مجموعه نوشته های مناسب برای ۱۳ سال به بالا

نوجوانی دوره پر تب‌وتابی است و گذر از این دوره، ممکن است تبدیل به چالشی طاقت‌فرسا برای والدین شود. یکی از راه‌کارهای کمک‌کننده، خواند کتاب‌های مناسب است. شخصیت اصلی بیش‌تر کتاب‌های نوجوان، هم‌سن و سال مخاطب است و مانند او، چالش‌هایی را پشت سر می‌گذارد. این چالش ممکن است از دست دادن عضوی از خانواده، بهم خوردن رابطه دوستی یا چالش‌های مربوط به مدرسه باشد. با تهیه کتاب مناسب، می‌توانید به فرزندتان در گذر از این دوره کمک کنید.


خرید کتاب مناسب 12 سال به بالا


در این صفحه قصه‌ها و داستان‌های مختلفی برای نوجوانان ۱۳ سال به بالا جمع آوری کرده‌ایم. در ادامه کتاب‌هایی مناسب برای نوجوانان معرفی شده‌اند و مقالات و نوشته‌هایی درباره‌ی نوجوانان نیز قرار داده شده است.

در سایت کتابک بخوانید: به فرزندتان در گذر از نوجوانی کمک کنید!

با رفتن به هرکدام از لینک‌های زیر می‌توانید به مجموعه داستان‌ها دسترسی داشته باشید:

