«سازمان انگشتان رویایی»[2]، برندهی «جایزهی آساهی ایبی» در سال ۲۰۱۸، 25 سال پیشینهی تولید کتاب برای کودکان کمبینا را دارد و آنها را به دورنمای چشمگیر جهان پیرامونشان فرا میخواند. در این مقاله، پایهگذار سازمان انگشتان رویایی، داستان الهامبخش، چالشبرانگیز و موفقیت این پروژهی مهم در فرانسه را با ما درمیان میگذارد.
در سالهای پایانی دههی 1980، «کمیابی کتاب»[3] در سراسر جهان رخ داد. این کمیابی با همهی بیانیههای رسمی بینالمللیِ بسیار سخاوتمندانه، و سازمانهایی همچون اعلامیه حقوق بشر، اعلامیه حقوق کودک، صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) و سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی کشورها (یونسکو)، دستکم از سالهای آغازین سده نوزدهم وجود داشته است. افزون بر این، حتی در کشور «لوئیس بریل»[4] که اعلامیه ملی نیز وجود داشت، هنوز هم هزاران کودک در کشورهای ثروتمند و فقیر به خواندن دسترسی ندارند. چرا؟ زیرا آنها کمبینا بودند (کمبینا و نابینا) - یعنی اقلیت، و اقلیت از سوی اکثریت مورد غفلت قرار میگیرند.
بنابراین هنگامی که بهعنوان آموزگار كلاسهای مدرسهی استثنایی، مسئول آموزش خواندن خط بریل به چند كودك با نقص بینایی شدم، از این که هیچ كتابی در کتابخانهی مدرسه، كتابخانهی عمومی یا كتابفروشیها برای چنین کودکانی وجود نداشت، شوكه شدم!
«آماندین»[5] دختر پنجونیم سالهای که نابینا به دنیا آمده بود، همهی روزهای هفته را در مدرسه زندگی میکند، او همچون پرندهای که از لانه افتاده، بهطور کامل از همه چیز محروم شده است. در تعطیلات آخر هفته، با عجله و با مواد و وسایلی که در خانه داشتم، به بهترین شکل برای او کتابی درست کردم.
در کشور آماندین یعنی فرانسه، متن چاپی و خط بریل همراه با تصویرگری بافتدار موجود بود – آنچه امروز ما آن را «کتاب مصور لمسی»[6] مینامیم. آماندین از داشتن نخستین کتابش بسیار خوشحال بود، آنچنان که شبها هنگام خواب، با آن کتاب میخوابید! مدیر مدرسهی ما این کتاب «لمسی» را در نشستها و برنامههای گوناگون نشان داد. برخی از پدران و مادران که دربارهی این کتاب چیزهایی شنیدند، از شهرهای دیگر با من تماس گرفتند. در تعطیلات تابستان بعدی ما با هم دیدار داشتیم (مانند اعضای گروه مقاومت)، و تصمیم گرفته شد با کمک هم دربارهی این کمیابی کتاب کاری انجام دهیم. اما چه کاری، آشکار نبود. فقط آشکار بود که ما دیگر تنها نیستم.
در فرانسه، هنگامی که کسی میخواهد کار یا پروژهای را انجام دهد که دولت مسئولیت آن را بهعهده بگیرد، یک سازمان مردم نهاد راهاندازی میکند تا بتواند از دولت و برخی از صندوقهای خصوصی، کمک مالی بگیرد. ما این کار را انجام دادیم و بهطور رسمی در سال 1994 «سازمان «انگشتان رویایی»[7] پایهگذاری شد.
