درختها برای خانهی زمین،
ستارهها برای باغ شب کمند
پرندههای فوج فوج روزهاست
در آسمان شهر من نمیپرند
کسی در آرزوی برگ و بار سبز،
به فکر دست خالی کویر نیست
و روی پشتبامهای هیچکس
کلاغ و بادبادک و حصیر نیست
درخت دارد انتظار میکشد
و جاده رفته رفته پیر میشود
نگاه چشمهها به راه خشک شد
بهارمن! بیا که دیر میشود
برای من کمی سرود و بوی عید
کمی نگاه دوستانه تر بیار
بیا و مثل خواب،سحرکن مرا
قدم به روی چشمهای من گذار
آذر 74