روایتی از آموزش کودکان: «از مکتبخانه تا مدرسه»
ضلع شمالی موزه ایرانک، درست در مرکز تالار گنجینه، حامل روایتی زمانمند از روند آموزش کودکان ایرانزمین است. برای خوانش این روایت، لاجرم باید دست به سفری پر فراز و نشیب زد و در این سفر قهرمانی با چهرههایی چون «میرزا حسن رشدیه» و «جبار باغچهبان» همگام شد. مبدأ آغازین این سفر، مکتبخانه است و مقصد آن، مدارس نوین هستند.
ایرانک روایت خود را با درآمیختن هنرمندانه تصویر و تندیس مکتبخانه آغاز میکند. حاصل این درآمیختن، احیا روزگار گذشته در مقابل دیدگان مسافران است. تصویری بزرگ از مکتب خانه و کودکانی که بر گِرد مکتبدار حلقه زدهاند با تندیسی از کودکان مکتبخانه که کاری هنرمندانه از «سجاد سلمان روغنی» است، ترکیبی عینی و ملموس برای مخاطبان کودک ایرانک و تاثیرگذار برای مسافران بزرگسال موزه خلق میکند.
مکتبخانه در موزه کودکی ایرانک
قفسههای پیرامون تصویر و تندیس، مملو از کتابهای ورقی و چاپ سنگی هستند که مواد درسی مکتبخانهها شمرده میشدند. بخشی از این آثار یادگاریست از قصهنویس شوریده احوال یزدی (مهدی آذریزدی) و بخشی نیز حاصل کاوش و تلاش موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان است.
ابزار و ادوات آموزشی در مکتبخانه همچون دوات و قلمهای ریز و درشت تراش خورده و... توجه هر بینندهای را به خود جلب میکند. شاید امروزه کمتر بازدید کنندهای را بتوان یافت که ناقل تجربهای زیسته در مکتبخانه باشد، اما نوشتن با قلم و دوات را بسیاری به خاطر دارند. از اینرو روایت ایرانک از این مقطع از تاریخ آموزش، برای بازدید کنندگان کودک و نوجوان، روایتی نو و برای کودکان دیروز و پریروز روایتی خاطره برانگیز است.
متنهای نصب شده بر کنارهها، اطلاعات بیشتری درباره فرهنگ آموزش مکتبخانهای ارائه میدهند. توضیحی پیرامون پیوند متن و تصویر در کتب مکتبخانهای از آن جمله است. مسافر ایرانک به مدد توضیحاتی از این دست، با مفهومی به نام «عیدیسازی» آشنا میشود و از خلال روایت کلان ایرانک، به خرده روایتی درباره تاریخ فن چاپ میرسد:
نخستین تصویرهایی که پیش از ورود صنعت چاپ به ایران و انتشار اولین کتاب به دست کودکان مکتبخانهای میرسید، باسمههایی بود که با قالبهای چوب دستی بر روی کاغذ چاپ میشد و مکتبداران به هنگام عید به کودکان هدیه میدادند.
از سوی دیگر، عیدیسازیها در این معنا بیانگر تصاویری هستند از سلیقه و مزاج هنری مردمان عصر مکتبخانه.
میرزا حسن رشدیه
در ادامه سفر، مسافران ایرانک با مشاهده تمثال میرزا حسن رشدیه (پدر فرهنگ جدید ایران و بنیانگذار مدرسه) با عصر مکتبخانه وداع میکنند و به نفس عالیدم رشدیه رزق روح میگیرند و برای ادامه سفر قوت مییابند. بازسازی سنگ قبر رشدیه در کف موزه و در پای تمثال این چهره تاثیرگذار؛ یادآور وصیت معروف اوست که:
مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود.
پس از رشدیه، در گذر زمانی اندک با جبار باغچهبان (پایهگذار آموزش و پرورش پیشدبستان و از پیشگامان شعر و ادبیات کودک) روبرو میشویم.
جبار باغچهبان
اینبار منابع درسی و ابزار آموزشی و نوشتاری تغییر کردهاند. به احتمال قریب به یقین مسافران بزرگسال ایرانک که دست در دست فرزند خود به سفر در ایرانک آمدهاند، با مشاهده کیفهای مدرسه، نقش و رنگ مدادها و مداد پاککنهای دو رنگ و سه رنگ و... با حسی نوستالژیک دوران تحصیل خود را به خاطر خواهند آورد.
قفسههای موزه پر از آثاریست که نخستینبار به قلم باغچهبان تحریر شدهاند. از نخستین الفبا آموزها گرفته تا کتابهای مقطع آمادگی و ابتدایی در دهههای نخست قرنی که در آن به سر میبریم.
روایت ایرانک از روند آموزشی کودکان، این استعداد را دارد که دست کم سه نسل را به یکدیگر پیوند بزند. با تعاریف امروزیتر که فاصله نسلها بسیار اندک شده است، این قبیل پیوندهای هویتی، در بیش از سه نسل رخ میدهد.
ادامه دارد...