گفتوگو با توبا صابری و آرش برومند، مترجمان کتاب کودک
مینویسم، گاهی نقد و گاهی داستان. هر دو را دوست دارم. واژهها در هر دو برایام مهم هستند. نقد و داستان دو سرزمین جداست. یکی زیستن در خودت است و در ذهن دیگری که کتاب است. در نقد تو به تمامی ذهنات دسترسی داری، به آن بخشهایی که میشناسی و در داستان، تو باید از خود فراتر بروی و گاهی به دالانهایی در ذهنات میرسی، درهایی گشوده میشود که از آن هیچ نمیدانستی. در هر دو باید روایت داشته باشی، واژه را بشناسی و با آهنگ آن آشنا باشی. انتخاب یک کتاب برای نقد، همیشه برایم کاری دشوار بوده است. روزها به کتاب فکر کردهام، بارها و بارها آن را خواندهام و وقتی اندیشهات واژه میشود، تازه ژرفای کتاب پیش چشمات گشوده میشود.
«روباه کوچک»، «گرگ نیکوکار» و «ممکن و ناممکن» کتابهایی ژرف هستند، کتابهایی که در بطن یک فلسفه عمیق رشد کردهاند، کتابهایی که واژههایشان، آهنگ واژههایشان به اندیشه شکل داده است. «پیکو جادوگر کوچک» کتابی است باشکوه در ایده، با پرداختی افسانهای اما مدرن. «هولپل تولپل» یک داستان متفاوت است از یک دوستی و رهایی با تخیل. مجموعه «آقا کوچولو» «جدال بر سر رنگینکمان» و «گربه آقای براون» همراهتان میشود تا از دریچه دیگری به زندگی نگاه کنید، در چیزهای ساده زندگی، شگفتی ببینید. بر بیشتر این کتابها، نقد نوشتهام و یا معرفیشان کردهام و هربار با خواندن هر کتاب فکر کردهام این از خوششانسی مترجمهاست که چنین کتابهای خوبی ترجمه کردهاند یا از بخت بلند کتابها و خوانندگان فارسی زبانشان که مترجمشان توبا صابری و آرش برومند بوده است! خواندن کتابهایی که این دو ترجمهاش کردهاند، زیستن در ذهن دیگری است و رویارویی با دنیایی است که آن را نمیشناسم. در هر کتاب، به نگاه تازهای میرسم و از خودم فراتر میروم، به دالانهایی در ذهنام میرسم و درهایی برایم گشوده میشود که از آن هیچ نمیدانستم. خواندن ترجمههای توبا صابری و آرش برومند برای من هر دوسوی نقد و نویسندگی را دارد و به من نشان میدهد که واژه میتواند چه قدرتی داشته باشد اگر آهنگ و فلسفه آن را بدانیم: «کنجکاوی، شوقی کشنده است.» (روباه کوچک)
توبا صابری: «همه چیز باید از کودکی آغاز شود تا تاثیرگذار باشد، پرداختن به همدلی، مهربانی، صلح و آزادی و احترام به حقوق همدیگر و حفظ محیط زیست بسیار مهماند که در کتابهای کودک و کتابهای درسی به آنها پرداخته شود.»
آرش برومند: «برای رسیدن به وضعیتی که در آن جنگی وجود نداشته باشد، نیاز به درجه بالایی از آگاهی عموم بشری است که مقولههایی مانند آزادی، عشق و صلح در ساختن آن نقش مهمی بازی میکنند. رسیدن به آن مقصود و آن آگاهی عموم بشری تنها از راه ذهنی حاصل نمیشود. عدالت اجتماعی پایه و شرایط عینی آن مقصود را فراهم میآورد.»
