کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان
داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آنها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداختهی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیتهای بیرونی برداشتهایی شده است، ولی همهی این واقعیتها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیشدانستههای نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل میشود. داستانهای کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستانهای کاملاً تخیلی و فانتزیگونه باشد یا واقعی.
کامرون پسری است ۱۴ ساله که در اثر ابتلا به یک بیماری ویروسی واگیردار دچار نارسایی قلب شده و نیاز به پیوند قلب دارد اما چون قلب انسان برای تعویض وجود ندارد او مجبور است به تعویض قلبش با قلب یک گوسفند پرورش یافته برای این کار، رضایت دهد. کامرون با وجود هشدار دکترش درباره ی بر ملا نکردن این راز، آن را با دوستش در میان می گذارد. چاپ خبر آن در روزنامه ها پیامدهای ناگواری را به دنبال دارد. پس از مدتی بدن کامرون قلب پیوندی را نمی پذیرد. کامرون دیگر راضی به عمل و پیوند دوم نیست و ترجیح می دهد بمیرد، اما صحبت با مادر بزرگ دانا و مهربانش سبب رضایت او به عمل مجدد و زنده ماندن می شود. او با صحبت با مادربزرگش می فهمد زندگی زیباست.
شنبه, ۲۵ اردیبهشت
«یکی از سختترین چیزها در زندگی آن است که حرفی در دلت باشد و نتوانی آن را به زبان بیاوری!»
ویکتور ولمر سوم پسری یازده ساله است که در ممفیس با مادر و پدرش زندگی میکند. او لکنت زبان دارد و در پرتاب توپ هیچ یک از هم سن و سالهایش به گرد پایش نمیرسند. از زمانیکه ویکتور پنج ساله بود مام برای مراقبت از او با آنها زندگی میکند. مام صمیمیترین دوست ویکتور در دنیاست، البته جز در مواقع توپ بازی که رت جایش را میگیرد. نام اصلی رت آرتور است، همه او را آرت صدا میزنند ولی ویکتور به او رت میگوید چون برایش راحتتر است.
در روز آخر کلاس ششم، پرتاب شدید توپ بیسبال ویکتور، دهن رت را آش و لاش میکند. برای همین ویکتور تصمیم میگیرد در ماه ژوئیه که رت برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگاش به مزرعه میرود، کار روزنامه فروشیاش را انجام دهد.
ویکتور در مسیر پخش روزنامه با افراد جدیدی در زندگیاش آشنا میشود.
سه شنبه, ۲۱ اردیبهشت
ایوان گوریل آرامی است که به ندرت از چیزی ناراحت میشود. او در یک مرکز تفریحی بازیهای ویدیوئی زندگی میکند. ایوان خاطرهای از گذشتهاش ندارد و در حال زندگی میکند؛ عاشق نقاشی کشیدن است و به چیزی جز هنر فکر نمیکند... تا اینکه روبی، بچه فیل، وارد میشود و ایوان میتواند زندگی را از دریچهی چشمهای روبی ببیند.
سه شنبه, ۷ اردیبهشت
«چند هفته پس از جدا شدن مادر و پدرم، مادر با بن آشنا شد. شاید هیچ کس را نتوانید پیدا کنید که به اندازه ی بن روسو با پدرم فرق داشته باشد. سر و وضعش مثل یکی از آن آدم های عشق طبیعت است و پدرم از آن مردهای اهل کت و شلوار و کراوات است. همسر بن سال ها پیش فوت کرده و او با دو فرزند خود زندگی می کند. توماس پنج ساله و لیدیای چهارده ساله. حالا یکسال از آشنایی مادرم و بن می گذرد و آن ها می خواهند با هم ازدواج کنند.
چهارشنبه, ۲۵ فروردین
نگارنده: زینب آقایی
چارلی یازده سال دارد، او مثل بچه های دیگری که در این سن هستند حساس است و خودش هم می داند. برای نمونه هر وقت با مادر و پدرش فیلم غصه داری تماشا می کند، اولین فردی است که به هق هق می افتد و یا احساسات اش سر کوچکترین موضوعی به شدت جریحه دار می شود. زمانی که پدر و مادر چارلی با هم ازدواج کردندT عاشق هم بودند ولی خیلی وقت است که با هم خوشبخت نیستند. برای همین تصمیم گرفتند از هم طلاق بگیرند.
