اندوه بالابان

کتاب « اندوه بالابان » در قالب داستان به موضوع قاچاق پرندگان شکاری ارزشمند ایران مانند بالابان به کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس می‌پردازد.

مندو پسری نوجوان است که روی لنجی به نام شبوت برای ناخدا سمیر کار می‌کند. یکی از روزهایی که قرار است به سمت شارجه بروند، مسافری غریبه همراه با جعبه‌ای بزرگ و مرموز همسفر آن‌ها می‌شود. در طول سفر مندو متوجه می‌شود در داخل جعبه تعدادی پرنده زندانی هستند. مندو دلش می‌خواهد پرنده‌ها را نجات بدهد و از همکاری کردن ناخدا و همکاران دیگرش با مرد غریبه متعجب و خشمگین است. اما در آخر متوجه می‌شود ناخدا ماموران گشت دریایی را خبر کرده است تا مرد قاچاقچی را بگیرند و پرندگان را نجات دهند.

متن کتاب روان است و استفاده از برخی اصطلاحات و کلمات بومی، به خوبی جغرافیای کتاب را بازسازی می‌کند. تصاویر کتاب با متن متناسب است. کتاب « اندوه بالابان » برای بلندخوانی مناسب است.

درباره نویسنده کتاب « اندوه بالابان »

« مهدی رجبی» حدود یک دهه است برای کودکان و نوجوانان داستان و رمان می‌نویسد. او با اولین کتاب خود با نام « کنسرو غول » توجه مخاطبان و منتقدان ادبی را به خود جلب کرد. کتاب‌های او جوایز متعددی را از آن خود کرده‌اند. کتاب « اندوه بالابان» رجبی در اولین دوره‌ی جشنواره سپیدار به عنوان اثر برگزیده معرفی شد.

 

 

گزیده‌هایی از کتاب

از وقتی این غریبه پاشو گذاشته بود روی لنج، ناخدا ساکت و مرموز شده بود. مندو پرسید: «ناخدا راست میگه؟ خو یعنی، مار توشه جدی؟» ناخدا داد زد: «لابد هست! صدبار نگفتُمت تو اثاث مردم سرک نکش؟» مندو سرش رو انداخت پایین. برسام زد روی شکم مندو و گفت: «شارجه که رسیدیم انعام تپل میدم بهت.» مندو با اخم دستش رو پس زد. ناخدا زل زد به دریا و گفت: «شبوت آدم‌های خسیسِ وسط تنگه رو می‌اندازه تو دریا! شنا بلدی؟»
برسام خنده‌ای زورکی کرد و بعد چند تا اسکناس گذاشت روی سینی چای و پرسید: «شبوت یعنی چی ناخدا؟ اسم بندریه؟» مندو ذوق زده پول را برداشت. ناخدا با اخم همیشگی‌اش گفت: «شبوت یعنی شبوت.

تصویرگر
بهزاد شفق
تهیه کننده
صفورا زواران حسینی
سال نشر
۱۳۹۶
نویسنده
مهدی رجبی
ویراستار
مانلی شیرگیری
Submitted by editor3 on