زمان و مکان مناسب
با اینهمه، وزارت فرهنگ فرانسه طرح نویی را برای کتابخانههای عمومی در راستای پشتیبانی از کسانی که به هر دلیل از خواندن آنها جلوگیری شده بود (وضعیت اقتصادی اجتماعی، معلولیت یا هر علت دیگر) آغاز کرد. از آنجا كه كتابخانههای عمومي هيچ كتابی براي كودكان با اختلالهای بينايی نداشتند، وزارت فرهنگ فرانسه آمادگی این وزارتخانه را در كمك به ناشران برای توليد و همچنين به كتابخانههای عمومي برای خريد چنین کتابهایی اعلام کرد. اما هیچ ناشری آمادهی چاپ و انتشار چنین کتابهایی نبود، زیرا بازار فروش این گونه کتابها بسیار محدود و هزینههای آنها بسیار زیاد بود.
در همان زمان، در سراسر جهان، دولتها در مدرسهها آغاز به ادغام کودکان معلول با کودکان عادی کردند. در این دوره بود که برای پدران و مادران کودکان معلول آشکار شد فرزندان آنها مانند کودکان دیگر افزار یادگیری ندارند. از اینرو آنها آغاز به پشتیبانی از تولید کتابهای لمسی کردند.
در سال 1995، از «فدراسیون نابینایان فرانسه»[8] بورس تحصیلی گرفتم و در این زمینه، برای دیدار با افرادی در نقاط دور یا نزدیک به کشورهای انگلستان، بلژیک، ایتالیا و اسپانیا رفتم. این بورس تحصیلی پیش از گسترش اینترنت بود، بنابراین یافتن آن افراد کار آسانی نبود. من فهمیدم که فرانسه تنها کشوریست که قصد دارد کارگاهی برای تولید کتاب مصور لمسی داشته باشد، اما چون هنوز آموزگار مدرسه بودم، کارها به کندی پیش میرفت. در سال 1999، موفق شدم نخستین جلسهی بینالمللی دربارهی کتاب مصور لمسی را با شرکتکنندگانی از انگلستان، بلژیک، ایتالیا، روسیه و سوئد با نام «یادگیری خواندن، بله، اما خواندن چه؟ کمی معجزه ...» برگزار کنم.
برای کمک به کودکان با نقص بینایی، روشهای گوناگونی برای پدید آوردن یک تصویر وجود دارد: ترموفرم (شکلدهی حرارتی)، خطوط برجسته یا کلاژ. ما کلاژ را با بهرهگیری از بافت، انتخاب کردیم، زیرا پژوهشها نشان میدهد بافتها معنادارترین سرنخها را برای کودکان نابینا ارائه میدهند.
با اینهمه، ساخت تصویرهای بافتدار، زمانبر (تنها با دست آنها را میتوان تولید است) و در نتیجه گرانتر است. اما بسیار اتفاقی با افراد فعال در زمینهی اقتصاد اجتماعی آشنا شدم. این سازمان به بسیاری از کسانی که به هر دلیل، محروم از کار بودند، کمک کرده بود.
در سال 1996، ما با پشتیبانی گستردهی آنها، کارگاهی را راهاندازی کردیم، زیرا هیچکس دیگری انواع کتابهای لمسی را که کودکان کمبینا نیاز داشتند، نمیتوانست تولید کند. کمی معجزه ...
شعار مشارکت ما: «افراد محروم از کار، برای کودکان محروم از مطالعه، کتاب تولید میکنند.»
شانس دوباره
در سال 2000، بهدنبال طوماری که از سوی «انجمن والدین کودکان نابینای فرانسه» فراهم شده بود، وزارت آموزش و پرورش به من اجازه داد تا تمام وقت در «سازمان انگشتان رویایی» کار کنم. کمی معجزه ...
هنوز در سراسر جهان، و همچنین فرانسه، وضعیت تا حد زیادی بدون تغییر باقی مانده است. «کمیابی کتاب» هنوز وجود داشت. بنابراین به برخی از کشورها پیشنهاد دادم باهم همکاری کنیم و یک گروه تشکیل بدهیم.