سه شنبه, ۲۴ فروردین
می گفتند شب ها و هنگام تاریکی جن ها بیرون می آیند و به رقص و پایکوبی و ساز و آواز می پردازند، می گفتند جماعتی بی خیال و بی کاره اند که فقط هنگام تاریکی دیده می شوند و ... .
موسیقی در خانواده جی جی، پسر نوجوان ایرلندی، موروثی است. هر هفته، در خانه ی آن ها بنا به سنت دیرینه در خانواده ی هلن، مادر جی جی، موسیقی اجرا می شود و مردم از دور و نزدیک در آن شرکت می کنند.
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
خیالباف داستانی تخیلی براساس اتفاق های روزگار کودکی و نوجوانی پابلو نروداست. پابلو نرودا یکی از تاثیرگذارترین شاعران قرن بیستم است که در سال ۱۹۷۱ جایزه ی نوبل ادبیات را دریافت کرد. نرودا برای مردم معمولی و از چیزهای معمولی مینوشت. او معتقد بود همهی داستانها، از قبل وجود داشتهاند و الهام را میتوان در سادهترین چیزها و جزئیترین ریزهکاریها یافت.
چهارشنبه, ۱۹ اسفند
اسکار از همان روز اول با برادرش، رابرت، مشکل پیدا می کند، از او خوشش نمی آید، و هیچ جوره نمی تواند با او کنار بیاید. رابطه ی تیره و تار این دوبرادر به علت توجه بیش از حد پدر و مادرش به رابرت، ادامه پیدا می کند و به مرور حادتر می شود؛ آن قدر که اسکار کاسه ی صبرش لبریز می شود ونقشه ای می کشد تا از دست رابرت خلاص شود. عملیات دک کردن کپک داستان پیاده کردن نقشه ی اسکار برای حذف رابرت است.
چهارشنبه, ۱۲ اسفند
مجموعه داستان های کوتاه در چهار جلد که ماجراهای خنده داری را از زندگی روزمره و روابط یک خواهر و برادر از زبان برادر روایت می شود. او شیطنت های خود و کلک های خواهر بزرگترش را با زبانی طنز بیان می کند.
سه شنبه, ۴ اسفند
نوروز جشن جشنها در فرهنگ ایران زمین و بیش تر همسایگان ما است. هستی و هسته این جشن در پیوند با مفهوم زایش و نوزایش است. از دل سرما، بهار و گرما میروید و میجوشد، از دل پیری، جوانی زاده میشود. به زبان دیگر، این اسطورهی شگفت زیست ناهمسازها و زایش رخدادها است که از درون آن این بار داستان عمو نوروز و ننه سرما بازنمایی شده است.
دوشنبه, ۳ اسفند
خانم و آقای براون نخستین بار پدینگتون را در ایستگاه قطار دیدند. با برچسبی به دور گردنش که روی آن نوشته شده بود: «لطفا از این خرس مراقبت کنید. متشکرم.»
نخستین شبی که پدینگتون در خانه ی خانم و آقای براون به حمام رفت، فاجعه ای بزرگ رخ داد؛ آب همه ی وان و حمام را برداشته بود و سیل در حال سرازیر شدن بود. به این ترتیب با حضور آقای پدینگتون خانواده براون، همیشه منتظر فاجعه ای هستند. برای جاناتان و جولیا، فرزندان خانواده براون، ماجراها و خرابکاری های این خرس سرگرم کننده است. خانم و آقای براون هم پذیرفته اند که زندگی با وجود یک خرس در خانه بسیار هیجان انگیزتر است.
سه شنبه, ۲۷ بهمن
کتاب «آدم برفی و گل سرخ»، جرعهای از خیال است برای نوشیدن. نوشیدنی گرم در زمستانی سرد. کتاب «آدم برفی و گل سرخ» خیالهای دخترکی است که از مرزهای جهان منطق میگذرد و با گفت وگو با آدم برفی که ساخته ذهن اش است، میخواهد تفاوت میان عقل و مهر را بشناسد.
