بخش اول: چگونه زندان شکسته میشود؟
واقعیتی که تجربه میکنیم میتواند ساخته خیال ما باشد و خیال همان سپری باشد که ما را از رویارو شدن با واقعیتی که نمیخواهیم آن را بپذیریم، در امان دارد. درست است که گاهی رویاها برای کسانی هستند که نمیتوانند واقعیت پیرامونشان را تاب آورند، اما خودِ واقعیت هم میتواند برای کسانی باشد که نمیتوانند، واقعیت درونیایی را که در رویاهایشان وجود دارد، تاب آورند. واقعیت درونیای که فقط در رویاها به ذهن میآیند و واقعیت بیرونی حتی بر آن هم پرده انداخته است. ما باید هم از خواب، هم از خیالی که در بیداری کنترل بیشتری بر ما دارد، بیدار شویم.
کتاب «Black and White» اثر دیوید مکاولی، یک رویارویی از این جنس است. واقعیت تلخ ِکش آمده که از آن میگریزیم و در رویاها هم ما را رها نمیکند و به همان گونه که در بالا گفته شد با رویا و واقعیت بیرونی ما درهم میآمیزد. در حقیقت، زندگی هر روزهی ما میتواند شکلی از این درهم تنیدگی باشد و گاهی چنان مرزهایشان ناپیداست که ما غرق در هر سه، مرزها را نمیبینیم و از یاد میبریم.
اما چرا نسخهی ترجمه شدهی این کتاب در ایران به نام «سیاه و سفید»، ملاک این بررسی قرار گرفته است؟ چون جایی که متن کتاب تلاش میکند شگفتی این مرزهای ناپیدا را به خواننده و بینندهاش نشان داد، نسخه فارسی با حذفهای نابهجایی که در تصویرها انجام داده این مرزها را از بین برده است. لازم به ذکر است که این نقد روی ساختار و جابجایی هایی که در محتوای کتاب و بخصوص تصویرها صورت گرفته انجام شده است و به هیچ وجه، نقد کار مترجم نیست و هدف آن نیز ابهام زدایی از دست باز ناشران برای دست بردن دلبخواهی در اصل اثرها است.
کتاب «سیاه و سفید» در لیست نهایی و میان ده کتاب برتر سال در هفتمین دورهی لاکپشت پرنده قرار گرفته است. بهنظر میرسد که هیچیک از داوران این جایزه، کتاب را با نسخهی اصلی آن مقایسه نکرده باشند و داوریشان براساس نسخه فارسی کتاب بوده باشد. اینجا یک پرسش به میان میآید که چرا هیچ یک از اعضای این گروه داوری متوجهی نارساییهای کتاب در تصویر نشدهاند؟ کتابی که نه تنها واژهها و تصویرهایاش با هم تنیدهاند که تصویرها هم پیوندی محکم با هم دارند.
در ابتدای کتاب، البته در نسخهی اصلیاش، با تأکید از خوانده میخواهد که حتما به واژهها و تصویرها همزمان نگاه کند. البته این متن هم از ابتدای نسخه فارسی حذف شده است و در توضیحی که ناشر در آخر کتاب آورده از آن سخن گفته شده است، که البته باز این نکته جابجایی در ساختار تصویری کتاب است!
نسخه اصلی نسخه ترجمه شده
Warning
this book appears to contain a number of stories that do not necessarily occur at the same time. then again. it may contain only one story. in any event. careful inspection of both words and pictures is recommended
«این کتاب چند داستان دارد که همهی آنها در یک زمان اتفاق نمی افتند. از سوی دیگر، این کتاب ممکن است شامل یک داستان، با رویدادی خاص باشد. در این کتاب از خواننده انتظار میرود که همراه با واژهها، به تصویرها نیز توجه کافی داشته باشد.»
اما چرا سیاه و سفید؟ بیایید از عنوان آغاز کنیم و خودمان را با پیدا کردن این پاسخ، به چالش بکشیم.
