«غول قوطی ماکارونی» از یک قوطی معمولی ماکارونی بیرون میآید. آرماند در کارخانه تولید ماکارونی مسئول کنترل کیفیت است و از یکی از همین قوطیها یک غول زرد ماکارونی بیرون میآید.
در اولین صفحه در سه قاب تصویر، سه مرحلهی تولید مواد و تهیه این قوطیهای ماکارونی را میبینیم. در صفحهی دوم باز سه قاب تصویر دیگر در یک صفحه و در تصویر پایانی صفحهی دوم، آرماند به ما معرفی میشود. باز هم همین قاب تصویرها در صفحههای بعدی تا برسیم به خانهی آرماند که گرسنه است و یکی از قوطیهای ماکارونی را باز میکند. این قابهای پی در پی تصویر به ما چه میگویند؟ غولی که از قوطی بیرون آمده میتواند دو آرزو را برآورده کند و پیشنهادهای جالبی به آرماند میدهد از زندگی ابدی، تا سفر به فضا، یک قصر، یک زیردریایی و ماشین مسابقه. اما فکر میکنید آرزوی آرماند چیست؟ آرماند یک چمنزار میخواهد و برای آروزی دوماش یک غذای مفصل مانند پادشان گذشته. در این میز غذا، هیچ خوراک کنسرویای نمیبینید. ماجرا اینجا تمام نمیشود. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه غول میخواهد برگردد توی قوطی اما نمیتواند و مجبور میشود بیرون بماند. حالا نوبت آرماند است که یک آروزی او را برآورده کند. فکر میکنید غول چه میخواهد؟ غول یک رودخانه خنک میخواهد که پاهایاش را تویاش بگذارد. همان آبی که در چمنزار آرماند است.
کتاب «غول قوطی ماکارونی» از آرامشی میگوید که زندگی مدرن و صنعتی از ما گرفته است. از چمنزار و غذای شاهانهای که هیچ خوراک صنعتیای در آن نیست. آرزوهای دو شخصیت این کتاب همه در واقعیت هم دستیافتنی هستند اما در دنیای مدرنی که این دو اسیرش شدهاند برایشان دور از ذهن به نظر میرسد. این گذشته است که آرماند دوباره آروزیاش میکند و یک غول مدرن اینبار برآوردهاش میکند و گذشته را برمیگرداند. آرماند سفر به آینده و رفتن به فضا و زندگی ابدی نمیخواهد، آرماند آروزی چمنزاری با گل و پروانه و گوسفند و درخت دارد.. آنچه در این کتاب درون این کنسروها رفته است، ماکارونی نیست، زندگی است و قابهای تصویر در صفحههای کتاب این فشار را نشان میدهند دریک زندگی صنعتی.
«غول قوطی ماکارونی» یک کتاب تصویری زیبا و عمیق است.