کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان
داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آنها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداختهی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیتهای بیرونی برداشتهایی شده است، ولی همهی این واقعیتها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیشدانستههای نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل میشود. داستانهای کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستانهای کاملاً تخیلی و فانتزیگونه باشد یا واقعی.
گریس دختر بچهای شش ساله است که تازه به مدرسه رفته است. او نگاهی طنزآلود به دنیای اطرافش دارد که از سادگی های کودکی سرچشمه می گیرد.
دوشنبه, ۲۱ فروردین
«امپراتوری سیب زمینی چهارم یکی از عاشقان مادر زمین بود و جانش را برای پایداری جهان سبز فدا کرد. این داستان را تنها کسانی باید بخوانند که مادر زمین را دو ست دارند و دل شان میخواهد این مادر مهربان همیشه سبز و پایدار بماند. اگر مادر زمین را دوست ندارید، که چنین چیزی ممکن نیست، زیرا همگان مادرزمین را دوست دارند، باز هم این داستان را بخوانید.آن هنگام شاید همه ما گامی در راه پایداری جهان سبز برداریم.
دوشنبه, ۲۱ فروردین
تخممرغها داستان همراهی دیوید و پریم رز است. دیوید پسربچه است و پریم رز دختری نوجوان. دیوید تازه مادرش را از دست داده و پریم رز سالهاست پدرش را ندیده است. آنها به هم میرسند و قهر و آشتی و جنگ و صلحهای طولانی بینشان شکل میگیرد. داستانی تأثیرگذار با حسهای ماندگار و شخصیتهای بهیادماندنی.
شنبه, ۱۹ فروردین
نوینسدهی کتاب « شمال ناکجا» با کمک ایدهی سفر در زمان داستانی هیجانانگیز و اسرارآمیز خلق کرده است. میا با پدر و مادر و برادرش در شهر لوفسندز زندگی میکنند. پدر بزرگ میا ناپدید میشود. مادر میا برای دلجویی و کمک به مادرش در ادارهی مهمانخانه پیش مادرش به دهکدهی ساحلی پورتیهون می رود.
شنبه, ۱۹ فروردین
این کتاب کورنلیا فونکه فضایی فانتزی و البته حماسی دارد. ایگرن میخواهد شوالیه باشد، او در قلعهای عجیب و جادویی زندگی میکند که برای مخاطب عجیب است.
ایگرن به حرف زدن گربهها و نعرههای مجسمههای شیر عادت دارد. نویسنده مکان و زمان داستان را نشان نداده است، اما فضا و توصیفها نشان میدهد دورهی جادوگرها و احتمالاً قرون وسطاست؛ اما در این رمان نوجوان، قرار نیست جادوگرهای بزرگ کاری از پیش ببرند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
خانم هاترن، معلم هنر مدرسه، در بین دانش آموزان محبوبیتی ندارد. چون خیلی سختگیر است و اخلاقش مانند لباسهایش زشت است. بدتر از همه، او انتظار دارد که در کلاس هنر همه چیز مرتب و منظم سر جایش باشد و دانش آموزان مانند یک شانه تخم مرغ به ردیف و پشت سر هم بنشینند و آن طوری نقاشی کنند که او میخواهد. همه از دستورات خانم هاترن اطاعت میکنند. البته همه، بهجز بیدی. کتاب «بیدی» داستان این دختر و دنیای جادوییاش را روایت میکند.
دوشنبه, ۱۴ فروردین
ادبیات دیگر
«ادبیات دیگر» تعریفی است که ناشر یا نویسنده برای داستانکهای این کتاب انتخاب کرده است، زیرا نویسنده در این کتاب سعی کرده طور دیگری به قصهها و ضربالمثلهای قدیمی نگاه کند: قصههایی مثل بز زنگوله پا، مسابقهی خرگوش و لاکپشت، لکلک و روباه، تمساح و گنجشک و ضربالمثلهایی مثل «چاه کن همیشه ته چاه است» و...