- هر ماه بین 50 تا 200 کتاب کودک میخوانم. بیشتر این کتابها، تصویری هستند و باید دربارهشان فکر کنم، از جنبههای مختلف متن، تصویر، ترجمه و حتی طراحی کتاب بررسیشان کنم. کتابهای ترجمه بسیاری در ماه میخوانم و وقتی شما در سال بیش از هزار کتاب تصویری بخوانید و برای دهها کتاب، در سال یادداشت و نقد بنویسید، کم کم ساختار یک کتاب خوب را میشناسید. در بین همه این کتابها، انگشت شمار کتابهایی میتوانم نام ببرم که بتوانم صدای نویسنده را در ترجمه بشنوم. اگر ترجمه به متن اصلی صدمه نزده باشد، برای من کتاب خوبی است. کتابهای ترجمه اغلب خوب هستند و ناشران دنبال بهترینها هستند اما در طراحی، بریدن تصویرها، اشتباه در چپ و راست بودن تصویر از ترجمه به متن فارسی، آنقدر اشتباه میکنند که کتابی که در آن اجزایاش صدمه ندیده باشد، برایتان یک کتاب خوب میشود. در تمامی ترجمههایی که از توبا صابری و آرش برومند خواندم، شگفتزده شدهام وقتی صدای نویسنده را شنیدهام. کتابهایتان از همه جهت خوب هستند اما چیزی که مرا به عنوان یک منتقد و خواننده حرفهای ادبیات کودک به شوق میآورد، صدای نویسنده است. چهطور به صدای نویسنده میرسید در متن؟ گاهی فکر میکنم این را فقط یک نویسنده میداند و یا مترجمی که نویسندگی هم بداند.
توبا صابری: خانم عادله خلیفی درود برشما، ممنون از لطف شما و باید اعتراف کنم که خیلی از نگاه مثبت شما به ترجمهها خوشحال شدم برای اینکه من هم نقدهای شما را بر کتابها دنبال میکنم و متوجه نگاه دقیق و موشکافانه شما به کتابها بودهام. در مورد زبان ترجمه کتابها فکر میکنم که به نکته درستی اشاره کردید. تمرین نوشتن را دارم و همکار و دوست عزیز و گرامیام آرش برومند بیشتر از من این تجربه را داشته و دارند. خاطره نویسی و گاهی داستان کودکان، مقالات پراکنده که البته بسیاری از آنها جایی منتشر نشده و بیشتر برای خودم و برای محفوظ ماندن نوشته شده است. ولی نگاه من به کودک و کودکی به سالهای خیلی گذشته بر میگردد، من از دوران دبستان با کتاب و کتابخوانی آشنا شدم، در دوران دبیرستان مسئول کتابخانه دبیرستان بودم و مطالعات فردی من گسترش یافت و تقریبا در این دوران همهی کتابهای ادبی آن دوره را همراه با ترجمهها خواندم، در همان زمان توسط معلم ادبیات به ادبیات معاصر و شعر نو علاقمند شدم و توجه این معلم به کودکان و نوجوانان که روانشناسی و تعلیم و تربیت خوانده بود، مرا مصمم کرد که دراین زمینهها درس و تحصیل را ادامه دهم و من هم در سال ۱۳۵۴ در دانشگاه علوم تربیتی در رشته روانشناسی و تعلیم و تربیت ادامه تحصیل دادم. و در دوران دانشگاهی با شورای کتاب کودک آشنا شدم و تحقیقی را در ارتباط با تاریخچه ادبیات کودک در ایران شروع کردم و به خاطر علاقه شخصیام در آلمان دوره مربیگری کودکان زیر سه سال را گذراندم.
آرش برومند: خانم خلیفی، با سپاس از لطف شما. ارزیابیتان به عنوان یک منتقد ادبی از کار ما مایه دلگرمی است و تشویقی است برای ادامه کارم. در کار ترجمه، نزدیک شدن به زبان نویسنده، نیاز به تمرین دارد. دوست ارجمندم خانم صابری، در رابطه با کودکان نوشتههایی دارد که توفیق خواندن برخی از آنها نصیب من شده است و امیدوارم روزی اقدام به انتشار آنها کند. آشنایی با زبان و دنیای کودکان، یاریگر بزرگی برای او در نزدیک شدن به زبان نویسنده داستانهایی است که تاکنون ترجمه کردهایم. تجربه من در زمینه نوشتاری بیشتر به دنیای بزرگسالان بازمیگردد. البته پیشینه قلمزنی در برخی نشریههای دانشآموزی در دوران نوجوانی را نیز دارم. اما مهمتر از آن فکر میکنم تاثیر کتابخوانی است. در کودکی گاه هفتهای 10 تا 15 کتاب و رمان میخواندم. این کار کمک میکرد که با شیوههای متفاوت بیان آشنا شوم. افزون بر این در کنار خواندن کتابها، با اسباببازیهایی که داشتم، داستانهای خوانده شده را بازی میکردم. به این ترتیب لحنها و بیانهای متفاوت نویسندگان در ذهنام نقش میبست. مثلا شیوهی گفتار قهرمانان داستان مارک تواین (هکلبریفین و تومسایر) با قهرمانان داستان چارلز دیکنس و یا با شازده کوچولو تفاوت داشت. پسانتر که خود صاحب فرزند شدم، با توجه به این تفاوتهای بیانی نویسندگان مختلف، برای فرزندانام داستان میخواندم. هنگام ترجمه میکوشم از این تجربهها استفاده کنم.