من یک رویداد سالانه را پیشنهاد کردم: مسابقهی ساخت کتاب مصور لمسی. این رویداد به پیدایش مسابقهی «تاکتوس»[9] انجامید که در سال 2005 نام آن بهyphlo & Tactus (T&T) تغییر کرد. (www. tactus.org)
ما با کمک وزارت فرهنگ فرانسه، درخواست کمک مالی از اتحادیه اروپا کردیم. و با همهی پیچیدگی برنامههای این اتحادیه، کمک مالی را دریافت کردیم. کمی معجزه ... این کمکهزینه به ما امکان داد نمونهی برنده شدهی کتاب مصور لمسی اولیه را به همهی زبانهای پنج کشور شرکتکننده، تولید کنیم و با بهایی اندک - نزدیک به 15 یورو (17.5 دلار آمریکا) - در کشورهای خودشان توزیع کنیم. این یک موفقیت بزرگ بود، زیرا برای نخستین بار بود که در این کشورها کتاب مصور بافتدار لمسی از سوی آموزگاران، کتابداران و پدرها و مادرها شناخته میشد. این موضوع نشان داد که تولید کتاب مصور لمسی انجامپذیر است.
«یکسانسازی» یا «گنجاندن» نیز به این معنا بود که کتابهای مصور لمسی باید در همان مکانهایی در دسترس کودکان نابیناها یا کمبیناها باشد که کتابهای تصویری در دسترس کودکان بیناست؛ یعنی کتابخانههای عمومی، مدارس، کتابفروشیها و خانهها. برای کتاب مصور لمسی که برای کشور فرانسه ساخته شده است، با همهی کوششهایمان برای کاهش هزینهها و یافتن کمک مالی، نتوانستیم بهای فروش را پایین نگه داریم. از اینرو کتابداران فرانسوی نقش بسیار مهمی داشتند. در کتابخانه، هر کسی میتواند کتابهای مصور لمسی را به رایگان امانت بگیرد. در بسیاری از کشورها - همچون ایالات متحده آمریکا - هنوز کتابهای مصور لمسی را در کتابخانههای عمومی نمیتوان یافت.
برخی از بینشها
برای درک بهتر اهمیت کتابهای مصور لمسی و «معجزات کوچک» که سبب آفرینش آنها شد، آمارهای زیر را در نظر بگیرید.
در سطح جهانی:
- 650 میلیون نفر از نظر بینایی معلول هستند، و اگر اعضای خانوادهی آنها به این آمار افزوده شود، دو میلیارد نفر تحت تأثیر معلولیت قرار میگیرند.
- 76.6 میلیون کتاب برای جوانان وجود دارد (25 درصد از همهی کتابهای فروخته شده).
در فرانسه:
- 932 هزار نفر کمبینا و 200 هزار نفر دیگر نابینا هستند.
- 5 هزار کودک معلول بینایی (از تولد تا 18 سال) در مدرسه نامنویسی کردهاند (سال تحصیلی 16-2015).
- 111،389 کتاب برای کودکان و نوجوانان در سال 2017 چاپ شده است.
- تنها 5 تا 10 درصد از كتابها برای همهی معلولین و همهی سنین در دسترس هستند.
این آمارها از منابعی همچون سازمان یونسکو، «فدراسیون نابینایان فرانسه»، «انستیتوی ملی آمار و مطالعات اقتصادی (INSEE)»[10]، «رصدخانه منطقهای پی دو لا لوآر»[11]، «سندیکای ملی نشر»[12] فراهم شده است.
چه تصویری، تصویر لمسی نیست؟
یک تصویر لمسی تنها یک تصویر بصری نیست که با نقش برجسته پدید آمده است - بدون در نظر گرفتن تکنیک بهکار رفته برای ایجاد نقشبرجسته - زیرا کودکی که نابینا به دنیا میآید، دنیا را به همان روشی که کودکان بینا درک میکنند، نمیشناسند.
