رمانهای گرافیکی برای خوانندگان کتاب کودک در ایران ناآشنا نیستند. چند سالی است که از راه ترجمه این رمانها به فضای ادبیات کودک ایران راه پیدا کردهاند و در میان مخاطبان کودک پرطرفدار شده اند. با وجود استقبال کودکان و حتی نوجوانان از این کتابها، منتقدان و والدین چندان روی خوشی به این کتابها نشان نمیدهند.
یکشنبه, ۱۸ آبان
فقط یک لکه است!
یا
این بوی زمین است
بارِ اولی که کتاب «پدر اسلاگ» را خواندم اولین پرسشی که به ذهنام آمد این بود: «چرا این کتاب برای کودکان نوشته شده است؟ » پاسخهای بهظاهر متفاوتی به ذهنام میرسید اما همه یک نتیجه داشتند: چنین کتابهایی هم باید برای کودکان نوشته شود! چندبار دیگری هم که این کتاب را خواندم زیبایی کتاب شگفتزدهام کرد. کتابی چنین تلخ از رنج انسان چگونه میتوانست این همه زیبا باشد؟ سطر سطر این کتاب در واژهها و فریم به فریم تصویرهایاش، سیاه است اما همین سیاهی، چنان هنرمندانه به تصویر کشیده است که پس از خواندن این کتاب، انسان در نگاه خواننده و ببیندهاش پررنگ میشود، دردِ هر انسانی برای انسان دیگر معنا پیدا میکند، برای همهی ما، و این دلیل نوشته شدن این کتاب برای کودکان بود: یک لکه بر انسانیت، لکهای بر همه زمین است و گاهی بسیار بزرگتر و بالاتر از زمین ما!
شنبه, ۱۱ مرداد
پروازی بیپایان
تاکنون برایتان رخ داده تا نیمهشبی، بامدادی از خواب برخیزید و ندانید کجا هستید یا چه زمانی است؟ برایتان پیش آمده از خواب برخیزید و ندانید چه کسی هستید و خودتان را در کالبدی دیگر حس کنید؟ شاید یاد گریگور زامزای کافکا افتادید که وقتی از خواب برخاست خودش را در کالبد یک سوسک دید!
شنبه, ۷ دی
«اسب تورین[1]» فیلمی فلسفی است به کارگردانی «بلا تار». فیلم با بازگویی روایت رویارویی نیچه با اسبی سرکش و شلاقخورده آغاز میشود. روزی نیچه در میان ازدحام مردم، اسبی را میبیند که گاریچی شلاقاش میزند تا حرکت کند. نیچه از بین مردم راه میگشاید و خودش را به اسب میرساند و پریشان و گریان، اسب را در آغوش میگیرد. پس از آن رخداد، نیچه دو روز نه چیزی میخورد و نه چیزی میگوید. تا اینکه با گفتن این آخرین واژهها به جنونی ده ساله فرو میرود: «مادر! من یک احمقام» یا به تعبیری، من دیوانهام!
چهارشنبه, ۲۲ آبان
دیدار با وحشی
تاکنون با وحشی درونتان دیدار داشتهاید؟ میدانید این دیدار چه اندازه مهم است و میتواند پایههای شخصیت شما را بسازد؟
دوشنبه, ۱ مهر
و همه چیز بد و بدتر بشود!
«بعضی وقتها روز در حالی شروع میشود که منتظر هیچ چیز نیستی.» روز با این حس آغاز شده و کتاب «درخت قرمز» هم با این جملهها. برای خواندن «درخت قرمز» باید به عقب برویم و تصویرهای پیشین را هم ببینیم. پیش از این صفحه آغاز و پس از صفحه شناسنامه، کتاب تصویری دارد که متنی همراهاش نیست. این تصویر با ما چه میگوید؟ در این تصویر، ساعت پایهدار بلندی را میببینیم که عقربهاش کمی مانده تا به یک برگ قرمز برسد.
دوشنبه, ۴ شهریور
پیش از مطالعه بخش دوم میتوانید بخش نخست را در لینک زیر مطالعه کنید:
شگردهایی برای خواندن یک کتاب خوب، بررسی کتاب «شازده کوچولو» - بخش نخست
سه شنبه, ۷ خرداد
بخش اول: در هیچ ساکن نمیشویم!
«هیچ» چه چیزی را بهخاطرمان میآورد؟ تاریک است یا روشن، رنگی، سیاه، خاکستری یا بیرنگ؟ چه مزهای دارد؟ چه بویی از آن میشنویم؟ ما را میترساند؟ درون این «هیچ» صدایی هست یا تهی است؟ «هیچ» نیستی است؟ اگر پاسخ آری است، پس هنر چگونه در آن مینشیند؟
یکشنبه, ۵ خرداد
دستهای همه ما خالی است!