چهارشنبه, ۲۵ اسفند
«شایدی» بانام اصلی «جس» دختری ۱۵-۱۶ ساله است که بیماری پیسی دارد و تمام بدنش لکه لکه است او که از خانه فرارکرده، فرزند نامشروع مادری معتاد است که در گذشته در سیرک کار می کرده است. مادر که از پس مخارج شایدی و دیگر بچه هایش برنمی آید او را از خانه بیرون می کند و شایدی به خیابان های نیویورک پناه می آورد.
شنبه, ۲۱ اسفند
«آنه مری» دختر۱۰ ساله ای است که با پدر، مادر و خواهر کوچکترش «کرست» در جنگ جهانی دوم در کپنهاک دانمارک زندگی می کند. او دوستی دارد به نام «آلن» که یهودی است و پدرش معلم است. ۳ سال است که دانمارک در اشغال آلمانی هاست و برای آلن و خانواده اش که یهودی هستند، مزاحمت های آلمانی ها نمایان است. انه مری و خانواده اش پس از باخبر شدن از یورش احتمالی نازی ها برای دستگیری یهودیان، آلن را به خانه ی خودشان می آورند و در برابر نازی ها وانمود می کنند که آلن دختر خانواده است.
چهارشنبه, ۱۸ اسفند
ریکی پسر ۱۰-۱۲ ساله ای است که به نظر همکلاسی هایش کمی عجیب وغریب است. حتی مادرش هم این طور فکر می کند. او خیلی دوست دارد معروف باشد ولی در هیچ چیز مهارتی ندارد؛ نه در ریاضی، نه فوتبال، نه دوچرخه سواری نه خیلی کارهای دیگر که معمولا برای پسرها مثل آب خوردن است. ریکی فکر می کند تنها مهارتی که دارد پخمه بودن است. او حتی از ظاهر خود هم راضی نیست.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
تری و اندی با هم دوست هستند و در یک خانه ی درختی زندگی می کنند. در ابتدا خانه ی درختی آن ها ۱۳ طبقه داشت ولی هر از چندی ۱۳ طبقه به آن اضافه می کنند. آن ها در خانه درختی شان، اتاق ها و مسیرهای مختلفی دارند، یک مسیر گنده ی بولینگ، یک حوضچه پر از کوسه ی آدمخوار، شاخه های انگوری که می شود تاب خورد، یک آزمایشگاه مخفی زیرزمینی، یک نمایش عروسکی ۲۴ ساعته از داستان پانچ و جودی که هفت روز هفته اجرا می شود، یک اتاق مخصوص یادآوری چیزهایی که ممکن است فراموش کرده باشیم، یک آکادمی آموزش نینجاگری به حلزون ها و...، و یک اتاق تغییر قیافه ی ۵۰۰۰ چهره که لباس مبدل برای هر موقعیتی دارد.
چهارشنبه, ۱۱ اسفند
«آنا» دختر ۱۲ ساله کلاس هشتمی است که در شب تولد برادرش «بن» در خانه حضور دارد و شاهد به دنیا آمدن و نگرانی پدر و مادر و پزشک اورژانس است. بن با معلولیت «هیدروسفالی» یعنی معلولیت شدید ذهنی و جسمی به دنیا میآید. معلولیتی که زیاد امید به زندگی برایش وجود ندارد. اما آنا عاشق بن میشود و از دوستان و نزدیکان خود دور میشود تا به بن رسیدگی کند و او را آموزش دهد.