این موضوع را از کجا میدانیم؟ با گوش دادن به گفتههای آنها:
- «باد چه رنگی است؟»
ایدهی رنگ، ناشناخته و ناشدنی است.
- «میشنوم که دیگران میگویند راهم را گم کردهام، اما من اصلاً نمیدانم کجا هستم!»
این گفتارها نشان میدهد که نابینایان یک روش چند حسی برای درک واقعیت دارند، «دیدن با صدا» و «ندیدن با چشم».
«چگونه یک درخت بزرگ را با نگاه کردن از پنجرهای کوچک میتوان دید؟»
پدیدهی پرسپکتیو بر پایهی دیدن از راه دور است، در حالی که لمس کردن با تماس مستقیم پیوند دارد.
«چرا همه میگویند "تام" شبیه پدربزرگش است، در حالی که پوست تام لطیف و شاداب است، ولی پوست پدربزرگش زبر و خشن؟»
شباهت بصری همچون شباهت لمسی کار نمیکند.
ما با درخواست از کودکان و نوجوانان نابینا برای نقاشی کردن، درمییابیم که آنها جهان را چگونه درک میکنند. بسیاری از پژوهشهای روانشناسی نشان میدهد که نقاشیهای کودکان نابینا، پنجرهی کوچکی از جهان آنها را برای ما آشکار میسازد: این سه خط را که یک نوجوان لهستانی ترسیم کرده است، چیزی را نشان میدهد که هر فرد بینایی هر روز از آن بهره میبرد، میداند و میبیند. با این همه، برای شما خوانندگان، غیر نابینا دانستن این که چه چیزی نماد و بیانگر چیست ناممکن است، حتی اگر مرجع آن را بهخوبی بدانید (در ادامهی مقاله به این مطلب اشاره خواهد شد). این روش متفاوتی برای شناخت در جهان است.
از اینرو، در سال 2002 ما آغاز به ایجاد ارتباط با چندین دانشگاه، بهویژه کارکنان و دانشجویان بخشهای روانشناسی، کردیم تا بتوانیم تصاویر لمسی خود را برپایه پژوهش و تئوری ردهبندی کنیم. دو دانشگاه خواهان همکاری با ما بودند. کمی معجزه ...
از راه این همکاریها، ما یک مرکز اسناد و مدارک راهاندازی کردیم که دربر دارندهی کتابها و مقالههایی از سراسر جهان دربارهی اختلال بینایی، درک، تصاویر و رشد کودک است. این منابع دربر گیرندهی روانشناسی، تاریخ و فلسفه، در میان دیگر زمینههای در پیوند با آن است.
کتاب مصور لمسی برای ما چیست؟
یک کتاب مصور لمسی باید با افراد بینا نیز اشتراکپذیر باشد، و خانواده کارآمدی این کتابها را در اجتماع پیشرفت دهد. یک کتاب مصور لمسی باید کودکان کمبینا، کودکان نابینا، کودکان بینا، پدرها و مادرهای بینا با کودکی کمبینا، پدران و مادران کمبینا با کودک بینا یا کودک کمبینا و پدرها و مادرهای نابینا با کودک بینا یا کمبینا را مخاطب قرار دهد.
یک کتاب مصور لمسی به پیوند لذت، کتاب، مطالعه و خط بریل نیاز دارد. این رویکرد به آمیخته شدن دو شکل نوشتاری نیازمند است: چاپ بزرگ برای کمبیناها و بیناها، و خط بریل برای نابینایان. بیشتر آنها دارای رنگ با کنتراست بالا، برای خوانندهی کمبینا، و همچنین دارای بافتهای درست گوناگون هستند. برای تسهیل خواندن با حس لامسه، به صحافی نیاز است که همهی صفحههای کتاب کاملاً صاف باشند، از نظر بصری جذاب و از نظر لمسی کارآیی داشته باشند. و باید همانند کتاب خوانندگان بینا، زیبا، مستحکم و جذاب باشد (برای دور شدن از این اندیشه که نابینایان محروم یا رنج کشیده هستند). آخرین، ولی مهمترین نکته این است که باید به همان قیمت کتاب بیناها فروخته شود.