- توبا صابری و آرش برومند چرا ترجمه میکنند؟ ترجمه چه ماهیتی برایتان دارد؟ رازآلود است؟ نگاهتان شخصی است یا اجتماعی؟ یک نیاز فردی است؟ میخواهید کتابهای خوب را معرفی کنید؟ میخواهم پاسختان از کلیشه به دور باشد. از خودتان و دلیل ترجمه بگویید.
توبا صابری: در مورد کار ترجمه، راستش برای من یک سرگرمی خوب و مثبت و یک علاقمندی شخصی هست. من هرگز به ترجمه به عنوان حرفه و یک کار پر تداوم نگاه نکردهام، برخی از کتابهایی که ترجمه کردیم کپی رایت ندارد و چاپ نشده و این کتابها که تاکنون چاپ شده با توصیه دوستان در اینجا و یا در ایران بوده است که اجازه چاپ و ترجمه از ناشر را بنیاد پژوهشی ادبیات کودکان در ایران انجام داده که بسیار سپاسگزار آنها هستیم. هنوز هم اگر کسی کتاب خوبی بهویژه در زمینه ادبیات کودک و یا مقالات خوبی در زمینه روانشناسی و تعلیم تربیت کودک به ما معرفی کند، این کار را انجام میدهیم.
آرش برومند: در اینجا هیچ چیز رازآلودی در کار نیست. ترجمه برای من نیز مانند خانم صابری یک کار حرفهای که از این راه به قول معروف بتوان نان خورد، به شمار نمیآید. کاری است که پس از 8 تا 10 ساعت کار حرفهایام در وقت آزادی که دارم انجام میگیرد. در اینجا من خط فاصلی میان انگیزه شخصی و اجتماعی نمیتوانم بکشم. هرگاه کتاب زیبایی میخوانم و از آن لذت میبرم، دوست دارم که دیگران را نیز در این لذت سهیم کنم.
- شما صلح را میشناشید، عشق را درک میکنید، آزادی دغدغهتان است، دوستی برایتان ارزشمند است، به مهاجران اهمیت میدهید و شاید دلیل همه اینها این باشد که خودتان ساکن کشور دیگری شدهاید، مهاجر هستید. اینها را نه به دلیل انتخاب کتابها برای ترجمه، بلکه از دقتتان در ترجمه میگویم. من حس میکنم که هرآنچه ترجمه کردهاید، خودتان آن را چشیدهاید. مطالعه شخصی شما چهقدر در ترجمههایتان تاثیر میگذارد؟
توبا صابری: حتما مطالعه شخصی و تجارب فردی موثر بوده است. انسان، موجودی متفکر و جستجوگر است. خانهی انسان کرهی زمین هست. امروز میتوان خوب مشاهده کرد که هرچه انسانها با همدیگر مهربانتر باشند، به همدیگر احترام بگذارند و حقوق همدیگر را رعایت کنند و این خانه را با همهی ابعادش خوب پاس دارند، آیندهای برای خودمان خواهیم داشت وگرنه همانگونه که محققین و متفکران و دانشمندان پیشبینی کردهاند، آینده بد و تاریکی در انتظار بشر و کره زمین هست. برای همین با این اعتقاد که همه چیز از کودکی باید آغاز شود تا تاثیرگذار باشد، پرداختن به همدلی، مهربانی، صلح و آزادی و احترام به حقوق همدیگر و حفظ محیط زیست بسیار مهماند که در کتابهای کودک و کتابهای درسی به آنها پرداخته شود.
