کتاب های آموزگاران و معلمان

زیردسته‌بندی‌ها
این کتاب اطلاعاتی درباره‌ی پنگوئن‌ها، تغذیه، شیوه‌ی تولید مثل و محل زیست آن‌ها به مخاطب می دهد. ارائه اطلاعات مستقیم ولی خلاقانه و جذاب است. کتاب با زبانی ساده و روان، مناسب  متن، با زندگی اجتماعی پنگوئن از زبان خودش آغاز می شود و  سپس خواننده را به تماشای ویژگی های بدن پنگوئن  می‌برد.
چهارشنبه, ۵ تیر
گرگی از خوردن غذاهای همیشگی خسته شده و خیال دارد سراغ انسان‌ها برود. او با دختر چاق و تپلی روبرو می شود و هوس می کند او را بخورد. دختر با ترفند او را به مزرعه مادربزرگ می برد و او را تشویق می کند سبزیجات بخورد.
سه شنبه, ۴ تیر
مادر کودکش را می خواباند و برای این که خواب شیرین او به هم نخورد از حیوانات می خواهد که آرام باشند تا کودکش بیدارنشود. ولی غافل از اینکه زمانی که مادر خسته شده و به خواب می رود کودک بازیگوش او ازخواب بیدارشده ومشغول بازی می شود.
سه شنبه, ۴ تیر
هان پسر بچه فقیر و یتیمی که در شهر و روی تپه‌ای بین دو رشته کوه زندگی می کند. او نظافت دروازه شهر و راه‌های ورودی آن را انجام می‌دهد. هان با همه خوش رفتار است و همین سبب نجات شهر و مدرمانش می شود.
سه شنبه, ۴ تیر
لاکی زمانی که با پدرش است احساس آرامش می کند و پدر هم به او اطمینان می دهد که این وظیفه هر پدری است که از فرزندش نگهداری کند. لاکی دوست دارد بداند سایر پدر ها چه کار هایی می کنند؟
دوشنبه, ۶ خرداد
کتاب بدن من در چهار بخش با نام‌ های من از چه چیزی ساخته شده‌ام، چه چیزهایی مرا منحصر به فرد می سازند؟ مغز من چگونه کار می‌کند؟ و من چه شخصیتی دارم؟ اطلاعاتی درباره بدن انسان، عناصر و دستگاه‌های سازنده آن، موارد منحصر به فرد انسان‌ها مانند اثر انگشت، ژن ها، حافظه، هوش، شخصیت، مغز، ساختمان و چگونگی عملکرد آن و.... به مخاطب می‌دهد.
یکشنبه, ۵ خرداد
"ایدز توسط یک میکروب کوچک به نام اچ آی وی پدید می آید. این ویروس تنها در بدن انسان زندگی می کند و نمی تواند در بدن حشرات یا حیوانات زندگی کند. ٢٣٠٠٠ ویروس در کنار هم به اندازه یک نقطه جا می گیرند. هنگامی که اچ آی وی وارد خون شود، از بین بردن آن امکان پذیر نخواهد بود."
شنبه, ۴ خرداد
هیزم شکن فقیری با همسر، مادر و پدرش در خانه ای روستایی کنار جنگل زندگی می کردند. او سال ها در آرزوی فرزندی بسر می برد و مادر پیرش هم نابینا بود. روزی که او در جنگل قوشی را در حال شکار مرد کوچکی می بیند.
چهارشنبه, ۱ خرداد
کتاب «قورباغه قورباغه است» داستان ما آدم‌هاست، آن‌زمان که در مقایسه خود با دیگران برمی‌آییم و فکر می‌کنیم در این دنیای پر از توانایی ما بی‌ارزش‌ترین هستیم. آن‌گاه که چیزهایی را که نداریم خیلی خیلی بزرگتر از داشته‌هامان می‌بینیم و این داشته‌ها برایمان کوچک و کم‌رنگ می‌شوند.
