کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان

داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آن‌ها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداخته‌ی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیت‌های بیرونی برداشت‌هایی شده است، ولی همه‌ی این واقعیت‌ها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیش‌دانسته‌های نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل می‌شود. داستان‌های کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستان‌های کاملاً تخیلی و فانتزی‌گونه باشد یا واقعی.

زیردسته‌بندی‌ها
لورنس گربه سیاهی است که در طول روز به خانه هایی در محله های مختلف سر می زند و در هر خانه وعده ای غذای کامل می خورد. هر یک از صاحب خانه ها خود را مالک او می داند و متعجب هستد که گربه شانفقط یک وعده غذا می خورد.ولی لورنس روز به روز چاق تر و راه رفتن برایش دشوار می شود. او با دوستانش مشورت می کند و با رژیم جدید غذایی خود را لاغر می کند. امّا زمانی که از بلا گربه ماده ای که تازه با او آشنا شده خواستگاری می کند، متوجه می شود که بلا عاشق یک گربه چاق است! لورنس تصمیم می گیرد دوباره خوردن چهار وعده غذا را از سر بگیرد.
سه شنبه, ۱ بهمن
نورا در کلاس پنجم درس می خواند و نابغه است. او زمانی که یک ساله و نیم بود با تکمیل پازل خواهرش به هوش خود پی می برد. در مهد کودک و مدرسه هوش خود را پنهان می کند تا آنجا که حتی خانواده نگران می شوند و این در حالی است که او از دو سالگی خواندن بلد است. او حتی بخاطر دوستش استفان کاری می کند که تمام نمره هایش کم شود تا ثابت کند که نمره ملاک ارزیابی با هوش بودن دانش آموزان نیست.
یکشنبه, ۱ دی
میگوری نام پشه ای است که خاطراتش را در این کتاب می خوانیم. از روزی که آب میوه فروش نامزدش را کشته فکر انتقام لحظه ای او را رها نمی کند. او بارها تلاش می کند انتقام بگیرد اما سرانجام از گرفتن انتقام منصرف می شود. اما میوه فروش به سبب بی احتیاطی با موتورش تصادف می کند و دست و پا و سرش می شکند و روانه بیمارستان می شود. آقای میگوری هم پس از مدتی با پشه ای هم روحیه خودش آشنا می شود و با او ازدواج می کند.داستان در قالب طنز به نکات اجتماعی چون رعایت بهداشت و محیط زیست و خلاف هایی که مردم انجام می دهد اشاره دارد که برای نوجوان آموزنده است.
یکشنبه, ۱ دی
در این کتاب ۲۲ داستان از نویسندگان معروف این عصر و ادبیات عامیانه و کهن سرزمین های مختلف گردآوری شده است. داستان هایی جالب از خرسی بزرگ که عاشق بغل کردن است تا کرم کوچکی که آرزوی درخشیدن دارد. هر قصه از این کتاب می تواند فقط در پنج دقیقه خواننده را سرگرم کند و به وجد آورد. این مجموعه با تنوعی که دارد ثابت می کند حتی زمانی که برای کوتاه ترین قصه صرف می کنیم می تواند منحصر به فرد باشد. فراموش نکنید برای یک قصه همیشه وقت است .
سه شنبه, ۲۱ آبان
پسرک برای بازی به دشت رفته است. بالای تپه ای گل بزرگ پژمرده ای را می بیند که ساقه اش روی زمین خم شده است. او تصمیم می گیرد گل را نجات دهد! امّا چگونه؟ آن بالا حتی یک قطره آب هم نیست! پسرک خود را به رودخانه ای که در پائین کوه جریان دارد می رساند و دستانش را پر آب کرده و برای گل می برد. او ده ها بار فاصله تپه تا رودخانه را طی می کند. پاهای برهنه اش زخمی می شود، امّا سرانجام گل سرپا می ایستد و بوی خوشش در هوا پراکنده می شود. او کاری انجام داده بود که خیلی از خودش بزرگ تر است.
سه شنبه, ۲۱ آبان
دیوید برادر کوچک کاترین، مبتلا به اوتیسم است. کاترین برای اینکه دیودی دچار دردسر نشود مقرراتی را برایش وضع می کند: چگونه باید غذایش را بخورد، چگونه با دیگران رفتار کند یا جای اسباب بازی در آکواریوم نیست و....
سه شنبه, ۲۱ آبان
در شهر تاریخی نورولت در پنسیلوانیا در سال ۱۹۶۲ مادر جک گانتوس دوازده ساله را به خاطر خلافی که انجام می‌دهد محکوم می‌کند تمام تابستان را در حبس خانگی سپری کند بنابراین زمانی که دوشیزه ولکر، همسایه مسن‌شان از او می‌خواهد که برای کمک نزد او برود می‌پذیرد زیرا فرصتی است برای فرار از حبس.