آرش برومند: همانگونه که پیشتر نیز گفتم، من بسیاری از داستانها را در کودکی بازی کردهام و در دنیای خیال در آنها زندگی کرده و آنها را نقاشی کردهام. متاسفانه در دوران بزرگسالی، آدمیان از دنیای خیال فاصله میگیرند و شبیه بزرگسالان داستان «شازده کوچولو» از درک کودکان باز میمانند. ازاینرو حفظ ارتباط با دنیای کودکان و نوجوانان از یکسو و مطالعهی شخصی از سوی دیگر در کار ترجمهام اثرگذارند.
- هر دو با هم متن را ترجمه میکنید و سپس آن را با هم به اشتراک میگذارید و یا روش دیگری دارید؟ چهطور با هم ترجمه میکنید؟ اختلاف نظر ندارید؟
توبا صابری: معمولا روش کار این هست که متنها تقسیم میشوند بعد ترجمهها را با هم عوض کرده و به همدیگر برای مرور دوباره میدهیم ولی در پایان که همیشه آقای برومند زحمتاش را میکشند، که من خیلی ممنون و سپاسگزار ایشان هستم. او زبان دو متن را واحد و همگون کرده و ویراستاری نهایی را انجام میدهد. یک دوستی عمیق چهلساله بین ما هست که دیگر رابطهای بر اساس اعتماد عمیق است و این که هر چه دیگری نظر میدهد حتما بهترین را برای هر دو میخواهد.
آرش برومند: شیوه کار همان است که توبا گفت، با این تفاوت که من در پایان کار ویژهای نمیکنم. تنها کار فنی شکلبندی نهایی متن ترجمه شده گاه به عهدهی من است. به راستی که دوستی ژرفی که توبا از آن سخن گفت، جایی برای منیتها باقی نمیگذارد و کار با تفاهم کامل پیش میرود.
خرید کتابهای توبا صابری و آرش برومند
- ادبیات کودک ایران را دربرابر ادبیات کودک آلمان در چه جایگاهی میبینید؟ نمیدانم چون ایران نیستید چهقدر به کتابهای ایرانی دسترسی دارید. ما چه چیزی را باید از ادبیات کودک آلمان و یا کشورهای دیگر که میشناسید، بیاموزیم؟
توبا صابری: البته که من احاطهای به ادبیات کودک اینجا ندارم. دریایی از تنوع و کتاب اینجا هست. خیلی در این زمینهها کار شده و میشود. ولی خوشبختانه نوهای دارم که مادرش آلمانی است و خیلی برای او کتاب میخواند و همیشه با دیگر مادران در مورد کتابهای خوب بچهها در تبادل نظر است. من این شانس را دارم که کتابها را ببینم و بخوانم و فقط در این محدوده میتوانم نظر بدهم. کتابهایی که از ایران هم بهدستم میرسد، مطالعه میکنم. به نظرم زبان و تصاویر در کتابهای کودک در اینجا خیلی به زندگی کودکان اینجا نزدیک است و نقش هدایت و تقویت نیازهای کودک را دارد و نه آموزش مستقیم و این موجب خلاقیت بچهها میشود.
خوشحالام که در ایران کتابهای کودک بسیاری ترجمه شده و میشود. همچنین از اینکه تعداد نویسندههای کتابهای کودک خیلی زیاد شده است و به اهمیت خواندن کتاب از بدو تولد اهمیت داده میشود. خیلی خبرهای خوبی هستند.
