موج های دریا یک بطری را ساحل آوردند

پسرک روز شنبه به ساحل می رود. موج دریا یک بطری را به ساحل می آورد و پسر آن را به خانه می برد. درون بطری هفت گیاه دیده می شود و او آن ها را در باغچه خانه اش می کارد. روز بعد، یکشنبه باز هم به ساحل می رود.

موج ها بطری دیگری را به ساحل می آورند و این بار درون آن هفت کلید است و آن ها کلید های هفت صندوق هستند که جهیزیه مادر در آن قرار داشته است. پسرک پس از آن روزهای دوشنبه، سه شنبه، چهار شنبه، پنج شنبه و جمعه باز هم به تنهایی به ساحل می رود و بطری های با هفت پیله، تیله، تمبرهای باطل نشده و ساعت پیدا می کند. در تمام این روزها مادر یاور اوست، برای او صبحانه آماده می کند، به انتظار او می نشیند و به او کمک می کند تا بطری ها را خالی کنند. روز جمعه آخرین روز هفته بطری خالی است و پدر همان شب از سفر دریایی طولانی اش باز می گردد و راز بطری ها را برملا می کند. بهار و سال تحویل در راه اند. هفت پروانه رنگارنگ در باغچه نشسته اند. پدر ساعت را کوک می کند. ساعت ٧ بعد از ظهر سال تحویل می شود.

داستان با استفاده از عناصری که برخی مرتب تکرار می شود مانند رنگ های مختلف، اشیاء گوناگون که پیام آور ویژگی خاصی است و با کلامی شاعرانه هم قوه تخیل کودک را تقویت می کند و هم مخاطب را به اندیشیدن وامی دارد.

 

سال نشر
۱۳۸۹
ناشران
نویسنده
احمدرضا احمدی
Submitted by editor3 on