شاید اولین پاسخی که به ذهن همه ما بیاید این باشد، دنیای پیرامون ما تلفیقی از دو رنگ سیاه و سفید است، زشتی و زیبایی، نیکی و بدی و هر دو قطب متضادی که در ذهن داریم. اما چالش کتاب درست همین جاست، کتاب، دو رنگ سیاه و سفید را در همهی رنگهای پیرامون درهم میآمیزد و نشان میدهد نه سیاه میتواند سیاه بماند نه سفید، سفید. یا بهتر است بگوییم، نه سیاه وجود دارد و نه سفید.
اولین تصویر کتاب، که در بالا هم دیدید، شکسته شدن میلههای یک زندان سیاه و سفید است، زندانی با فضای درونی تاریک و سیاه و میلههایی سفید که پارچهای سفید به میلههایاش گره خورده و پایین آمده است. این پارچه، ادامه و از همان جنس یا بافت میلههای زندان است که بههم بسته شدهاند. آنچه دربارهی واقعیت درونی و بیرونی را گفتیم به یاد دارید؟ این زندان استعارهای از این دو است. زندانی، از بندهای همین واقعیت درون برای رسیدن به بیرون استفاده میکند، از این واقعیت درونی، پا به واقعیتی بیرونی میگذارد اما این دو، با رویای یک پسر، که بعد خواهیم دید، درمیآمیزند و زندانی در میانهی یک آشوب قرار میگیرد.
پیش از آنکه کتاب را بخوانیم و ببینیم، ابتدا پشت جلد کتاب در نسخه اصلی و نسخه فارسی را با هم مقایسه میکنیم. میبینید، دست مردی که به پستان گاو اشاره میکند در جلد فارسی از مچ حذف شده است. این اشاره چه معنایی دارد؟ و اگر ناشر معنای این اشاره را میدانست آن را به زیر تیغ حذف میبرد؟ در ادامه و در داستان کتاب به این اشاره خواهیم پرداخت.
پشت جلد در نسخه اصل پشت جلد در نسخه ترجمه
شما در ترجمهی فارسی کتاب، داستان یک خانواده چهار نفره را در چهار قاب میبینید و میخوانید اما در نسخهی اصلی کتاب، یک نفر دیگر هم در این خانه وجود دارد که این چهار قاب تصویر را بههم پیوند میدهد و حتی نام کتاب اشارهای هم به اوست، یک سگ سفید با سیاهی دور چشماش که شبیه چشمبند است! به پارچ شیر نگاه کنید که شیرش به جای ریخته شدن در لیوان بر سگ میریزد! به نگاه دختر و پسر در زیر میز و حالا به تصویر کتاب در نسخهی فارسی نگاه کنید. آیا با حذف سگ، این کنش پدر و مادر و نگاههای دختر و پسر بی معنا نمیشود؟ آیا نبودِ سگ حضور دزد را هم تحت تاثیر قرار نمیدهد در کتاب؟ به دزدی که از پارچهی گره زده شده آویزان است نگاه کنید، او راه راه سیاه و سفید بر تن دارد مانند ترکیب میلهها و سیاهی همان زندان. او همان چشمبندی را دارد که ما بر چشم سگ میبینیم.
به حرف اول واژه «udder» نگاه کنید. شبیه چیست؟ پستان گاو. پستان روی جلد و اشاره را یادتان میآید. به تصویر بریده شده بر بدن گاو که کنار زندانی است، در نسخهی فارسی نگاه کنید! به ترکیب چهرهای که طرحِ روی بدن گاو دارد و در نسخه فارسی با بریده شدن بیمعنا شده است؟ تا اینجا در همین چهار قاب چند حذف دیدید و فکر میکنید این حذفها چگونه میتواند معنای داستان را تغییر دهد؟
گمان نکنید سگ از همه جای کتاب حذف شده است! دو جا سر او را در در تصویر میبینیم! انگار تمامی بدن او نباید در کتاب میآمده است و سر از گزند حذف در امان بوده است! این دو تصویر را در بخش دوم این یادداشت خواهیم دید.
پیش از اینکه دربارهی این کتاب بیشتر برایتان بگوییم، تا بخش دوم، فیلم بلندخوانی این کتاب را در انتهای این متن آمده ببینید و در هفتهی بعد شما هم با ما در بحث کتاب شریک شوید.