کتاب های آموزگاران و معلمان
«آنه مری» دختر۱۰ ساله ای است که با پدر، مادر و خواهر کوچکترش «کرست» در جنگ جهانی دوم در کپنهاک دانمارک زندگی می کند. او دوستی دارد به نام «آلن» که یهودی است و پدرش معلم است. ۳ سال است که دانمارک در اشغال آلمانی هاست و برای آلن و خانواده اش که یهودی هستند، مزاحمت های آلمانی ها نمایان است. انه مری و خانواده اش پس از باخبر شدن از یورش احتمالی نازی ها برای دستگیری یهودیان، آلن را به خانه ی خودشان می آورند و در برابر نازی ها وانمود می کنند که آلن دختر خانواده است.
چهارشنبه, ۱۸ اسفند
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
تری و اندی با هم دوست هستند و در یک خانه ی درختی زندگی می کنند. در ابتدا خانه ی درختی آن ها ۱۳ طبقه داشت ولی هر از چندی ۱۳ طبقه به آن اضافه می کنند. آن ها در خانه درختی شان، اتاق ها و مسیرهای مختلفی دارند، یک مسیر گنده ی بولینگ، یک حوضچه پر از کوسه ی آدمخوار، شاخه های انگوری که می شود تاب خورد، یک آزمایشگاه مخفی زیرزمینی، یک نمایش عروسکی ۲۴ ساعته از داستان پانچ و جودی که هفت روز هفته اجرا می شود، یک اتاق مخصوص یادآوری چیزهایی که ممکن است فراموش کرده باشیم، یک آکادمی آموزش نینجاگری به حلزون ها و...، و یک اتاق تغییر قیافه ی ۵۰۰۰ چهره که لباس مبدل برای هر موقعیتی دارد.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
داستان شهر موش کورها از سالها پیش شروع شد. روزی موش کوری در یک چمنزار زیرِ زمین رفت. آن زیر مدتی طولانیای تنها نماند و با گذشت زمان زندگی زیرزمینی را تغییر داد...
کتاب «شهر موش کورها» به تاریخ صنعتی شدن و پیشرفت زندگی مدرن بر کرهی زمین و نیاز به برقراری تعادل بین توسعه و استفاده از منابع طبیعی با نقش آفرینی یک موش کور میپردازد.
دوشنبه, ۹ اسفند
اثر بازنویسی از قصه عامیانه کدوی قلقله زن است. خاله پیرزن به دیدن دخترش می رود که در سوی دیگر جنگل خانه دارد. سر راهش گرگ، پلنگ و شیر را می بیند. اما، با چرب زبانی از دست آن ها فرار می کند. یک هفته در خانه دخترش می ماند و هنگام برگشت به خانه داخل یک کدوی بزرگ پنهان می شود و پیرزن سالم به خانه اش می رسد.
چهارشنبه, ۴ اسفند
اثر مجموعه ای از پنج داستان کوتاه به نام های «پیشانی سفید» از شمال ایران، «ساز شکسته» از آذربایجان، «ناخدا جادو» از جنوب ایران، «تفنگ میرنوروز» از بلوچستان و «نشان بابایار» از استان فارس است که براساس باور مردم به وجود شخصیت بابایار و امدادهای غیبی شکل گرفته اند.
چهارشنبه, ۴ اسفند
شاید بسیاری از شما کتاب «شازده کوچولو» را خوانده باشید. در این صورت داستان کودکی و سرگذشت نویسنده آن، برایتان جذاب خواهد بود. کتاب «آنتوان و شازده کوچولو» بخشی از زندگی «آنتوان دوسنت اگزوپری» خلبان و نویسنده فرانسوی معاصر است.
شنبه, ۳۰ بهمن
«آنا» دختر ۱۲ ساله کلاس هشتمی است که در شب تولد برادرش «بن» در خانه حضور دارد و شاهد به دنیا آمدن و نگرانی پدر و مادر و پزشک اورژانس است. بن با معلولیت «هیدروسفالی» یعنی معلولیت شدید ذهنی و جسمی به دنیا میآید. معلولیتی که زیاد امید به زندگی برایش وجود ندارد. اما آنا عاشق بن میشود و از دوستان و نزدیکان خود دور میشود تا به بن رسیدگی کند و او را آموزش دهد.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
من میتوانم به کره زمین کمک کنم. میتوانم حیاط خانه را پاکیزه نگه دارم. میتوانم بازیافت کنم. میتوانم شیر آب را ببندم و... ما میتوانیم دست در دست هم دنیا را نجات دهیم.