پیش از این که سازمان انگشتان رویایی پایهگذاری شود، کتابهای اندکی در کنار کتابهای مربوط به کودکان بینا در دسترس کمبینایان بود، و کموبیش به دلیل کیفیت پایین آنها، در کتابخانههای عمومی موجود نبودند. کتابهای مصور لمسی ما از سوی کتابداران، ناشران و نویسندگان بهعنوان کتابهایی متعلق به مواد چاپی با کیفیت مناسب برای کودکان در نظر گرفته میشوند و به همین دلیل است که آنها در سال 2016، جایزهی بینالمللی «بولونیا راگازسی» را دریافت کردند. اکنون 40 درصد از كتابهای مصور لمسی را كه ما میسازیم، از سوی كتابخانههای عمومی، 40 درصد از سوی مدارس عادی و استثنایی و 20 درصد از سوی پدرها و مادرها و دوستداران كتاب، خریداری میشود.
مجموعه تولیدهای ما با توجه به رشد و نیازهای کودک کمبینا و یادگیری خواندن - نه سن بیولوژیکی - سازمان یافته است. خواندن بسیار پیشتر از پایهی اول دبستان آغاز میشود. برای فراهم ساختن نیازهای کودکان در مرحلهی رشد سواد شکوفایی، ما را واداشت تا کتابهای پارچهای مقاوم با یک واژه یا یک جملهی کوتاه، کتابهای کارتی با چهار تا پنج صفحه و همچنین کتابهای مفهومی منتشر کنیم.
برای خوانندگان نوخوان، ما کتابهای داستانی منتشر میکنیم که در آنها تصویرگری لمسی از متن مهمتر هستند. و برای خوانندگان دبستانی، کتابهای داستانی میسازیم که در آنها تصویرگری لمسی به اندازهی متن و کتابهای درسی اهمیت دارند، تا به آموزگاران مدارس عادی کمک کنیم کودکان کمبینا را در کلاسهای خود ادغام کنند. میدانیم که بیشتر آموزگاران هیچ آموزش رسمی برای آموزش دادن به کودکان کمبینا ندارند.
سرانجام، برای خوانندگان باتجربه و پیشرفته، ما کتابهای داستانی را منتشر میکنیم که در آنها متن از تصویرها مهمتر است و همچنین کتابهای مصور هنری لمسی. در بیشتر کشورها، کسانی که نقص بینایی دارند، مجاز به لمس زیاد اشیاء در موزهها نیستند. چگونه میتوان به آنها اجازه داد تجربهای از هنر، زیباییشناسی، و زیبایی داشته باشند؟ ما با درخواست از هنرمندان برای تطبیق دادن هنر و خودشان، و در همکاری با كودكان، كتابهایشان یا طراحی كتابهای مصور لمسی را با تکنیک خراش دادن، طراحی و تولید میكنیم كه این نیاز را برآورده كنند؛ این یک تجربهی شگفتانگیز است.
هنرمندان این توانایی عالی را برای تبدیل «محدودیت» درک شده (خواندن به کمک لمس کردن) به آفرینش آثار هنری دارند. کمی معجزه ...
همچنین برای کمک به پدرها و مادرها و آموزگاران برای ادغام کودک با اختلال بینایی با کودکان بینا، یک مجموعه کتاب با عنوان (Corpus Tactilis) برای بزرگسالان بینا داریم که بیشتر دربر گیرندهی ترجمهی کتابهایی از خارج از کشور است. منابع بسیاری از این نوع کتابها در هر کشور وجود ندارد، اما در مجموع، منبع بسیار خوب و سودمندی میتوانند باشند. ترجمهها را آموزگاران بازنشستهی زبان انجام میدهند. امسال این مجموعه به 45 عنوان رسید که از آمریکا، انگلستان، اسكاتلند، دانمارك، برزیل، شیلی، آلمان، هلند، اسپانیا و ایتالیا آمده است.