آرش برومند: از آنجا که کارشناس ادبیات کودکان نیستم، نمیتوانم مقایسهای در این زمینه ارائه کنم. تنها به عنوان یک خواننده عادی ادبیات کودکان میتوانم بگویم که شاهد رشد این ادبیات در ایران و انتشار کتابهای زیبا، خوب و با کیفیتی هستم. در این رابطه پروژه «با من بخوان» که یکی از هدفهای آن ارائه کتابهای باکیفیت به کودکان است، سهم به سزایی بازی کرده است. به نظرم در ایران، بیش از آن که ما از ادبیات کودکان در این کشور چیزی یاد بگیریم، ضرورت دارد که از مجموعه شرایطی که برای کودکان و ادبیات کودکان فراهم شده است، بیاموزیم. وقتی کودکان ناگزیر به کار کردن نباشند و کودکی کنند، وقتی سیستم آموزش رایگان و پیشمدرسههای سراسری و فراگیر باشد، وقتی فرهنگ کتابخوانی در میان پدران و مادران رایج باشد و هنگامی که نویسندگان ادبیات کودکان در انتخاب موضوع، واژه و بیان منظور خود محدودیت نداشته باشند، آنگاه استعدادها رشد کرده و ادبیات کودکان شکوفا میشود.
- کتابهای تصویری را دوست دارم، متنهایی که در آن خیلی ساده از اندیشههای بزرگ میگویند. «پیکو، جادوگر کوچک»، «گرگ نیکوکار» و «روباه کوچک» سه کتابی هستند که من بارها و بارها آنها را خواندم تا بتوانم دربارهشان بنویسم. کتابهایی بزرگ با داستانهایی شگفت. اگر ترجمه شما نبود، هرگز نمیتوانستم آنگونه که میخواهم نقدشان کنم. انتخاب واژههایتان عالی است. هر کتابی را ترجمه کنید با لذت و اشتیاق خواهم خواند چون میدانم شما میدانید و درک کردهاید چه چیزی را ترجمه میکنید. شما در ترجمه، متن را زنده نگه میدارید. گفتگوهای کتاب «گرگ نیکوکار» شگفتانگیز است. باورش سخت است که مترجمی بتواند چنین خوب تمام ظرافتهای متن اصلی را به متن ترجمه منتقل کند. در پیکو و روباه کوچک هم چنین هستند. میتوان از این کتابها جملههایی را برای یادبود انتخاب کرد. چهطور به متن مسلط میشوید؟
توبا صابری: چندین بار متن اصلی را میخوانم، گاهی پیداکردن کلمه یا جمله مناسب فارسی برایم مشکل هست حسن همکاری با آرش هم یکی این هست که از او میپرسم.
آرش برومند: البته این حسن همکاری دوجانبه است. من نیز پس از چندبار خواندن متن، پیش از آن که برگرداندن متن را شروع کنم، ابتدا در جلد قهرمان اصلی داستان فرومیروم و میکوشم که داستان را با او حس کنم و دنیای داستانی را از چشم او ببینم.
- کتابهای «آقا کوچولو» ساده و شیرین هستند. این ترجمهها چه تفاوتی با ترجمههای کتابهای دیگر دارد؟
توبا صابری: کتابهای به زبان ساده، خیلی جذاباند و به دنیای کودک نزدیکتراند. شما هیچوقت از کودک جملات طولانی نمیشنوید. اخیرا دو کتاب از یک نویسنده ژاپنی خواندم آنقدر ساده و زیبا بودند که گاهی فکر کردم که انگار کودکی آن را نوشته است.
آرش برومند: سادهنویسی یک هنر است. البته این نکته بسته به رده سنی نیز دارد. برای نمونه کتاب «روباه کوچک» برای رده سنی دیگری در مقایسه با داستانهای آقا کوچولو نوشته شده است و به همین دلیل سادگی داستانهای آقا کوچولو را ندارد.
- پس از ترجمه «ممکن و ناممکن» نگاهتان به سوریه تغییر کرد؟ ترجمهها در نگاه شما به زندگی تاثیر میگذارند؟
توبا صابری: وقتی دوستی کتاب «ممکن و ناممکن» را به من داد و آن را خواندم، خیلی از آن لذت بردم. هم اینکه برایم تحسینانگیز بود که نویسنده یک مادر بزرگ آلمانی بود که در این کتاب به نوههایش توضیح میدهد که کشورهایی که آنها به عنوان تمدن شرق میشناسند و خود را فرسنگها شاید جلوتر از آنها میدانند چقدر فرهنگ و تاریخ بزرگ و باشکوهی داشته و دارند و هم اینکه این داستان دو شهر را در سوریه و فرانسه به هم پیوند میدهد و روابط فرهنگها و در عین حال فاصلهها را... و از سوی دیگر نشان میدهد که در گفتگو و نگاه دیگر به تاریخ گذشته که همیشه درست نوشته نشده است میتوان راههای نزدیکی را پیدا کرد. من مدتی در یک محلی زندگی کردم که همسایهها و حتی صاحبخانهی من سوریهای بودند. انسانهای بسیار باهوش و با فرهنگ. همهی آنها میگفتند که اگر جنگ نمیبود به هیچوجه کشورشان را ترک نمیکردند. متاسفانه جنگ ویرانگر همه چیز را از بین میبرد و اثرات عمیق وحشتناکی در جوامع بهجا میگذارد.