چهارشنبه, ۲۷ بهمن
بابی برنز، پسر نوجوانی است که پدرش مبتلا به بیماری افسردگی ناشی از جنگ است. او در دهکده ی ساحلی به نام کیلی در نیوکسل انگلستان که دارای زغال سنگ است، زندگی می کند. مردم در این شهر به کار جمع آوری ذغال سنگ از دریا مشغول هستند. روزی او همراه با مادرش با مردی ژولیده و بی خانمان به نام مک نالتی رو به رو می شود که آتش می خورد و کارهای عجیب و غریب می کند. او معرکه گیر است و شعبده بازی می کند و به نظر موجی می آید.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
همیشه در داستانهای جنایی یا کارآگاهی، مردی باهوش مثل پوآرو یا زنی مسن مثل خانم مارپل، با استفاده از هوش و استعداد ذاتی و تجربهی خود، معما را حل و راز یک جنایت را برملا میکند. نانسی درو، هجدهساله با چشمهای آبی و موهای طلایی، بههیچوجه شبیه کارآگاهان حرفهای نیست. او دختر کارسن درو، وکیل دادگستری است و در ظاهر بسیار بازیگوش است، ولی همین دختر شاداب، با دقت و هوش بسیار، پروندههای بسیاری را برای پدرش حل میکند.
چهارشنبه, ۲۰ بهمن
خانواده دوترلو دارای ۷ پسر هستند. کوچکترین پسرشان، یان، جثه ریزی دارد و حرف نمی زند و همین امر سبب عصبانیت پدر و مادرش است. یان عاشق درس و مدرسه و کتاب است. هم خودش و هم معلم هایش فکر می کنند که باهوش است؛ اما پدر و مادرش به چنین چیزی اعتقاد ندارند. برادران یان هم او را پسری عاقل می دانند که بدون حرف زدن تنها با نگاهش بخوبی می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
شنبه, ۱۶ بهمن
کواپهها برمیخیزند
زلزلهای بزرگ سواحل کارائیب را میلرزاند. بیشتر باراندازها زیر آب میروند و موجی عظیم تمام شهر را پر میکند. هیچکس نمیداند زمینلرزه اثر دیگری هم از خود بهجا میگذارد؛ انرژی سحرآمیزی آزاد میشود و بچههایی باقدرتی خاص به دنیا میآیند، به آنها کواپه میگویند.
شنبه, ۹ بهمن
می گویند کسی که روز یکشنبه به دنیا بیاید خوش شانس است. اما این موضوع در باره ی دخترک صدق نمی کند. پدر و مادرش را هرگز ندیده است و در یک پرورشگاه زندگی می کند. او حتی پدر و مادر عاریه ای هم ندارد.
دوشنبه, ۴ بهمن
دری، دختر کوچولوی ۶ ساله دارد. دوست خیالی ای او هیولایی است به نام مری. البته دری معتقد است که هیولاهای زیادی در خانه آن ها زندگی می کنند مثل هیولای ماشین لباسشوی، هیولای جاروبرقی، هیولای توالت یا راه پله، یا هیولای سس گوجه که وقتی فشارش می دهی صدایش در می آید. خواهر و برادر بزرگترش، ویولت و لوک، دوست ندارند با او بازی کنند، از خیالبافی های او کلافه اند و معتقدند که رفتارش مثل نی نی کوچولوهاست. سرانجام روزی ویولت و لوک برای اینکه او از کارهای بچه گانه اش دست بردارد به او می گویند خانمی به نام گابل گراکر وجود دارد که نی نی کوچولوها را می دزدد.
شنبه, ۲ بهمن
می گویند آثار کلاسیک ادبیات جهان تمامی ندارند، یعنی، در طول سال ها و دهه ها، این آثار معانی و زوایای جدیدی پیدا می کنند که باز می توان آن ها را خواند و بازخوانی کرد. به همین دلیل هم، از این دسته آثار نسخه های مختلف و روایت های گوناگونی وجود دارد که هر یک از آن ها در واقع بخشی از معانی مضمر در این آثار را برجسته می سازند.
چهارشنبه, ۱۵ دی
با این که می دانم این چیزها فقط یک سری خیالات خام است، هر بار قهرمان کتابی به گذشته برمی گردد حسابی به او حسودی می کنم. به خصوص که بتواند برود و چیزی را در سال ها قبل درست کند. مژگان کلهر هم در رمان دختری با روبان سفید حتما این را می داند، چون فکر می کنم آدم های زیادی از فکر برگشتن به گذشته، حتی در حد مرور خاطرات خوش، لبخند می زنند.
چهارشنبه, ۸ دی