زمین گرد است، یا کوه به کوه نمیرسد اما آدم به آدم میرسد. چهقدر از این زبانزدها شنیدهایم؟ دانستن این زبانزدها یا عبارتها به چه کارمان میآید؟ اینها همه بخشی از حکمتی است که مردم به مرور زمان به آن رسیدهاند. حکمت یا دانش مردمی با خواندن و نوشتن آغاز نمیشود، با یادگیری سواد در مدرسه. از دورهای بسیار دور در فرهنگ انسان شکل گرفته و پایانی هم ندارد.
دوشنبه, ۳۰ اردیبهشت
بخش سوم: و به جزیره میرسیم...
دوشنبه, ۲۶ فروردین
بخش دوم: سفر به کجاست؟
«این داستان من و شماست.» هنگامی که نویسندهای، ابتدای کتاباش، برای ما این جمله را مینویسد، باید بدانیم شکافهایی برای خواندن و درک داستاناش برای ما گذاشته است. «البته یافتن شادی همیشه آسان نیست.» و سفر ما هم برای خواندن و درک این کتاب ساده نخواهد بود چون باید «به احساسهای خود نیز گوش...» بسپاریم. زیرا «انسانها احساسهای گوناگونی دارند و آرزوهای متفاوت.»
یکشنبه, ۲۵ فروردین
بخش اول: چگونه یک نقشهخوان خوب باشیم؟
شگفتانگیزترین ماجراهای زندگی، آشنا درآمدن چیزهای غریب و عجیب است با زندگی خودت! میگویی: «وای! چه شگفت!» بعد ناگهان یادت میافتد این را میشناسی، زمانی حساش کردهای، در اصل برای تو بوده، قصه تو است. و کتاب «جزیره شادی» از این جنس است. هنگامی که آن را خواندم، گفتم: «ای وای! اینکه قصه من است! ماریت از کجا میدانسته من جزیره دارم؟ چرا برای من قصه نوشته؟»
شنبه, ۲۴ فروردین
بخش سوم: چطور اتفاق بسازیم؟
اتفاق چیست؟ خوردن یک سیب یک اتفاق است؟ رفتن به سفر چی؟ دیدن یک آشنا در خیابان؟ یا عاشق شدن در مواجهه اول؟ کدامشان اتفاق داستانی است؟ با سیب شروع کنیم که در بخش دوم هم دربارهاش گفتیم. این سیب را ماده خام داستان در نظر بگیریم و با آن تمرین کنیم، مانند بخش دوم. اینبار تمرین عملی هم بکنیم. یک سیب برداریم و گاز بزنیم. چه اتفاقی میافتد؟ بخشی از سیب نیست. بستگی به دندانها و بزرگی و کوچکی دهانمان دارد. چه اتفاقی افتاد؟ سیب خوردیم، سیبمان دیگر کامل نیست و... از کدام زاویه بهش نگاه کنیم؟ تمرین بخش دوم را یادتان میآید که درباره دوربینها و زاویه نگاه گفتم؟ حالا بیاییم فکر کنیم.
دوشنبه, ۱۹ فروردین
بخش دوم: مانند شعری بلند!
شعر هم زاویهای خاص است برای دیدن! هر نویسندهای در صندوقچه ذهنش دوربینهایی برای دیدن دارد، بعضی بیشتر بعضی کمتر. این دوربینها، ابزار داستان نوشتناش هستند. بستگی به این دارد که چقدر تمرین کرده باشد که جور دیگر ببیند، چقدر تمرین کرده باشد که ریزترینها را هم ببیند و یا فقط درشتها به چشماش بیاید. چقدر تمرین داشته باشد که همان ریزترینها را از زاویههای مختلف ببیند.
یکشنبه, ۱۸ فروردین
بخش نخست: ابزارهای واقعیت، ابزارهای خیال؛ داستان چه میکند؟
تغییر در جهان چگونه رخ میدهد؟ اگر یک آدم برفی باشیم با عمری یک شبه، چهکار خواهیم کرد؟ داستان میتواند چه تغییری در جهان داستانی، در جهان خودش، داشته باشد با عمری کوتاه در یک کتاب؟ بیایید به کتاب «آدم برفی و گل سرخ» از این دریچه نگاه کنیم.
شنبه, ۱۷ فروردین
«این نقشه چرا کوچک شد؟» دومین کتاب از مجموعهی «تاریخ با غرغرهای اضافه» است؛ مجموعهای که تاریخ را در روایتی داستانی و گاه همراه با طنز برای کودکان و نوجوانان بازگو میکند. خواندن این مجموعه تجربهای تازه است و میتواند هر کودک و نوجوانی را به تاریخ علاقهمند کند. در این مجموعه، همراه با روایت سلسلهها و پادشاهان، تصویرهای جالبی از بناهای تاریخی و گاه رخدادهای مصورشده میبینیم که هم مکمل متن هستند و هم روایت تاریخی را جذابتر میکنند. این مجموعه، پژوهشی دربارهی دلیل ظهور و سقوط سلسلههای پادشاهی در ایران باستان است که با روایتی داستانی، تاریخ را برای نوجوانان و دوستدارانِ تاریخ شیرین کند.
شنبه, ۲ آذر