مأموریت و اقدامهای ما
مأموریت ما تسهیل خواندن و دسترسی به کتاب برای کودکان کمبینا و همچنین کمک به افراد بیکار با ناتوانی اجتماعی و کمک به بازنشستگان منزوی برای بهینهسازی زندگی اجتماعی آنهاست.
طراحی / اندیشه
خیلی زود دریافتیم که یک کتاب مصور «خوب»، به سه عنصر نیاز دارد: دانش مربوط به کودکان با اختلالهای بینایی، پژوهشها و هنر. بنابراین بسیار زود، یک گرافیست بسیار خلاق استخدام کردیم که بهتنهایی یا با همکاری با نویسندگان کار میکند. کارهای خلاقانهی گرافیست، از طریق روابط او با آموزگاران، متخصصان و همچنین پژوهشگران انجام میشود. هیچ کسی یک فرایند خلاق را نمیتواند محدود به یک چارچوب زمانی کند. گاهی روند آفرینش کمابیش سریع است، و گاهی، بسیار وقتگیر است. یک کتاب مصور لمسی نیاز به صدها تصمیم دارد. همیشه آفرینش همراه با اندکی معجزه است ... .
تولید
هنگامی که نمونههای اولیهی تصویرهای لمسی ساخته میشوند، کار اصلی صفحهآرایی متن است که پیچیدهتر از صفحهبندی کتاب چاپی است، زیرا در هر صفحه هم چاپ بزرگ است و هم خط بریل. خط بریل فضای بسیار بیشتری را میگیرد. صفحهبندی متن، بیشتر همچون «بازی فکری» است. چیدمان متن، اندازهی کتاب را تعیین میکند، زیرا در چنین کتابهایی هرگز میان واژگان خط تیره بهکار نمیبریم. سپس کارکنان ما آغاز به برش همهی اجزاء میکنند، زیرا ما باید از نظر بافت تفاوت قائل شویم و هر آنچه از نظر رنگ متفاوت است، رنگآمیزی کنیم.
با این همه، ما چاپ بزرگ را سفارش میدهیم و برای چاپ صفحهها از چاپگر بریل بهره میبریم. ما دربارهی کیفیت خط بریل بسیار سختگیریم. خط بریل با کیفیت پایین که ارتفاع، قطر و شکل استانداردی ندارد، بهآسانی و یا هرگز خوانده نمیشود. متن بریل برای خوانندگان نوآموز که کتاب را لمس میکنند، باید پسندیده شود. سپس از سوی گروه ما همهی صفحههای کتاب تکبهتک بررسی میشوند، زیرا در کتاب مصور لمسی اشتباههای بریل پذیرفتنی نیست.
پس از بُرش، همهی عناصر، گروه تولید و داوطلبان شگفتانگیزمان (که از افراد بیکار با معلولیت اجتماعی و بازنشستگان تشکیل شدهاند) شروع به چسباندن و نصب همهی اجزاء موجود در هر صفحه میکنند. سازمان انگشتان رویایی دارای هفت کارمند دانشآموخته حقوقبگیر است و در روند تولید از کارآموزانی با معلولیت اجتماعی، کارآموزان آموزشگاههای هنری و 25 داوطلب کمک میگیرند. یکی از شخصیتهای کتاب داستان میتواند از چند بخش تشکیل شود که پیش از ثابت شدن در صفحه، باید جمع شود. گروه تولید ما صبر فرشتگان را دارد.