سه شنبه, ۲۱ آبان
آهنگ تار کولی داستان آوارگی کولی ها بر روی زمین از هزاره های دور تاکنون است. مردمی که تاریخ هند و ایران آن‌ها را دوره گردان آهنگ پرداز و آوازه خوان نامیده اند. آهنگ تار کولی با زبان نمادین چهار عنصر بنیادین هستی را که آب، آتش،‌ خاک و هوا هستند در پیکر چهار فرزند بابا کولی که شخصیت اصلی داستان است، نهاده است.
سه شنبه, ۲۱ آبان
داستان هفت رویای کلاغ داستان کلاغی است که نمی‌خواهد مانند همه کلاغ‌ها زندگی کند. او می‌خواهد به جهان به گونه‌ای دیگر نگاه کند. نگاه از دریچه رویاها. برای این کار او هر بار پوشاک یک جانور را می‌پوشد و به رنگ او درمی آید تا سرانجام به رنگ آبی آسمان می‌رسد. آبی همان رنگی است که از هرچه وابستگی و کرانمندی آزاد است و سرانجام کلاغ داستان با پوشیدن این پوشاک از کرانه زمان می‌گذرد و خود را در جهان بیکران آزاد می‌بیند. تصویرگر این کتاب زنده یاد نفیسه ریاحی است.
چهارشنبه, ۱۷ مهر
کتاب شامل هشت داستان کوتاه و طنزآمیز از نویسندگان معروف جهان به نام های روزی که من مردم، مرد زبان نقره ای، کتابدار و راهزن ها، داستان ترسناک، قتل با املت چینی و مبارزه ساندویچی، دزدان دوچرخه، گروه کلاه پشمی ها که داستان هایی شیرین و سرگرم کننده هستند. این اثر برای قصه گویی، بلندخوانی مناسب است و می توان داستان های آن را بارها خواند.
یکشنبه, ۲۴ شهریور
مجموعه ده داستان کوتاه به نام های راست دروغ نما، نمی شه بیاریش اینجا، واردیلو، روایت ویلیام، ویلی و فیلم ترسناک، جک تنبل، پازی مخترع، روزی که مایکل خبرساز شد، خانم می گیج می شود، پیتر نمونه و هنری زلزله که همه دارای موضوع های متنوع و پرباری هستند که از میان داستان های دلنشین و سرگرم کننده بهترین نویسندگان کودک و نوجوان انتخاب شده که برای قصه خوانی یا قصه گویی و بازخوانی مکرر مناسب است. کودکان معمولاً از طنز لذت می برند و این داستان ها برای آنان جذاب خواهد بود
سه شنبه, ۵ شهریور
تریسی دختر ده ساله ای است که پدر ندارد و مادر که توانایی نگهداری او را ندارد، او را به پرورشگاه سپرده است. تریسی همواره رویای با مادر بودن یا داشتن سرپرستی دلخواه را در سر می پروراند. او بسیار پرخاشگر، عصبی و ناسازگار و سرکش است و همه این رفتارها کافی است که از او کودکی نابهنجار بسازد بطوریکه هم در پرورشگاه و هم در خانه هایی که او را به فرزند خواندگی می پذیرند او با مشکل روبرو می شود. همه از مدکار و مددجوها از دست او عاصی هستند.
شنبه, ۲ شهریور
مژده شانزده و مژگان هفده سال دارد و دو دخترخاله هستند. آن دو به همراه خانواده هایشان به سفر می روند. پدر که فراموش کرده داروی خود را بیاورد و مژگان را مقصر می داند و او را سرزنش می کند. فردای آن روز مژگان ناپدید می شود.
سه شنبه, ۱ مرداد
ماروین ۹ ساله با موهای قرمز و چشمان آبی در کلاس سوم درس می خواند. او با پدر، مادر و برادرش جیکوب یازده ساله و خواهرش لینزا چهارساله در شهرکوچکی نزدیک واشنگتن زندگی می کند.
دوشنبه, ۳۱ تیر
ریچل به همراه مادر و پدرش برای گذراندن تعطیلات به جزیره جادوی باران می روند. او در کشتی با دختری هم سن خود بنام کریستی آشنا می شود. آنان در گشت و گذار درجزیره با دیگ طلایی پایان رنگین کمان که وارونه به زمین افتاده برخورد می کنند.
