شعر کمی سرود و بوی عید از آتوسا صالحی

درخت­‌ها برای خانه‌ی زمین،

ستاره­‌ها برای باغ شب کمند

پرنده­‌های فوج فوج روزهاست

در آسمان شهر من نمی‌­پرند

کسی در آرزوی برگ و بار سبز،

به فکر دست خالی کویر نیست

و روی پشت‌­بام‌­های هیچ‌کس

کلاغ و بادبادک و حصیر نیست

درخت دارد انتظار می­‌کشد

و جاده رفته رفته پیر می­‌شود

نگاه چشمه‌­ها به راه خشک شد

بهارمن! بیا که دیر می‌­شود

برای من کمی سرود و بوی عید

کمی نگاه دوستانه تر بیار

بیا و مثل خواب،سحرکن مرا

قدم به روی چشم‌های من گذار

 

آذر 74

نویسنده:
پدیدآورندگان:
کلیدواژه:
Submitted by skyfa on