عقاب و سوسک - افسانه‌های ازوپ 14

روزی سوسک از عقاب خواهش کرد از خوردن خرگوشی که به او پناه آورده است، بگذرد، اما عقاب با چنگال‌هایش به خرگوش حمله کرد و با حرکت بال‌های بزرگش سوسک را نیز تا فاصله‌ی دوری پرتاب کرد.

سوسک که از بی‌احترامی عقاب عصبانی بود، به لانه عقاب رفت و تخم‌های او را به بیرون از لانه قِل داد. سوسک به هیچ‌کدام از تخم‌های عقاب رحم نکرد.

عقاب که به لانه‌اش برگشت و هیچ تخمی در آن‌جا ندید، بسیار خشمگین و ناراحت شد. عقاب نمی‌دانست چه کسی این کار بی‌رحمانه را انجام داده است.

سال بعد، عقاب لانه‌اش را در پرتگاه کوهی ساخت، اما سوسک آن را پیدا کرد و دوباره تخم‌های عقاب را از میان بُرد. این‌بار عقاب با ناامیدی از نگهبان جانوران خواست که از تخم‌هایش محافظت کند، تا دیگر کسی جرأت نکند به آن‌ها آسیب برساند.

سوسک بازهم تخم‌های عقاب را تکان داد.

او علت کارش را به نگهبان جانوران گفت، و او حق را به سوسک داد.

سوسک و نگهبان جانوران تصمیم گرفتند پس از آن اگر عقاب در لانه‌ای کنار چشمه تخم بگذارد، سوسک به تخم‌های او کاری نداشته باشد. نگهبان جانوران این دستور را داد.

حتی ضعیف‌ترین نیز راهی برای تلافی اشتباه دیگران می‌تواند پیدا کند.

برگردان:
شیرین سلیمی
نویسنده
ازوپ
Submitted by skyfa on