چهارشنبه, ۲۱ بهمن
کتاب «پسرم می یو» داستان پسر ۹ ساله یتیمی است که فرزندخوانده زن و شوهری ظالم است. آنها که از پسربچهها بیزارند و همیشه از او میخواهند که جلو چشم نباشد. می یو آرزو دارد پدری مهربان همانند پدر دوستش بن داشته باشد.
چهارشنبه, ۱۴ بهمن
ما بیش تر رمان های نوجوان آمریکایی و گاهی اروپایی را در ایران می شناسیم؛ خوشبختی کتی از این نظر یک استثناست. این کتاب از نویسنده ای تایلندی است و یکی از پرفروش ترین کتاب های آن کشور.
فضای کتاب در روستا می گذرد و ماجرای دختر نه ساله ای است که پیش پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. داستان با توصیف از خواب بیدار شدن کتی، در یک صبح، با صدای تلق و تلوق کفگیر و ماهی تاب ی مادربزرگ، آغاز می شود و خیلی زود، با استفاده از جمله های پدربزرگ درباره ی مادربزرگ و کتی، تکلیف خواننده با شخصیت ها روشن می شود: کتی هم کودکی است مانند تمام بچه های هم سن و سالش، با تمام از زیرکاردر رویی ها و یا خواسته های کوچک و بزرگ؛ پدربزرگ روحیه ی طنز دارد، دنیا را سخت نمی بیند و سعی می کند از کنار مشکلات راحت بگذرد؛ اما مادربزرگ کم تر لبخند می زند و زندگی را، با نخریدن وسایل برقی، برای خودش سخت کرده است.
سه شنبه, ۲۴ آذر
شاید اولین چیزی که دراین کتاب توجه مخاطب را جلب می کند فرم آن است. هر فصل این کتاب پستی از یک وبلاگ است. وبلاگ درنا، دختر جوانی که با خواندن یک دفترچه خاطرات قدیمی تصمیم می گیرد داستانی را درباره ی زال و عشق قدیمی او در وبلاگش منتشر کند و نظرات خوانندگان را بداند. درنا به گذشته زال برمی گردد و داستان او و فریبا را روایت می کند؛ پسر نوجوانی که خانواده ای ندارد و در یک پرنده فروشی کار می کند. کلیدی که سال ها دست زال ماند چون فکر می کرد یک روز فریبا و خانواده اش بر می گردند و کلید خانه شان را از او می خواهند...
سه شنبه, ۱۷ آذر
لنا دختری است که احساساتش را به یک طریق نشان می دهد؛ نشستن بر لبه ی شیروانی، دعواهای پدر و مادر برای لنا و لارنس می تواند ادامه دار باشد، آن ها این قضیه را پذیرفته اند، اما وقتی ماجرای جدا شدن شان جدی می شود، نمی دانند چه کار کنند. می خواهند به آن ها کمک کنند. کمتر کتابی است که به این مسئله یعنی فاصله ی بین اعلام جدایی تا انجام شدن آن پرداخته باشد. حس های متفاوتی که دختر و پسر خانواده با آگاهی از این موضوع دچارش می شوند، روند برخوردشان با قضیه و همین طور واکنش پدر و مادر نکاتی است که در این کتاب به صورت داستان مطرح شده است.
شنبه, ۱۴ آذر
جاناتان استرود، نویسندهٔ این سه گانهٔ خواندنی، در سال ۱۹۷۰ در انگلستان به دنیا آمد. او در دانشگاه ادبیات انگلیسی خواند وسپس در انتشارات واکر لندن ویراستار فرهنگنامهها وکتاب های مذهبی و تاریخی شد. سه گانهٔ بارتیمیوس او به سرعت، پس از انتشار، در فهرست کتابهای پرفروش جهان قرار گرفت.