چهارشنبه, ۱ خرداد
روی ابرهارت به تازگی به همراه خانواده به شهر کوکونات در ایالت فلوریدا آمده است و در مدرسه راهنمایی تریس درس می‌خواند. روزی که دانا مترسون پسر زورگوی مدرسه صورت او را به پنجره اتوبوس مدرسه می‌چسباند، در خیابان پسری با پاهای برهنه را در حال دویدن می‌بیند و کنجکاو می‌شود و پرس و جو او را وارد ماجراهای بسیاری می‌کند. او نخست با بئاتریس خواهر ناتنی مولت فینگرز، پسر مرموز دونده، و سپس با خود او آشنا می‌شود. سرانجام این دوستی با خبر شدن از شرایط زندگی جغدهای نقب‌کن است. آن‌ها در محوطه‌ای لانه دارند که شرکت پنکیک یکی از همکلاسی‌هایش برای ساختن رستوران در حال خاک‌برداری است.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جورج پسر نوجوانی که شیفته ی داستان ها و ماجراهای جنگ جهانی دوم و هواپیماهای بمب افکن نازی و تانک های غول پیکر ارتش خودی با اطلاعات زیادی درباره آن ها است. روزی او با اردوی مدرسه به موزه ی جنگ جهانی دوم می رود.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جو مالونی پسری نوجوان و غیرمعمولی است که با مادرش در شهرهلموت زندگی می کند. او رفتارعجیب وغریبی دارد. او لکنت زباندارد و خجالتی و دست و پا چلفتی هم هست. درون او یک قلب پنهان است و احساس های گوناگونی چون آواز چکاوک ها و گاهی حرکت آرام و مرموز ببری را در سرش حس می کند.
چهارشنبه, ۱ خرداد
برندا دخترکی سه ساله است. در کشور هلند با پدرخوانده و مادر خوانده و خواهر خوانده هایش زندگی می کند. او یک دختر بچه ی عادی است و مانند همه ی کودکان دیگر دوست دارد نقاشی بکشد، بازی کند و بالا و پایین بپرد. تنها یک تفاوت با دیگر کودکان دارد: در خون او یک اژدها زندگی می کند. اسم این اژدها اچ آی وی است.
یکشنبه, ۸ اردیبهشت
کودک از نقاش می خواهد یک ستاره بکشد، پس از کشیدن آن، ستاره از او می خواهد یک خورشید بکشد. خورشید به درخت و درخت به انسان - یک زن و مرد - و آن ها هم به خانه و خانه هم به سگی وفادار نیاز دارد و داستان ادامه پیدا می کند و دوباره به ستاره می رسد.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
مردی است شکمباره و نادان که تمام هیکلش شکم است به گونه ای که سرش به چشم نمی آید. روزی پرنده ی کوچکی را شکار می کند تا کباب کند. پرنده می گوید اگر مرا آزاد کنی به تو سه پند می دهم تا غذای مغزت شود.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
‏آشنایی با متون کهن نام مجموعه ای است که عنوان "قاضی خائن" شماره دوم این مجموعه است. این داستان حکایت مردی است که در هنگام سفر تمام دارایی خود را نزد قاضی شهر به امانت می گذارد. ولی در بازگشت قاضی منکر همه چیز می شود.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
لی لی دختر کوچولویی که کانگوروی آبی اش را خیلی دوست دارد. او گاهی دوست دارد جلب توجه کند و جلوی دیگران به ویژه دوست عزیزش کانگوروی آبی دست به هنرنمایی و شیرین کاری می زند.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
قرقره ها یکی از پنج کتاب مجموعه ماشین های ساده ی بسیار مفید است. پیچ ها، سطوح شیب دار و گوه ها، چرخ ها، اهرم ها عنوان های دیگر این مجموعه است. این کتاب ها اطلاعاتی درباره ی ساختمان اهرم ها، پیچ ها سطوح شیب دار و گوه ها، چرخ ها و قرقره ها (پولی ها)، انواع آن ها و چگونگی کاربردشان به مخاطب می دهد. در این کتاب ها مفاهیم با مثال های آشنا بیان شده است. ساختار کتاب ها منطقی است یعنی از مطالب ساده به دشوار می رسد که به یادگیری بیشتر کودکان کمک می کند. شیوه ی ارایه ی اطلاعات مستقیم است. کتاب عنوان بندی شده است که باعث می شود خواننده کتاب با محتوای هر فصل پیش از خواندن آن آشنا شود.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
باران دختر نوجوانی حدود سیزده – چهارده ساله است که همیشه روزنوشت های خود را در دفتر خاطراتش می نویسد. او با مادرش که مدیر دبیرستان است، پدربزرگ و خواهر دانشجویش، نگار زندگی می کند. پدر استاد دانشگاه است ولی از آنان جدا شده و تنها گاهی با نگار و باران گفتگوی تلفنی دارد.
