کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان

داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آن‌ها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداخته‌ی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیت‌های بیرونی برداشت‌هایی شده است، ولی همه‌ی این واقعیت‌ها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیش‌دانسته‌های نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل می‌شود. داستان‌های کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستان‌های کاملاً تخیلی و فانتزی‌گونه باشد یا واقعی.

زیردسته‌بندی‌ها
خانواده‌ی کولی، دخترک سیزده ساله، تصمیم می‌گیرند دختر خود را شوهر دهند و او مثل تمامی دختران هندی باید خانواده‌اش را ترک کند. فقر، شرایط اجتماعی و آیین و رسومات دست‌ و پا گیر آن سبب می‌شود این دختر همسر پسری شود که به سبب بیماری حتی از خودش نیز کوچک‌تر به نظر می‌رسد و مدت کوتاهی نیز پس از ازدواج بمیرد. اما کولی که غیر از مصاحبتی کوتاه با همسرش نبوده است، باید مانند تمام بیوه‌های هندی پس از مرگ شوهر با خانواده‌ی شوهرش زندگی کند.
سه شنبه, ۵ آبان
"ایندیا" تازه به فروشگاه مواد غذایی "وین دیکسی" رسیده بود که مشاهده کرد یک سگ گنده زشت که معلوم بود حال و روز خوبی ندارد، کل فروشگاه را به هم ریخته و حالا با زبان آویزان، روبروی او ایستاده و به او لبخند می‌زند. بدین‌ترتیب این سگ عجیب، اولین دوست ایندیا در خانه جدیدشان بود؛ دوستی که در مقایسه با دوستان بعدی‌اش چندان هم عجیب و غریب نبود!
پنجشنبه, ۳۰ مهر
"سم" در دفتر خاطراتش نوشت که امروز یک جفت قوی شیپورزن را دیده که در کنار برکه ی کوچک اردوگاه، از آشیانه ی خود محافظت می کردند. سم می نویسد که در آشیانه، سه تخم پرنده دیده است اما مطمئن است قوی ماده، با عشق و شعف، تخم چهارم را هم به آن ها اضافه خواهد کرد.
چهارشنبه, ۲۹ مهر
دیگر همه مردم جزیره "هیکورو" می دانستند که "مافاتو" از دریا می ترسد. اگرچه ترس "مافاتو" از دریا، دلیل قابل قبولی داشت، ولی این مانع از آن نمی شد که همسالانش وی را به خاطر این ترس، مسخره نکنند. مافاتو هیچ دوستی نداشت و مجبور بود در خانه بنشیند و تور ماهیگیری ببافد. تا آنکه یک روز، مافاتو بی هیچ سلاحی به ترسش حمله کرد و ...
سه شنبه, ۲۸ مهر
آیا از بابای خود راضی هستید؟ آیا می‌خواهید پدر خود را با پدر دوستتان عوض کنید؟ آیا دوست داشتید پدرتان ورزشکارتر، منظم‌تر، باهوش‌تر و یا دست و دلبازتر بود؟ «جوزف» بعد از پیدا کردن کتابخانه پر از پدر، تک‌تک این پدرها را به امانت گرفت و به خانه برد. پدر باهوش در تکالیف مدرسه به او کمک کرد، پدر دست و دلباز هر چه جوزف می‌خواست برای او خرید، ولی ...
سه شنبه, ۲۱ مهر
دسپرا، آخرین فرزند پدر و مادر و تنها موش زنده میان خواهر و برادرهایش بود. او برخلاف موش ها با چشم‌های باز میان دیوارهای یک کاخ به دنیا می‌آید. او بسیار کوچک است با گوش‌هایی بسیار بزرگ. رفتارش هم هیچ شباهتی به موش‌ها ندارد. خواهر و برادرهایش سعی می‌کنند روش زندگی موش‌ها را به او یاد بدهند. اما هنگامی که خواهرش او را به کتابخانه می‌برد تا راه و رسم به دندان کشیدن کاغذها را یادش بدهد، اتفاقی عجیب رخ می‌دهد؛ نشانه‌های روی صفحه‌ها، همان‌هایی که خواهرش به آن‌ها «خرچنگ قورباغه» می‌گوید، شکل می‌گیرند.
شنبه, ۴ مهر
آقای «ویلی وانکا» در داستان کتاب «چارلی و کارخانه شکلات‌سازی»، شیرینی‌سازی مشهور و صاحب بزرگ‌ترین کارخانه‌ی شکلات‌سازی است که تصمیم دارد با قرار دادن پنج بلیط طلایی در شکلات‌هایش، فقط و فقط به پنج بچه اجازه دهد از کارخانه‌ی عجیب او دیدار کنند و آن‌قدر به آن‌ها شکلات و آب‌نبات بدهد که تا پایان عمرشان تمام نشود.