دوشنبه, ۲۵ بهمن
بابی برنز، پسر نوجوانی است که پدرش مبتلا به بیماری افسردگی ناشی از جنگ است. او در دهکده ی ساحلی به نام کیلی در نیوکسل انگلستان که دارای زغال سنگ است، زندگی می کند. مردم در این شهر به کار جمع آوری ذغال سنگ از دریا مشغول هستند. روزی او همراه با مادرش با مردی ژولیده و بی خانمان به نام مک نالتی رو به رو می شود که آتش می خورد و کارهای عجیب و غریب می کند. او معرکه گیر است و شعبده بازی می کند و به نظر موجی می آید.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
همیشه در داستانهای جنایی یا کارآگاهی، مردی باهوش مثل پوآرو یا زنی مسن مثل خانم مارپل، با استفاده از هوش و استعداد ذاتی و تجربهی خود، معما را حل و راز یک جنایت را برملا میکند. نانسی درو، هجدهساله با چشمهای آبی و موهای طلایی، بههیچوجه شبیه کارآگاهان حرفهای نیست. او دختر کارسن درو، وکیل دادگستری است و در ظاهر بسیار بازیگوش است، ولی همین دختر شاداب، با دقت و هوش بسیار، پروندههای بسیاری را برای پدرش حل میکند.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
عشق در همهی سرزمینها از اصلیترین بنمایههای ادبیات است. عاشقانههای ایرانی همواره برای خوانندهی فارسیزبان پر از خاطرههای آشنا و به یادماندنی است. داستان یک عشق، چه به پایان خوش ختم شود و چه با دوری و رنج و مرگ همراه باشد، همیشه دلنشین، جذاب و رازآلود باقی خواهد ماند.
مجموعهی عاشقانههای ایرانی، که تاکنون پنج جلد آن منتشر شده، بازآفرینی داستانهای عاشقانهای است که در ادبیات کهن ما چه به صورت منثور و چه منظوم ریشه دارد.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
شنگال چیزی است بین قاشق و چنگال؛ نه قاشق است و نه چنگال. نه قاشق ها او را در جمع خود میپذیرند نه چنگالها. او روی میز غذا جایی ندارد و بسیار تنهاست.
دوشنبه, ۱۸ بهمن
خانواده دوترلو دارای ۷ پسر هستند. کوچکترین پسرشان، یان، جثه ریزی دارد و حرف نمی زند و همین امر سبب عصبانیت پدر و مادرش است. یان عاشق درس و مدرسه و کتاب است. هم خودش و هم معلم هایش فکر می کنند که باهوش است؛ اما پدر و مادرش به چنین چیزی اعتقاد ندارند. برادران یان هم او را پسری عاقل می دانند که بدون حرف زدن تنها با نگاهش بخوبی می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
شنبه, ۱۶ بهمن
شب بود و حوصله گلناز و خرس قطبی سر رفته بود. مادر پای کامپیوتر به کارهایش میرسید و پدر پای تلویزیون بود. پدر از پای تلویزیون بلند میشود بدون آنکه آن را خاموش کند. خرس قطبی سراغ تلویزیون میرود و خاموشش میکند. گلناز میپرسد چرا؟ خرس قطبی پاسخ میدهد: «بهخاطر خرسهای قطبی!».
چهارشنبه, ۱۳ بهمن
خانهات کجاست؟ در برکه؟ نه! آنجا قورباغه زندگی میکند. در سوراخ؟ نه! آنجا خرگوشها پنهان میشوند. در لانه؟ نه! آنجا خانهی پرندههاست...
کتاب «خانهات کجاست؟» یک کتاب تصویری تعاملی است. کودک در هر دو صفحه، در صفحهی اول با پرسشی جدید روبرو میشود و در صفحهی دوم پاسخ آن را زیر تای کتاب پیدا میکند.