هنگامی که همهی صفحههای تصویرگری شده آماده شدند، ما صفحههای متن و صفحهها مصور را جمع و آنها را جلد میکنیم. هر کتاب پیش از این که در پلاستیک برای محافظت از گرد و غبار بستهبندی شود، دوباره بررسی میشود. در ادامه برخی کارهایی را که در آمادهسازی کتابها انجام میدهیم، شرح میدهیم:
- میانگینِ زمان برای طراحی یک عنوان کتاب مصور لمسی: نزدیک به 5 تا 8 ماه؛
- میانگین زمان کار با دست: نزدیک به سه و نیم ساعت برای هر کتاب؛
- میانگین زمان برای تولید 200 جلد: 4 تا 8 ماه؛
- میانگین کتابهای تولید شده در سال: 2000 تا 3000 جلد؛
- میانگین هزینه - بهای هر جلد: 165 یورو.
افزون بر طراحی و تولید کتابهای مصور لمسی که هستهی اصلی کار ما است، همچنین به ترتیب، فعالیتهای زیر را انجام میدهیم.
برگزاری نمایشگاه و ارائه کتابها در نمایشگاههای تخصصی کتاب
این نمایشگاهها برای ترویج این گونه کتابها، در میان ناشران دیگر نیز انجام میشود.
برگزاری کارگاههای آموزشی برای کودکان بینا دربارهی «تفاوت» آنها با کودکان کمبینا و نابینا
از آنجا که کودکان دارای اختلال بینایی در حال ادغام با کودکان دیگر هستند، کودکان بینا باید یاد بگیرند دوستی را که اندکی «ویژه» است - متفاوت اما برابر - بپذیرند. آنها باید بیاموزند که جهان را با حسهایی به جز بینایی میتوان درک کرد.
پژوهش
این موضوعی بسیار مهم برای ما است. عقل سلیم کافی نیست. بسیاری از افراد بینا چشمانشان را میبندند و یک تصویر لمسی را لمس میکنند و معتقدند که تجربه یک کودک نابینا را بهدست میآورند؛ البته این درست نیست. بنابراین ما از پژوهشگران میخواهیم به ما کمک کنند تا مبانی نظریمان را اصلاح کنیم. بررسیهای پژوهشی از نظر دامنه، میان مدت و بلند مدت هستند.
پروژهها
«TiBonTaB» نمونهی پروژهایست که از سال 2014 روی آن کار کردهایم. در کشورهای پیشرفته، 70 درصد از کودکان با اختلال بینایی، نابینا نیستند، اما دارای ناتوانی بینایی با معلولیتهای دیگر هستند، که کموبیش این معلولیتها به دلیل نارس بودن یا ضربه خوردن نوزاد هنگام تولد است. همانگونه که کودکان کمبینا وجود دارند، و به همان تعداد نیز شکل (مدل) و درجههای اختلال بینایی وجود دارد که هر یک از آنها به آسیبشناسی یا ترکیبی از آسیبشناسیهای مختلف نیاز دارند. اکنون، هنگامی که یکی از کتابهای مصور لمسی تولید شدهمان را توزیع میکنیم، هیچ چیز آن تغییر نمیکند (رنگ، کنتراست، قلم، اندازهی قلم و مانند آن). کودک کمبینا با کتاب مصور لمسی نمیتواند سازگار شود، اما کتاب مصور لمسی باید متناسب با کودک باشد. چگونه این کار را میتوان انجام داد؟ این همان نکتهای است که ما در این پروژهی بلند مدت بررسی میکنیم.