سه شنبه, ۲۴ شهریور
تا حالا شده که در دل خاک باغی بزرگ یا در یک جنگل چیزی پیدا کنی؟ مثلا "یک سنگ خوشگل یا سنگواره یا حتی چیزی که انتظار نداری آن را آنجا ببینی مثل ظرفی شکستی که سالم مانده است؟ از پرورش و نگهداری از گل و گیاه چیزی می‌دانی؟
پنجشنبه, ۱۲ شهریور
خود «گرگوری» هم دیگر خسته شده بود؛ مدرسه که واقعا مزخرف بود، نه چیز بدردبخوری به آدم یاد می‌دهند و نه استعدادهای آدم را درک می‌کنند. از آن طرف، در خانه هم هر روز و هر روز دعوای پدر و مادرش را بخاطر نمره‌های درسی افتضاحش می‌دید. بعد از اتفاقی هم که برای بهترین دوستش، پدربزرگ، رخ داد گرگوری دیگر کاملا ناامید شده بود. اما مدرسه جدیدش باب میلش بود و پدربزرگ هم ...
پنجشنبه, ۱۲ شهریور
الیزابت آلن یک دختر لوس و ننر است. رفتار بد و غیر قابل تحملش پرستارش را فراری می دهد. در نتیجه پدر و مادر او را به مدرسه شبانه روزی می فرستند. الیزابت تصمیم می گیرد با بدرفتاری، سرپرستان مدرسه وادار کند که او را به خانه بازگردانند. اما در میانه ی ترم اول او می فهمد که چقدر تنها است و این آغاز تحول اوست. "شیطون ترین دختر مدرسه" نام نخستین کتاب از مجموعه ی شیطون ترین دختر است که انید بلایتون از نویسندگان موفق قرن بیستم در دهه ی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ نوشته است. بلایتون نزدیک به ۷۵۰ داستان برای کودکان نوشته است. داستان های او برای علاقه مند کردن کودکان به کتابخوانی بسیار مناسب است.
دوشنبه, ۹ شهریور
اگر روزی یک شیر به کتابخانه‌ای وارد شود چه باید کرد؟ این شیر به کتابخانه آمده است. او صاف از جلوی میز کتاب دار می‌گذرد و به طرف قفسه‌های کتاب می‌رود و به آن‌ها نگاه می‌کند. برگه دان را بو می‌کشد، سرش را به مجموعه‌ی کتاب‌های جدید می‌مالد و با قدم‌های نرم و آرام به بخش کتاب‌های داستان می‌رود. هیچ‌کش نمی‌داند با او چه باید کرد؟ درباره آمدن شیر به کتابخانه هیچ قانونی وجود ندارد، اما او قصد ندارد از کتاب خانه بیرون برود. او بودن با بچه‌ها و شنیدن قصه را خیلی دوست دارد، اما پای‌بندی به قانون چه می‌شود؟
یکشنبه, ۸ شهریور
«برادلی چاکرز» مزخرف‌ترین بچه مدرسه بود، یک هیولای تمام عیار. هیچ چیز به اندازه تنبیه شدن او، بچه‌های دیگر را خوشحال نمی‌کرد. او در کلاس «خانم ایبل» در ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر می‌نشست، چون دیگر عقب‌تر از آنجا جایی برای نشستن او نبود؛ تا اینکه «کارلا» به مدرسه آنها آمد ... و برادلی تبدیل به دوست ‌داشتنی‌ترین پسر مدرسه شد.
جمعه, ۱۲ تیر
اسمش را تنها به خاطر جمع کردن قابلمه، گذاشته بودند جادوگر قابلمه ها. او دوست داشت هر جور قابلمه ای را، با هر شکل و رنگ و اندازه که باشد جمع کند. حالا نود و نه تا شده بود و او منتظر صدمین قابلمه بود تا مجموعه اش کامل شود اما ...
شنبه, ۳۰ خرداد
زمان: سال های نخستین دهه ۹۰ سده بیستم. مکان: افریقا. - چند؟ - بیست تا. - زیاده. - خیلی قویه. - ولی لاغره. - اما زورش زیاده. - ... - یک خریدار دیگه پیدا می کنم. - ... - پانزده. - پانزده. این چانه زنی برای فروش "خلیل متوبه" پسر بچه ی ۱۲ ساله است! "لایه های ذهن" داستان سرگذشت خلیل متوبه از بردگی تا آزادی است، داستان کشمش ها او با سرنوشتی شوم و ناخواسته، که نزدیک به ۲۴۶ میلیون کودک در جهان سرنوشتی مشابه با او دارند؛ کودکانی که "کودکان کار" نامیده می شوند.
چهارشنبه, ۲۰ خرداد
در داستان «جودی دنیا را نجات می‌دهد» جودی می‌فهمد رفتار او چه تاثیری بر محیط‌زیست می‌گذارد و به جنب‌وجوش می‌افتد تا با کمک به کاشت درخت در جنگل‌های استوایی برای دنیا کاری بکند.