دوشنبه, ۱۱ بهمن
کواپهها برمیخیزند
زلزلهای بزرگ سواحل کارائیب را میلرزاند. بیشتر باراندازها زیر آب میروند و موجی عظیم تمام شهر را پر میکند. هیچکس نمیداند زمینلرزه اثر دیگری هم از خود بهجا میگذارد؛ انرژی سحرآمیزی آزاد میشود و بچههایی باقدرتی خاص به دنیا میآیند، به آنها کواپه میگویند.
شنبه, ۹ بهمن
«من برده هستم» داستان کلوتی است، دختری دوازده ساله که در قرن نوزده میلادی برده بوده و در مزارع پنبه کار می کرده است.چیزی که او را از دیگر بردگان متفاوت می کند توانایی ای است که پنهانی کسب کرده است.
شنبه, ۹ بهمن
«لونا برای تولدش میتوانست هر چیزی که دوست دارد از مادرش بخواهد؛ یک تاب بزرگ بالای قلهی کوه، بیست و یک همبازی که با آنها فوتبال بازی کند یا حتی یک داور که وقتی دارد با خودش شطرنج بازی میکند، جلوی تقلب کردنش را بگیرد. اما او آن سال چیزی دیده بود که با همهی اینها فرق داشت. لونا یک بچهی آدم دیده بود و دلش میخواست یکی از آنها داشته باشد.»
چهارشنبه, ۶ بهمن
می گویند کسی که روز یکشنبه به دنیا بیاید خوش شانس است. اما این موضوع در باره ی دخترک صدق نمی کند. پدر و مادرش را هرگز ندیده است و در یک پرورشگاه زندگی می کند. او حتی پدر و مادر عاریه ای هم ندارد.
دوشنبه, ۴ بهمن
دری، دختر کوچولوی ۶ ساله دارد. دوست خیالی ای او هیولایی است به نام مری. البته دری معتقد است که هیولاهای زیادی در خانه آن ها زندگی می کنند مثل هیولای ماشین لباسشوی، هیولای جاروبرقی، هیولای توالت یا راه پله، یا هیولای سس گوجه که وقتی فشارش می دهی صدایش در می آید. خواهر و برادر بزرگترش، ویولت و لوک، دوست ندارند با او بازی کنند، از خیالبافی های او کلافه اند و معتقدند که رفتارش مثل نی نی کوچولوهاست. سرانجام روزی ویولت و لوک برای اینکه او از کارهای بچه گانه اش دست بردارد به او می گویند خانمی به نام گابل گراکر وجود دارد که نی نی کوچولوها را می دزدد.
شنبه, ۲ بهمن
این مجموعه پنج جلدی از قصهها و افسانههای گریم با نام های «پسری که پدرخواندهاش مرگ بود و داستانهای دیگر»، «برادران سیاه شیطان و داستانهای دیگر»، «سه کوتوله در جنگل و داستانهای دیگر»، «زیبای خفته و داستانهای دیگر» و «شنل قرمزی و داستانهای دیگر» با هدف آشنایی نوجوانان با قصههای آلمانی و لذت بردن از ادبیات کهن و عامیانه ترجمه و منتشر شده است.
چهارشنبه, ۲۹ دی
آفتابپرست میتواند دمش را مانند صدف حلزون پیچ دهد، مانند ملخ بجهد، خود را سر و ته از بند رخت آویزان کند و خود را به شکل و رنگ هر چیزی در بیاورد، اما به نظر میرسد هیچکس، نه حلزون پیچ در پیچ، نه ملخ سبز و نه جوراب راه راه دلشان نمیخواهد با او دوست شوند.
دوشنبه, ۲۷ دی
کلیله و دمنه نخستین جلد از مجموعه کتاب های قصه های شیرین ایرانی است که به همت مژگان شیخی گردآوری شده است. مجموعه کتاب های قصه های شیرین ایرانی با هدف گردآوری و بازنویسی ادبیات کهن ایران برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است.
شنبه, ۲۵ دی