چهارشنبه, ۵ تیر
روی ابرهارت به تازگی به همراه خانواده به شهر کوکونات در ایالت فلوریدا آمده است و در مدرسه راهنمایی تریس درس می‌خواند. روزی که دانا مترسون پسر زورگوی مدرسه صورت او را به پنجره اتوبوس مدرسه می‌چسباند، در خیابان پسری با پاهای برهنه را در حال دویدن می‌بیند و کنجکاو می‌شود و پرس و جو او را وارد ماجراهای بسیاری می‌کند. او نخست با بئاتریس خواهر ناتنی مولت فینگرز، پسر مرموز دونده، و سپس با خود او آشنا می‌شود. سرانجام این دوستی با خبر شدن از شرایط زندگی جغدهای نقب‌کن است. آن‌ها در محوطه‌ای لانه دارند که شرکت پنکیک یکی از همکلاسی‌هایش برای ساختن رستوران در حال خاک‌برداری است.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جورج پسر نوجوانی که شیفته ی داستان ها و ماجراهای جنگ جهانی دوم و هواپیماهای بمب افکن نازی و تانک های غول پیکر ارتش خودی با اطلاعات زیادی درباره آن ها است. روزی او با اردوی مدرسه به موزه ی جنگ جهانی دوم می رود.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جو مالونی پسری نوجوان و غیرمعمولی است که با مادرش در شهرهلموت زندگی می کند. او رفتارعجیب وغریبی دارد. او لکنت زباندارد و خجالتی و دست و پا چلفتی هم هست. درون او یک قلب پنهان است و احساس های گوناگونی چون آواز چکاوک ها و گاهی حرکت آرام و مرموز ببری را در سرش حس می کند.
چهارشنبه, ۱ خرداد
به قصه متیو بازینگتون خوش آمدید! این قصه همه اش راجع به متیو بازینگتون است. فکرمی کنید متیو بازینگتون چه کسی است؟ نخیر! او نه ستاره پاپ، نه فوتبالیست شهر و نه مأمور مخفی است، او یک بچه ی ده ساله معمولی با موهای خرمایی و سه دانه کک ومک روی لپ چپ است که آرزو دارد روزی به یک مگس تبدیل شود، ولی هرچه زور میزند نمی تواند خود را به شکل مگس درآورد.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
باران دختر نوجوانی حدود سیزده – چهارده ساله است که همیشه روزنوشت های خود را در دفتر خاطراتش می نویسد. او با مادرش که مدیر دبیرستان است، پدربزرگ و خواهر دانشجویش، نگار زندگی می کند. پدر استاد دانشگاه است ولی از آنان جدا شده و تنها گاهی با نگار و باران گفتگوی تلفنی دارد.
یکشنبه, ۱۸ فروردین
جناب اهریمنی ازدیوانه سر ناراحت و ناراضی است زیرا به اندازه ی کافی خرابی و تباهی و آزار به وجود نیاورده است. او وقت کمی دارد که کم کاری و تنبلی اش را جبران کند: از ساعت پنج بعد از ظهر تا دوازده نیمه شب همان روز که سال به پایان می رسد؛ و تازه ناگهان مهمان ناخوانده ای هم از راه می رسد: خاله تیرانای جادوگر که نیم قرنی است از او بی خبر بوده.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
هارشا پسر شانزده ساله و پسر کوچک شاه تانسر با برادربزرگش بنام راجا و خواهر کوچکشان، راجاسری در قصر زندگی می کنند. هارشا جوانی خوددار، زیرک و باهوش است . او کوچکتر از خواهر و برادرش است ولی پیشگویان پیش بینی کرده اند که هارشا به تاج و تخت خواهد رسید. راجا برادر او پسری ساکت و بی تکلف است که با دیگران بسیار فرق دارد. پس از مدتی پادشاه کاناج از راجاسری خواستگاری می کند. پدر و مادر با وجود هشدارهای پیشگوی دیوانه بر شوم بودن این ازدواج به سبب ملاحظات سیاسی ازدواج آن دو سرمی گیرد.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
در یک شب مهتابی دفترچه ای خالی روی میز قرار گرفته و دخترکی نه ساله با موهای مشکی خیال دارد خاطرات خود را در آن بنویسد. او دفترچه اش را باز می کند و نخستین جمله اش را می نویسد: "اسم من مینا است و من عاشق شبم."
یکشنبه, ۲۷ اسفند
مار و مارمولک تصمیم می گیرند با هم دوست شوند. دوستی بین این دو موجود نمی تواند پیامدی نداشته باشد. آن دو هم جنس نیستند و هر یک ویژگی خاص خود را دارد و همین گاهی سبب سو تفاهم ها و در نتیجه کدورت هایی بین آن می شود.
شنبه, ۵ اسفند