یکشنبه, ۱۸ فروردین
جناب اهریمنی ازدیوانه سر ناراحت و ناراضی است زیرا به اندازه ی کافی خرابی و تباهی و آزار به وجود نیاورده است. او وقت کمی دارد که کم کاری و تنبلی اش را جبران کند: از ساعت پنج بعد از ظهر تا دوازده نیمه شب همان روز که سال به پایان می رسد؛ و تازه ناگهان مهمان ناخوانده ای هم از راه می رسد: خاله تیرانای جادوگر که نیم قرنی است از او بی خبر بوده.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
هارشا پسر شانزده ساله و پسر کوچک شاه تانسر با برادربزرگش بنام راجا و خواهر کوچکشان، راجاسری در قصر زندگی می کنند. هارشا جوانی خوددار، زیرک و باهوش است . او کوچکتر از خواهر و برادرش است ولی پیشگویان پیش بینی کرده اند که هارشا به تاج و تخت خواهد رسید. راجا برادر او پسری ساکت و بی تکلف است که با دیگران بسیار فرق دارد. پس از مدتی پادشاه کاناج از راجاسری خواستگاری می کند. پدر و مادر با وجود هشدارهای پیشگوی دیوانه بر شوم بودن این ازدواج به سبب ملاحظات سیاسی ازدواج آن دو سرمی گیرد.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
لاکی لاکو، لاک پشت کوچولویی است که تازه از تخم بیرون آمده و می خواهد به رودخانه، خانه اش برود. او به اطراف خود نگاه می کند و راه می افتد. اما هر بار صدای جانوری او را می ترساند.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
روز شد، خورشید سر برآورد و چهار کلاغ بیدار شدند و از لانه بیرون پریدند. پر...پر...پر...به کجا رفتند؟ به خانه ای سر زدند، به یک جشن عروسی، به خیابانی که دختر کوچولویی با مادرش در کنار آن ایستاده بودند، به بازار، به یک پارک، به یک مزرعه پنبه و .... چهار کلاغ قصه در این گشت و گذار چیزهای زیادی دیدند و با غروب خورشید و فرا رسیدن شب در لانه شان به خواب رفتند.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
مادربزرگ و نوه‌اش را بذرها و گیاهان در «من و یک گلدان خالی» به هم پیوند می‌دهند. روایتی لطیف از دوستی با طبیعت و تخیل. از روی جلد کتاب، روزنی باز شده که در آن یک جعبه گرد قرص‌های قلب مادربزرگ دیده می‌شود. او برای دخترک راوی کتاب، تخم‌های گل و گیاه گذاشته است. دخترک در این فکر است که با این تخم‌ها چه کند؟ دخترک برای تخم های گل و گیاه مادربزرگ رویاهای مختلف در سر می‌پروراند و داستان با انتهایی باز خواننده را دعوت به انتخاب از میان بذرهای توصیف شده می‌کند.
دوشنبه, ۲۸ اسفند