یکشنبه, ۱ آذر
کتاب «یک سال بدون او» را لیز کسلر در سال ۲۰۱۱ نوشته و فاصلهی انتشار تا ترجمه آن بسیار کم است. کتاب حکایتی است دربارهی روزگار خودمان؛ روزگاری که تکنولوژی بر روابط انسانی بین افراد تاثیر گذاشته است. نویسنده تلاش کرده است، در داستان خود، هم گوشه چشمی به تکنولوژی داشته باشد وهم از منظری انسانی به ماجراهایش بنگرد.
سه شنبه, ۱۹ آبان
آلوین معتقد است که با ترس متولد شده است و از همه چیز می ترسد. او خود را با هنری دیوید ترو، نویسنده قدیمی آمریکایی مقایسه می کند چون شباهت هایی بین خودش و او می بیند. پدر آلوین تصمیم می گیرد او را به اردو ببرد تا ترس او بریزد. آنی بلی خواهرش نیز با آنان همسفر می شود. او در اردو دوست جدیدی پیدا می کند و یاد می گیرد که می توان شجاع بود در حالیکه از همه چیز هم ترسید. او تجربه خوبی از سفر بدست می آورد.
سه شنبه, ۶ مرداد
وانیک پسری است که کلاس هفتم درس می خواند. او در روستای سُت با زمستان های سرد و سخت با پدر و مادرش زندگی می کند. پدرش چوپان دامپروری اشتراکی است که زمستان را در دره گایلابون بسرمی برد. یکی از روزها مادر از وانیک می خواهد برای پدر آذوقه ببرد. قاتلان، سگ آن ها، علی رغم مخالفت وانیک دنبال او می رود. آن دو در بین راه گرفتار برف و کولاک می شوند و داخل غار می افتند و نود و یک روز با گرسنگی، بیماری، ترس و ناامیدی در غار دست و پنجه نرم می کند و با تلاش و مدیریت خوراک خود و سگش و جستجو در یافتن امکان نجات و فداکاری سگش سرانجام موفق می شود.
یکشنبه, ۴ مرداد
مجموعه هفت داستان طنز که شخصیت آن هزارپایی است به نام کوتیکوتی که ماجراهایی برایش رخ میدهد همانند آنچه که در زندگی روزمره هر کودکی رخ میدهد. برای نمونه خودش را به بیماری میزند تا مدرسه نرود ولی دستش رو میشود یا زمانی که تب میکند و پدر ناچار میشود سر کار نرود تا با کمک هم پاهای او را پاشویه کنند... .
یکشنبه, ۴ مرداد
اگوست ده ساله که به سبب بیماری چهرهای نابهنجار دارد تا کلاس پنجم در خانه درس خوانده و به مدرسه نرفته است. سرانجام پدر و مادر با وجود نگرانی تصمیم میگیرند او را به مدرسهای خصوصی بفرستند.
سه شنبه, ۲ تیر
دیوید پسری سیزده ساله همراه دوستش گئوردی در دسته پسران محراب در کلیسای کاتولیک هستند. گاهی رفتارهای ناشایستی هم از آنان سر می زند و همین سبب می شود که دیوید با خود در کشمکش باشد. از طرفی آن دو از دست آزار و اذیت موگدی همکلاسی قلدر و شرور خود در امان نیستند. با آمدن استفان رز پسری که پدرش را به سبب سکته مغزی از دست داده و مادرش هم در آسایشگاه روانی بسر می برد نزد عمه مری دیوانه ماجراهای جدیدی در شهر پیش می آید. او پسرعجیبی است و در ساختن مجسمه های گلی بسیار استعداد دارد. او ادعا می کند می تواند در آنان جان بدمد.
سه شنبه, ۲ تیر
پیتر نه سال دارد. برادر کوچکش فارلی که همه او را قندعسل صدا میزنند سه ساله است. او یک آتشپاره تمامعیار است و لجبازیها و شیطنتها و خرابکاریهایش ماجراهای طنزآمیزی را به وجود میآورد. آن دو با پدر و مادرشان در یک آپارتمان قدیمی در نیویورک زندگی میکنند. کارهای قند عسل همیشه پیتر را کلافه میکند. او از اینکه دیگران با قند عسل به مهربانی رفتارمی کنند دلخور است.
یکشنبه, ۱۷ خرداد