتاب مصور "قطعه گمشده" (۱۹۷۶)، مانند درخت بخشنده موضوع بسیاری از تفسیرها قرار گرفت. این کتاب گاهشمار وقایع مربوط به دایره ای با تکه گم شده است که آوازخوانان در جستجوی قطعه گم شده خود بر می آید. اما بعد از پیدا کردن آن تکه، دایره متوجه می شود که شادیش در زمان جستجو برای قطعه گمشده بمراتب بیشتر از وقتی بود که آن قطعه را تصاحب کرد. به گفته آن رویف در نیو یورک تایمز تکه گمشده می تواند حکایتی باشد که در آن مردی مجرد توضیح می دهد چرا تنهایی بهتر از تعهد به شخص دیگری برای مدتی طولانیست.
داستان این گونه ادامه می یابد که با هم بودن بی اندازه موجب دلزدگی و خستگی است و آزادی در تنوع ارتباطات برای کشف حقایق باعث سرزندگی و خلاقیت خواهد شد... «برداشت دیگر از این داستان می تواند این باشد که: لازم نیست انسان پاسخ همه پرسش ها را پیدا کند، امیدوار باشد تا تمام انگیزه ها در درون وی بارور شوند و به تمامیت هماهنگی فوق طبیعی یا نظام فیزیکی دست یابد. زیرا انسانی که جستجو نمی کند، هدف ندارد و عاری از تلاش درونی و انگیزه خارجی است و نمی داند که در اطراف او چه می گذرد.
شل سیلور استاین ضمیمه ای به کتاب قطعه گمشده با نام «آشنایی قطعه گم شده با دایره بزرگ» را در سال ۱۹۸۱ چاپ کرد. این کتاب از دیدگاه تکه گمشده سخن می گوید و به مانند نسخه اصلی، قهرمان داستان ارزش های خودکفایی را کشف می کند.
کتاب دیگری برای کودکان به نام« بالا افتادن» در سال ۱۹۹۶ چاپ شد. سیلوراشتین کتاب های خود را با طرح سیاه و سفید به نمایش می گذارد. او خود به عنوان یک گرد آورنده کتاب به حس واقعی و شکل ظاهری (کاغذ،حروف چینی، صفحه بندی) عناوین مربوط به خود توجه دارد. او اجازه نمی دهد که کتاب هایش با جلد کاغذی چاپ شود. اما این باعث عدم محبوبیت او نشد؛ ۱۴ میلیون از آثارش به چاپ رسید.
از سال ۱۹۸۱ به بعد سیلور استاین کارش را در نوشتن نمایشنامه برای بزرگسالان متمرکز کرد. «خانم یا نمایش تایگر» یکی از آثار مشهور اوست که درباره یک تهیه کننده تلویزیونی است که به میزان غیر قابل باوری تلاش برای بالا بردن جایگاه خود دارد. این کار به تنهایی و هم چنین همراه با مجموعه ای از نمایش های تک پرده به نام «حیات وحش» به نمایش گذاشته شد.
سیلور اشتین همچنین با دیوید مامت در تهیه نمایش نامه «اوضاع عوض می شود» همکاری نمود.
شل سیلور استاین تا زمان مرگش، می ۱۹۹۹ به نوشتن داستان و نمایش نامه، سرودن شعر و ترانه، طراحی کردن و به گفته خود سیلوراستاین «لذت بردن از زندگی» ادامه داد.