شنبه, ۱۶ خرداد
"ارین لو"، "ژانویه کار" و "موش گالن" کودکان یتیمی هستند که حتی نام واقعی خود را نمی دانند. آنها در وایت گیتز همراه با کودکان بی سرپرست دیگر زندگی می کنند، در خانه ای که شاید عذاب آورترین بخش زندگی در آن، دلسوزی های تهوع آور و غیرقابل تحمل "خانم مورین"، رئیس این یتیم خانه باشد.
جمعه, ۸ خرداد
همه ‌اش تقصیر آن جد خوک‌ دزد بی‌بو و خاصیت بود، وگرنه استنلی یلنتس با آن هیکل چاق در مدرسه مسخره نمی‌شد، به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به این اردوگاه لعنتی نمی‌آمد، هر روز در گرمای طاقت‌‌فرسا، یک گودال عمیق نمی‌کند و از همه مهم‌‌تر در حالتی‌ که توی یک گودال، بدون حرکت ایستاده است ثانیه ثانیه منتظر مرگ نبود.... اما در همین لحظه او خوشبخت‌‌ترین نوجوان در سرتاسر تگزاس بود.
پنجشنبه, ۷ خرداد
بر بال های صلح به کجا می توان رفت؟ رضی هیرمندی که پیش از این مجموعه ای از آثار سیلوراستاین و ۱۵ کتاب قصه از دکتر زیوس و نیز قصه هایی از مارتین وادل و رولد دال را برای کودکان ترجمه کرده، این بار سراغ کتابی رفته است که حدود ۶۰ شاعر، نویسنده و تصویرگر از سراسر جهان دست به دست هم داده اند و آن را از کار در آورده اند. لابد می پرسید این همه هنرمند سر چه چیزی در یک جا گرد آمده اند. جواب این است: صلح.
چهارشنبه, ۲۳ اردیبهشت
خانم "لیزی" شصت و هفت ساله، پس از بازگشت از بیمارستان، یک خفاش در خانه خود می‌یابد. او نام "ومپرل" را برای خفاش انتخاب می کند و سعی می کند تا با تهیه شیر برای او، حس خونخواری را در این خفاش از بین ببرد. اگرچه تجربیات بعدی نشان می دهد که خفاش چندان هم نسبت به آدم‌ها بی‌تفاوت نیست. او هم مثل همه خفاش‌های دیگر، غذای خود را از بدن انسان‌ها تامین می‌کند، اما به نوعی دیگر...
پنجشنبه, ۱۷ اردیبهشت
یک روز غروب که "هوگارت" پس از ماهیگیری به تماشای دریا ایستاده بود ناگهان حس غریبی در وجودش جاری شد. احساس کرد کسی اورا تماشا می کند. ترسید. سرش را برگرداند و دامنه پر شیب صخره ها را نگاه کرد. در بالای خط افق، درست روی لبه آن، در گرگ و میش غروب دو چشم سبز می درخشید. هیکل سیاه عظیمی خود را از پرتگاه بالا کشید. ناگهان، هوگارت با مرد آهنی غول پیکری مواجه شد. هوگارت پا به فرار گذاشت. به خانه که رسید نفس نفس زنان فریاد زد: " پدر یک مرد آهنی، یک غول آهنی بالای تپه است."
پنجشنبه, ۱۳ فروردین
كتاب ۱۶ داستان كوتاه واقعی و مصور، با موضوع‌های دوستی، سینما، سفر، بازی، تنهایی و نیازهای بنیادین دوران كودكی دارد. داستان‌های نیكولا، هركدام به نوعی برای او سفر به شمار می‌آیند. او دوست دارد از دستگاه تایپ اداره‌ پدرش استفاده كند.
یکشنبه, ۱۸ اسفند
مطالب کتاب درباره‌ علایق کودکان و خلاقیت و تفکر آ‌ن‌ها برای حل مشکلات خود است. ساختار کتاب داستان‌واره و آموزش آن نیمه مستقیم است. اطلاعات و زبان بیان اثر با درک و دانش گروه سنی مخاطب همخوانی دارد.
شنبه, ۱۷ اسفند
كتاب شامل ۸ داستان از زبان جانوران است. دكتر دولیتل، شخصیت اصلی، زبان جانوران را می‌فهمد. به خاطراتشان گوش می‌دهد و در ماجراهایشان نقش دارد. موضوع بنیادین این ۸ داستان فانتزی كوتاه و جانوری، عشق انسان به جانوران و نگهداری از آن‌هاست. دكتر دولیتل، شخصت اصلی، دوستدار جانوران و شخصیت‌های فرعی سگ، چلچله و سگ دریایی‌اند. ماجراها در كشور انگلستان در زمان حال رخ می‌دهند. زبان كتاب روایتی و طنزآمیز است.
چهارشنبه, ۱۴ اسفند
هالینکا دختری نوجوان، تنها و نیازمند به محبت است که به علت رفتار نامهربان مادر در یک پرورشگاه در آلمان زندگی می کند. داستان از زبان او روایت می شود. او اصالتا لهستانی است، اما همواره اصرار دارد که لهستان، زبان لهستانی، مادر و خاطرات او را فراموش کند.
چهارشنبه, ۱۴ اسفند