اگر دو روز به پایان جهان باقی مانده باشد چه می کنید؟ چگونه زندگی را تجربه می کنید؟ "دو روز مانده به پایان جهان" تلاشی در چشیدن طعم "زندگی" است. طعمی که آن را در راه رفتن، دویدن، سفر کردن و پریدن می توان چشید.
کتاب «١٠٠ دانشمند ایران و اسلام» یک مرجع زندگینامه است. در این کتاب دستاوردهای علمی ١٠٠ دانشمند بزرگ دورهی اسلامی معرفی شده است. دانشمندان معرفی شده در این کتابی یا ایرانی هستند یا در فرهنگ ایرانی پرورش یافتهاند.
این کتاب گردآوری صد مثل و حکایت لطیفه مانند است که هر یک نکته ای جالب یا تفکر برانگیز در بر دارد. به طور نمونه اولین آن چنین است:
یکی دمر افتاده بود آب می خورد دیگری رسید و گفت این طور آب نخور عقلت کم می شود
آیدابی دختری ١٠ ساله است عاشق طبیعت، درختان و زمین. او با پدر و مادرش در مزرعه ای بیرون شهر زندگی می کند.او به مدرسه نمی رود و با پدر و مادرش درس می خواند اما به علت بیماری سرطان مادر او به ناچار به مدرسه می رود.
"ورت" ١١ ساله در خانواده ای به دنیا آمده که جادوگری از مادربزرگ به مادرش و او به ارث رسیده است. اما ورت دوست ندارد جادوگر شود. او از کودکی پدرش را ندیده و هر بار از مادر سراغ او را می گیرد مادر از پاسخ دادن خودداری می کند.
جید و ویکی دو دوست صمیمی و جدانشدنی هستند. یک روز که با هم بر سر اینکه در گروه دو باشند یا نمایش با هم بگو مگو می کنند و جید هم تصمیم می گیرد از شرکت در هر دو گروه انصراف دهد. ویکی با عصبانیت از جید جدا می شود و بلافاصله با ماشین تصادف می کند.
کودکان و نوجوانان پرسش های زیادی را، بارها و بارها از خود، خانواده، مربیان و کتابداران می کنند. پرسش هایی چون "آیا جهان دور و بر ما واقعاً وجود دارد؟"، "عدد چیست؟"، "شناخت یعنی چه و هیچ وقت کامل می شود؟" و اصلاً "چنین چیزی (کامل شدن) امکان پذیر است؟" و گاهی ما آن ها را برای آزمودن مورد پرسش قرارمی دهیم!
پیتر هاچر کلاس پنجم است. پدر و مادر به او خبر می دهند که به زودی صاحب فرزند خواهند شد. او غافلگیر می شود و ماتم می گیرد، چون به اندازه کافی فاج برادر چهارساله اش مایه دردسر و گرفتاری اوست.
کودکان از آسیب پذیرترین گروه های جامعه به شمار می آیند و همواره در معرض خطرات بی شمار از بیماری و رویدادهای قابل پیشگیری تا انواع بد رفتاری ها و برخوردهای غیراخلاقی قراردارند.
مجموعه ی ٩ داستان کوتاه مصور با درونمایه ی اجتماعی، روانشناسی و که همگی پیرامون حماقت و کارهای ابلهانه ی مردم شهر شیلدا شهری در آلمان دور می زند. زمانی که هنوز باروت اختراع نشده بود یعنی در قرون وسطی مردم این شهر که بسیار هوشمند و زیرک و عاقل بودند و مورد توجه پادشاهان و امپراتور های دیگر کشورها برای وزارت و یا قضاوت، تصمیم گرفتند خودشان را به حماقت بزنند و این راز این شهر شد.
لالابای دختر نوجوانی است که مادرش بر اثر تصادف دچارمشکل شده و در خانه است و پدر هم در مأموریتی در ایران بسر می برد. او تنهاست و مدرسه هم او را راضی نمی کند، برای پدر نامه می نویسد و اظهار دلتنگی می کند.
"از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی هره و کره می کنی؟ از آن لنگ درازت خجالت نمی کشی از صبح تا شب ول می گردی...؟" در خیابان یک شتر ایستاده است. می گویم پدر نگاه کن این شتر چه قدر لنگ دراز است. پدر می گوید شتر حیوان صبوری است.
تیستو اسم عجیبی است که در هیچ جا، هیچ کشوری و هیچ کتابی نمی توان پیدا کرد. او پسر کوچولویی است که هنگام تولد بزرگتر از یک نان در سبد یک نانوا نبود. یک مادر خوانده با لباس آستین بلند و یک پدرخوانده با کلاه سیاه در کلیسا برای او اسم می گذارند، ولی هیچ کس نمی تواند نام او را به زبان بیاورد و بدین ترتیب او را تیستو صدا می کنند. او انگشتان جادویی دارد که به هر چیزی دست می زند به گل و گیاه تبدیل می شود.
راستی چرا باید مواظب الماس ها بود؟ داستان زیر را بخوانید تا به راز آن پی ببرید. در موزه توپکاپی در استانبول الماسی در یک محفظه با شیشه های ضد گلوله محافظت می شود که یکی از گران بها ترین جواهرات دنیا در آن قرار دارد و ده ها نگهبان مراقب این الماس درخشان هستند.
این مجموعه شامل ۵ عنوان مدیریت پول: روش های به دست آوردن، پس انداز و خرج کردن پول"، "تصمیم گیری سریع: چگونه از پس مشکلات برآییم"، "حفظ دوستی"، "شروع مدرسه ی راهنمایی: آنچه لازم است درباره ی معلم ها، تکالیف مدرسه و دوستان بدانید" و "رفتار مناسب" است.
در روزی که "جو" منتظر به دنیا امدن برادر کوچکش است و پدر به علت بردن مادر به بیمارستان او را در خانه تنها گذاشته "میکا" پسر کوچکی از سیاره ای ناشناخته از سفینه ی فضایی اش به طرف زمین و روی یک درخت سیب در باغ خانه ی آن ها پرتاب می شود.
اولین کلاسی که فرزند شما در اولین روز مدرسه به آن قدم می گذارد پر از گفت و گوهای پرهیجان است. آن هایی که با هم دوست هستند درباره کارهایی که انجام دادهاند گپ میزنند، درباره جایی که به مسافرت رفتهاند و همکلاسیهایی که در تعطیلات با آنها وقت گذرانده اند.
مت دوازده ساله باید تا زمان بازگشت خانواده اش به خانه در محیط بکر و وحشی منطقه "مین" گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. در نبود خانواده مت با دو سرخپوست به نام های "ساکنیس" رئیس قبیله سمور و نوه اش "اته آن" آشنا می شود. رئیس قبیله از مت می خواهد تا به نوه اش خواندن و نوشتن به زبان انگلیسی را یاد بدهد و در ازای آن او هم برایش شکار و خوراک بیاورد.
نولان برد پسری ریزه – میزه، باهوش و نابغه در ریاضی ولی دست و پا چلفتی است به طوری که نمی تواند بند کفشش را ببندد. در مقابل او یک همکلاسی دارد که قلدر و زورگوست و تا می تواند تقلب و دزدی می کند، بی نوبت توی صف می ایستد و بچه های کوچک را می ترساند.
سرزمین مومین با خانه ای استوانه ای به شکل بخاری های قدیمی اسکاندیناوی در دره ای سبز قرار دارد و موجودات تخیلی شاد و پر جنب جوشی در آن زندگی می کنند. خانواده مومین ها شامل مامان مومین و بابا مومین و مومین ترول در خانه ای بزرگ در دره ی مومین زندگی می کنند.