آرش برومند: این کتاب شوم بودن جنگ در سوریه و هر نقطه دیگر جهان را در چشم من پررنگتر کرد. در این داستان به زیبایی نشان داده شده که چگونه پایههای تمدن یک ملت و در واقع کل بشریت در آتش جنگ میسوزد و ازبین میرود؛ همانطور که آن تمدن باستانی که در آن «ممکن» و «ناممکن» ایجاد شده بودند، در نتیجه جنگ ویران شد و اثر ناچیزی از آن برجای ماند. به این ترتیب هر ترجمهای و هر کتابی بر زندگی خواننده و مترجم تاثیر میگذارد؛ هم از جهت بینشی و هم از جهت احساسی.
- برای هر کتاب چهقدر زمان میگذارید؟ و پیش از ترجمه کتاب، نقدها و نظرهایی که درباره آن نوشته شده، میخوانید؟
توبا صابری: زمان برای کتابها متفاوت هست. البته اگر نقد و نظری باشد که در دسترس باشد، خواندنش حتمی است. ما چون شاغل هستیم زمان و وقت ترجمه در اوقات فراغتمان است.
آرش برومند: وقتی کتابی را برای ترجمه میپسندم، معمولا اگر نقد و نظری موجود باشد، پس از ترجمه میخوانم. زیرا میخواهم که ابتدا داوری خود را نسبت به اثر پیدا کنم. سپس در مقایسه داوری خود با نظر دیگران متوجه میشوم که به چه نکتههایی توجه نکردهام. به این ترتیب میآموزم که چگونه اثری را بخوانم و از چه زاویههایی به آن نگاه کنم.
زمان برای ترجمه هر کتاب، از جمله بستگی به پیچیدگی مطلب، شیوه بیان نویسنده و رده سنی کتاب دارد. برای نمونه کتابی که درباره کارکرد مغز انسان است، برخی واژههای تخصصی دارد که باید معادلهای رایج آن در زبان فارسی را پیدا کرد. یا در «ممکن و ناممکن» نام گیاهان و درختان و غذاهایی برده شده که یافتن معادلهای آنها زمانبَر بود. پیدا کردن زبان نزدیک به زبان نویسنده کتاب نیز کار دشوار و زمانبَری است؛ این که آیا نویسنده داستانی را خودمانی نقل کرده یا به زبانی ادبی، آیا داستان به زبان گفتگوی کوچه و خیابان است یا زبان رایج در رسانههای گروهی، آیا موضوع کتاب مربوط به زمانی دوردست است یا زمان حاضر. همچنین گاه یافتن زبان مناسب با رده سنی کتاب زمان زیادی میطلبد. برای من ترجمه کتابهایی که برای نوجوانان نوشته شدهاند، سادهتر است از کتابهایی که برای کودکان بسیار خردسال. یافتن لحن و واژگانی که کودکان خردسال ایرانی آن را بفهمند، کار سادهای نیست. تاکنون زمانی که صرف ترجمه یک کتاب کردهایم بین دستکم یک هفته و چند ماه بوده است.
- کتاب را خودتان برای ترجمه انتخاب میکنید؟ چه معیارهایی برای انتخاب کتاب دارید؟
توبا صابری: همهی کتابهای ترجمه شده به فارسی و چاپ شده به توصیه دوستان و یا بنیاد پژوهشی ادبیات کودکان بوده است ولی من اگر آن را مناسب تشخیص نمیدادم حتما نظرم را میگفتم.