نتیجهگیری
اکنون با بیش از 25 سال کار در زمینهی تولید کتاب مصور لمسی، میتوانم بگویم که ما دنیای تازهای را کشف کردهایم. ما نخست به طراحی و تولید کتابهای مصور لمسی برای کودکان نابینا کردیم، سپس کتابهای مصور لمسی را برای همهی کودکان طراحی و تولید کردیم (اما همیشه این کتابها برای کمبیناها فهمیدنیست) و اکنون در حال طراحی کتابهای مصور لمسی برای کودکان کمبینا هستیم ( طراحی مشارکتی). در روند این سالها، هنگامی که به گفتههای این کودکان خارقالعاده گوش میدادیم، به نقاشیهای آنها نگاه میکردیم و بسیاری از مدارک و سندها را میخواندیم، درمییافتیم که آنها چیزی دارند که به جرئت میتوانم آن را «فرهنگ» بنامم. من واژهی دیگری برای نامگذاری آن به ذهنم نمیرسد. آنها همان واژگان كودكان بینا را بهکار میبرند، اما دایرهی واژگانی کودکان بینا بسیار اندک است تا همهی احساساتی را كه به کمک لامسه و شنوایی از سوی كمبیناها تجربه میشود، با هدف درک جهان بتوانند نامگذاری کنند. آنها در همان دنیای افراد بینا زندگی میکنند، اما نیازی به نشانههای مشابه ندارند یا آنها را به کار نمیبرند. با این همه، واقعیت برای ما همان است که برای آنهاست. برداشت چه کسی از این واقعیت درست است؟ چه کسی واقعیت را به روش اصیلتری ثبت میکند؟ پیشتر دربارهی فرهنگ میان این کودکان تعجب میکردم، اما اکنون نه. اگر از ده هنرمند بزرگ بخواهید موضوعی را نقاشی کنند، ده نقاشی ناهمسان خواهید داشت.
سه خط در تصویر بالا، سه نقطهی تماس بدن یک مرد جوان هنگام ورود به اتوبوس را نشان میدهد: دو پله و میلهی عمودی در ورودی هر اتوبوس. هیچ چیزی که نشاندهندهی اتوبوس باشد، دیده نمیشود. (در نگاه نخست در این نقاشی اتوبوسی دیده نمیشود) این نقاشی تصویر مجسمی برای نوجوانیست که آن را نقاشی کرده است. بدن او با اتوبوس در تماس است. و این نقاشیها عالیترین پاداش در کار ما هستند. آنها فرصتی برای ورود ما به جهان خوانندگانمان را فراهم میسازند. چه هدیهای! کمی معجزه ...
«فیلیپ کلوده» در کشور الجزایر زاده شد و اکنون در فرانسه زندگی میکند. او تاریخ هنر، باستانشناسی، موسیقیشناسی و حکاکی سنگ را آموخت و چندین سال آموزگاری کرد. او در سال 1994 سازمان ناسودبر انگشتان رویایی، پروژهی Typhlo & Tactus را در سال 2000 و مرکز پژوهشی برای تصویرهای لمسی را در سال 2002 راهاندازی کرد. کلوده بهطور منظم مقالههای را در اینباره مینویسد و در سطح جهانی ارائه میدهد .او 15 عنوان کتاب را ترجمه و چندین کتاب نیز در این زمینه تألیف کرده است.
سازمان انگشتان رویایی، برندهی جایزه ارتقا خواندن آساهی ایبی 2018 است.
با فیلیپ به این نشانیPhilippe.claudet@wanadoo.fr میتوانید ارتباط داشته باشید.
[1] Philippe Claudet
[2] Dreaming Fingers
[3] «کمیابی کتاب» به این واقعیت اشاره دارد که در کشورهای پیشرفته، کمتر از 10 درصد و در کشورهای در حال توسعه کمتر از یک درصد از آثار منتشر شده، همچون کتابها و مواد آموزشی، در قالبهای قابل دسترس مانند بریل، چاپ بزرگ یا صوتی تولید شده است.
[4] Louis Braille
[5] Amandine
[6] ."tactile illustrated book '' - Tib
[7]. Les Doigts Qui Revent (LDQR; Dreaming Fingers)
[8] .French Blind Federation
[9] Tactus
[10] .National Institute of Statistics and Economic Studies- (French: Institut national de la statistique et des études économiques)
[11] .observatoire régional des pays de la loire
[12] .Syndicat National de l' Edition