زیر دسته بندی ها
روی ابرهارت به تازگی به همراه خانواده به شهر کوکونات در ایالت فلوریدا آمده است و در مدرسه راهنمایی تریس درس می‌خواند. روزی که دانا مترسون پسر زورگوی مدرسه صورت او را به پنجره اتوبوس مدرسه می‌چسباند، در خیابان پسری با پاهای برهنه را در حال دویدن می‌بیند و کنجکاو می‌شود و پرس و جو او را وارد ماجراهای بسیاری می‌کند.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جورج پسر نوجوانی که شیفته ی داستان ها و ماجراهای جنگ جهانی دوم و هواپیماهای بمب افکن نازی و تانک های غول پیکر ارتش خودی با اطلاعات زیادی درباره آن ها است. روزی او با اردوی مدرسه به موزه ی جنگ جهانی دوم می رود.
چهارشنبه, ۱ خرداد
جو مالونی پسری نوجوان و غیرمعمولی است که با مادرش در شهرهلموت زندگی می کند. او رفتارعجیب وغریبی دارد. او لکنت زباندارد و خجالتی و دست و پا چلفتی هم هست. درون او یک قلب پنهان است و احساس های گوناگونی چون آواز چکاوک ها و گاهی حرکت آرام و مرموز ببری را در سرش حس می کند.
چهارشنبه, ۱ خرداد
مردی است شکمباره و نادان که تمام هیکلش شکم است به گونه ای که سرش به چشم نمی آید. روزی پرنده ی کوچکی را شکار می کند تا کباب کند. پرنده می گوید اگر مرا آزاد کنی به تو سه پند می دهم تا غذای مغزت شود.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
‏آشنایی با متون کهن نام مجموعه ای است که عنوان "قاضی خائن" شماره دوم این مجموعه است. این داستان حکایت مردی است که در هنگام سفر تمام دارایی خود را نزد قاضی شهر به امانت می گذارد. ولی در بازگشت قاضی منکر همه چیز می شود.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
عباس پسر نوجوانی که در مقطع راهنمایی درس می خواند وعلاقمند به داستان نویسی است. او در قم زندگی می کند و خاطرات خود را از سال های ۵۷ یعنی اوج جنبش مردم علیه رژیم پهلوی در قم را در دفتر خاطراتش ثبت کرده نقل می کند.
سه شنبه, ۳ اردیبهشت
باران دختر نوجوانی حدود سیزده – چهارده ساله است که همیشه روزنوشت های خود را در دفتر خاطراتش می نویسد. او با مادرش که مدیر دبیرستان است، پدربزرگ و خواهر دانشجویش، نگار زندگی می کند. پدر استاد دانشگاه است ولی از آنان جدا شده و تنها گاهی با نگار و باران گفتگوی تلفنی دارد.
یکشنبه, ۱۸ فروردین
جناب اهریمنی ازدیوانه سر ناراحت و ناراضی است زیرا به اندازه ی کافی خرابی و تباهی و آزار به وجود نیاورده است. او وقت کمی دارد که کم کاری و تنبلی اش را جبران کند: از ساعت پنج بعد از ظهر تا دوازده نیمه شب همان روز که سال به پایان می رسد؛ و تازه ناگهان مهمان ناخوانده ای هم از راه می رسد: خاله تیرانای جادوگر که نیم قرنی است از او بی خبر بوده.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
هارشا پسر شانزده ساله و پسر کوچک شاه تانسر با برادربزرگش بنام راجا و خواهر کوچکشان، راجاسری در قصر زندگی می کنند. هارشا جوانی خوددار، زیرک و باهوش است . او کوچکتر از خواهر و برادرش است ولی پیشگویان پیش بینی کرده اند که هارشا به تاج و تخت خواهد رسید. راجا برادر او پسری ساکت و بی تکلف است که با دیگران بسیار فرق دارد. پس از مدتی پادشاه کاناج از راجاسری خواستگاری می کند. پدر و مادر با وجود هشدارهای پیشگوی دیوانه بر شوم بودن این ازدواج به سبب ملاحظات سیاسی ازدواج آن دو سرمی گیرد.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
تعطیلات نورروز فرصت خوبی است تا اعضای خانواده وقت بیش تری را با هم بگذرانند. در زیر، چند فعالیت در رابطه با خواندن برای گذراندن اوقات خوش با فرزندان تان پیشنهاد شده است. این فعالیت ها را می توانید با توجه به گروه سنی فرزندتان مناسب سازی کنید و هم در سفر و هم در خانه انجام دهید و از آن ها لذت ببرید.  با هم بخوانیم و بخندیم  در زیر، فهرست کوتاهی از کتاب هایی که می توانید در جمع خانواده بلندخوانی کنید و با آن ها بخندید، آمده است. برای پیدا کردن کتاب های طنزآمیز بیش تر، در کتابک جست و جو کنید.
دوشنبه, ۲۸ اسفند
در یک شب مهتابی دفترچه ای خالی روی میز قرار گرفته و دخترکی نه ساله با موهای مشکی خیال دارد خاطرات خود را در آن بنویسد. او دفترچه اش را باز می کند و نخستین جمله اش را می نویسد: "اسم من مینا است و من عاشق شبم."
یکشنبه, ۲۷ اسفند
کتاب «آرش (حکایت تیر انداختن مرد قصه گو)» بازنویسی خلاق از افسانه آرش کمانگیر اوستاست، که با نگاهی جدید، ارائه می‌شود.
شنبه, ۵ اسفند
الا دختری هشت ساله که پس از ازدواج دوباره مادر با جک و بارداری او اکنون با دو رقیب روبروست: ناپدری ونوزاد جدید. به همین خاطر پیوسته در حسرت و آرزوی روزهایی است که با مادرش تنها زندگی می کرد و مادر فقط برای او بود.
شنبه, ۵ اسفند
آبیلین دختر دوازده ساله ای است که پدرش، گیدئون تاکر، او را به شهر مانیفست در کانزاس نزد یک دوست قدیمی می فرستد، شهری که خود بخشی از دوران کودکی و جوانی اش را آنجا سپری کرده است.
شنبه, ۵ اسفند
«مین لی» دختری نوجوان است از خانواده ای فقیر و کشاورز که در دره ی «کوه بی ثمر» و در کنار مزرعه ی برنج زندگی می کند. شب ها پدرش با گفتن قصه های زیبا او را سرگرم و به دنیای خیال می برد.
شنبه, ۵ اسفند
وودرو پسری دوازده ساله با چشمانی چپ است که یک شب مادرش ناگهانی خانه را ترک می کند و ناپدید می شود و او ناچار برای ادامه زندگی پیش پدربزرگ و مادربزرگ خود در یکی از شهرهای ویرجینیا می رود.
شنبه, ۵ اسفند
خیلی چیزها درباره ی قوم وخویش های دیگران شنیده ام / مثلا عموی فلانی لطیفه هایی تعریف می کند که/ گربه از خنده ترکید و بخیه اش زدند/ .... / چقدر معرف شده اند قوم و خویش های دیگران/ ولی کسی چیزی از قوم و خویش های من نمی داند/
شنبه, ۷ بهمن
ایام ماه رمضان بود. چهره مرو با ورود او تغییر کرده و روزه خیلی چیزها در میان مردم شکسته بود. روزه سکوت، روزه چشم های بسته، و روزه حرف های نشنیده. خیلی ها زبان حرف زدن پیدا کردند و خیلی ها به دیدن چیزهایی چشم باز کردند که تا پیش از آن نمی دیدند.
سه شنبه, ۳ بهمن
نیوتن، پسر نوجوانی که تازه به شهر اینجل فالز آمده، در اولین روز گرم و آفتابی شاهد آمدن هزاران هزار پروانه رنگین کمان زمردی به این شهر است. او  و همکلاسی اش ونسا پروانه ها را تعقیب می کنند تا بفهمند چرا پروانه ها هر سال به انجل فالز می آیند.
سه شنبه, ۳ بهمن
پسرک در اولین سالی که به مدرسه می رفت در راه مدرسه با آقای سومر آشنا شد. در آن زمان او می توانست از درخت بالا برود و حتی برای چند لحظه ی کوتاه پرواز کند. بعدها دوچرخه سواری یاد گرفت تا برای رفتن به خانه ی معلم پیانویش که دوشیزه ای بدخلق و ترسناک بود مجبور به پیاده رفتن نشود.
دوشنبه, ۲ بهمن