آرش برومند: بله، همانطور که توبا گفت، انتخاب نهایی با خودمان است. یگانه معیار برای من آن است که کتابی به دلام بنشیند.
- کتابهای شما درباره صلح، آزادی، جنگ و عشق است، درباره انسان است! توبا صابری و آرش برومند انسان را چگونه میبینند؟ تعریفشان از آزادی، صلح و عشق چیست؟
توبا صابری: جامعهی انسانی در جهان امروز که با آن مواجه هستیم در گیر مسایل عدیدهای است که اکثرا به این موضوعات برمیگردد. اگر از کودکی یاد بگیریم که آزادی، صلح و عشق همدلی و دوستی، حفظ محیط زیست و...... چقدر ارزشمند هستند و برای ادامه حیات انسان بر روی این کرهی خاکی که تنها مکان زندگی بشر امروزی است، حیاتی هستند، فکر میکنم بخش زیادی از این تالمها و مشکلات حل خواهد شد.
آرش برومند: پاسخ به این پرسش شما بسیار دشوار است. کتابخانهها در تعریف این مقولههایی که نام بردید پر شدهاند و باز هنوز «اندرخم یک کوچه هستیم». بهطور بسیار خلاصه، من با آن دسته از اندیشمندان علوم اجتماعی موافقم که انسان هنوز وارد تاریخ نشده است. آنچه که تاکنون در تاریخ شاهد آن بودهایم، آزمون و خطاهایی بوده است که رنج بسیار برای نوع بشر و محیط پیراموناش ایجاد کرده است. همیشه داستان پینوکیو برایام از این لحاظ جالب بوده که شرح سرگذشت بشریت است. موجودی است که وقتی جان میگیرد، فاقد آگاهی است و سرانجام پس از بازیگوشیها (و بهتر است بگوییم تجربهها و رنجهای فراوان همراه آنها) به انسان تبدیل میشود. تا زمانی که انسان از خود، از همنوع و جامعهاش و نیز از محیط زیستاش بیگانه است، با رنجها و دشواریهای فراوانی روبهرو خواهد بود. برای رسیدن به وضعیتی که در آن جنگی وجود نداشته باشد، نیاز به درجه بالایی از آگاهی عموم بشری است که مقولههایی مانند آزادی، عشق و صلح در ساختن آن نقش مهمی بازی میکنند. رسیدن به آن مقصود و آن آگاهی عموم بشری تنها از راه ذهنی حاصل نمیشود. عدالت اجتماعی پایه و شرایط عینی آن مقصود را فراهم میآورد.
- میخواهم در این پرسش آخر هر دوی شما با خواننده سخن بگویید. توصیه کنید، نصیحت کنید و یا هر چیز دیگری که میخواهید و یا دوست دارید دربارهاش صحبت کنید و من به آن نپرداختهام.
توبا صابری: مجددا ممنون و سپاسگزار شما هستم بابت این گفتگو و تشکر از کسانی که این گفتگو را میخوانند. نقد و گفتگو پایهی تفاهم و رشد فکری است. ادبیات معمولا به دردها و تالمات بشر میپردازد و پیچیدگیهای روحی روانی و چند جانبه انسان را بیان میکند و در جستجوی راه حلی برای تعالی انسان است. ولی ادبیات کودک تقویت تواناییهای کودک است. اگر ما به تواناییهای کودک بپردازیم و او را در جهت استفاده درست از این تواناییها تقویت کنیم، کمک بزرگی به جامعهی بشری در آینده کردهایم.
آرش برومند: من هم به نوبهی خود بابت این گفتگو بسیار سپاسگزارم. در پایان دوست دارم بر این نکته تاکید کنم که دانش و آگاهی بهصورت مادرزادی به دست نمیآید. ازاینرو مطالعه و باز هم مطالعه مانند خوراک روزانه ضروری است. امروزه درجهی رشد فرهنگ کتابخوانی در جامعه یکی از شاخصهای رشد آن جامعه حساب میشود. کتابخوانی و چگونه خواندن کتابها را باید به کودکان از همان ابتدا آموخت. برای شما و همهی کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند، آرزوی موفقیت دارم.