رمان «مرد کوچک» اثر اریش کستنر نویسنده، شاعر، فیلمنامهنویس و طنزپرداز آلمانی است. او را برای شوخطبعی، نگاه تیزبینانهی اجتماعی و داستانهایش برای کودکان میشناسند. اریش کستنر را «پدر ادبیات کودک و نوجوان آلمان» میدانند.
رمان «مرد کوچک» داستان مکسشن پیکل اشتاینر پسری است که فقط پنج سانتیمتر قد دارد. پدر و مادر مکسشن و پدربزرگ و مادربزرگ و همهی اجدادش، اهل روستای کوچکی به نام پیکل اشتاین در بومروالد هستند. بلندقدترین فرد ساکن در این روستا 51 سانتیمتر قد دارد. مکسشن خودش را به دیگران مرد کوچک معرفی میکند، او از بلندقدترین فرد روستایی که کوچکترین مردم دنیا را در خود جای داده است، 46 سانتیمتر کوتاهتر است! این روستا به نسل آدمهای کوچک شهرت دارد.
روستای پیکل اشتاین برای آرزوهای پدر و مادر مکسشن کوچک بود. به همین دلیل، آنها کیف و ساک کوچکشان را بستند و قدم به دنیای پهناور گذاشتند. اگرچه آنها کوچک بودند، افکار بزرگی در سر داشتند. آنها ورزشکار بودند و میخواستند آکروتباز شوند. اما مکسشن هر دو نفر را در ششسالگی از دست داد؛ آن هم درست زمانیکه برای تماشای منظرهی پاریس به بالای برج ایفل رفته بودند.
پس از این اتفاق، همکار پدر مکسشن، که در سیرک کار میکند، او را به فرزندی میپذیرد. نام او پرفسور بوکوس فون پوکوس است. مکسشن شبها بهراحتی در یک قوطیکبریت میخوابد و روزها با پرفسور در سیرک نمایش میدهد. مکسش مشهورترین بازیگر جهان میشود، اما یک روز ناگهان ناپدید میشود! پلیس گمان میکند دزدیده شده و در پیِ یافتن کسی است که او را ربوده است.
رمان «مرد کوچک» داستانی اجتماعی است که به مخاطبانش یادآوری میکند، انسان بودن ربطی به اندازهی آدم و کوچک و بزرگ بودنش ندارد. اریش کستنر در این رمان شخصیتهایی شگفتانگیز خلق میکند. او با ترکیب تخیل و واقعیت، زیباترین صحنهها را میآفریند و همین امر لذت خواندن کتاب را دوچندان میکند. ماکسشن و پروفسور یوکوس فون پوکوس دو شخصیت جادویی کتاب هستند. رخدادهای داستان طوری طراحی شده است که خوانندگان هنگام مطالعه، ناخودآگاه، با صدای بلند میخندند؛ حتی صحنههایی که در آن مکسشن ربوده میشود، بهجای ترسناک بودن، سرگرمکننده هستند!
رمان «مرد کوچک» نسبتبه داستانهای قبلی اریش کستنر طنز بیشتری دارد. این نویسنده در خلق داستانهایی با مضامین هیجانانگیز با پسزمینههای تاریک مهارت دارد. او در رمان «مرد کوچک» تمرکز بیشتری بر طنز دارد و چاشنی طنزِ داستان کمک میکند که حتی لحظات ترسناک و دلهرهآور داستان کمرنگ شود. برای نمونه، در فصلی از کتاب، مکسشن بچهگربهها را رام میکند. چون مکسشن کوچک است، رام کردن بچهگربه برای او مانند رام کردن شیر است! این صحنه بهقدری زیبا و با زبان طنز توصیف شده که دلهره و ترسی را که در پسزمینهی داستان وجود دارد، کمرنگ میکند. در فصلی دیگر از کتاب، مردی که مکسشن را دزدیده بیشتر به دلقکی خندهدار شبیه است تا فردی شرور!
رمان «مرد کوچک» سرشار از معماست. کستنر راوی زیرک و بااستعدادی است که خوانندگانش را مجذوب کتابهای خود میکند. وقتی کتاب را مطالعه میکنید انگار کستنر با شما رودررو و بیواسطه صحبت میکند. «مرد کوچک» را با صدای بلند بخوانید و از روایتهای شگفتانگیز و خندهدار آن لذت ببرید.