معرفی کتاب های مناسب برای کودکان ۱۰ - ۱۲ سال

در این صفحه  کتاب های مناسب برای کودکان ۱۰ - ۱۲ سال معرفی شده‌اند.

در سال‌های پایانی دبستان، کودکان به مهارت کافی برای خواندن و نوشتن دست یافته‌اند و می‌توانند متن‌هایی بلندتر را بخوانند. با وجود این‌که در این سن کودکان می‌توانند به صورت مستقل کتاب بخوانند، اما باز هم از اهمیت بلندخوانی با کودکان نباید غافل شوید. بهتر است گاهی به صورت جمعی کتاب بخوانید و درباره‌ی موضوع کتاب بحث و تبادل نظر کنید. به این شکل کودک فرصت پیدا می‌کند درباره‌ی کتاب فکر کند، نظر خود را بگوید و نظر دیگران را بشنود.

کتاب‌هایی که مهارت‌های فردی و اجتماعی کودکان را تقویت کند، می‌ توانند برای‌شان بسیار مناسب باشند. دوست‌یابی، همکاری و مشارکت، پذیرش تفاوت‌های فردی، مهارت حل مساله و... موضوعاتی هستند که برای این گروه سنی توصیه می‌شوند. در این‌جا، فهرستی از این کتاب‌ها برای شما آورده شده است.

زیر دسته بندی ها
واژه نامه ای عمومی و مصور که در برابر هر مدخل معانی واژه همراه با آوانگاری در مقابل آن آمده است. در برخی موارد مصدر کلمه توضیح داده شده و برای اسم مصدر هم فقط نمونه آمده است.
چهارشنبه, ۱۶ آذر
کتاب کلت داستان پسر نوجوانی است که به بیماری اسپینابیفیدا مبتلاست. این بیماری از بیماری‌های ستون فقرات است و موجب اختلال در راه رفتن می‌شود. کلت با مادرش ادری زندگی می‌کند. درمانگر او خانم بری برای تقویت عضلات او به او پیشنهاد می‌کند اسب‌سواری کند. او ابتدا نه با اسب تمرینی خود بنام لیورورست نه با خانم بری و نه با خانم ری نولدز مربی سوارکاری نمی‌تواند ارتباط برقرارکند.
شنبه, ۵ آذر
مادربزرگ سالی برای سرگرم کردن او در یک روز گرم تابستانی، یک ردیف پنج تایی عروسک کاغذی می برد و صورت اولین دختر را نقاشی می کند؛ دختری سرکش و ماجراجو. اما پیش از آن که صورت بقیه را بکشد هر پنج خواهر دست در دست همدیگر غیبشان می زند و به سفری شگفت انگیز می روند.
یکشنبه, ۲۹ آبان
"گریگوری" پسری نوجوان و بازیگوش است. او بنا به پیشنهاد مادرش رویدادهای روزانه اش را در طول سال تحصیلی در سالنامه ای که مادرش برای او تهیه کرده، یادداشت می کند. او علاقه ای به مدرسه و درس خواندن ندارد.
یکشنبه, ۲۲ آبان
مارگارت ١١ ساله پدرش را در یک حادثه ی تصادف در یک بزرگراه از دست داده و به شدت از عبور از بزرگراه می ترسد. او با مادر و  خواهر عقب مانده ی ذهنی و برادر کوچکترش زندگی می کند. مادرش برای گذران زندگی شب ها تا صبح کار می کند و در نتیجه روزها را می خوابد. مارگارت به ناچار از خواهر و برادرش نگهداری و محافظت می کند، اما ته دلش از این کار راضی نیست و دوست دارد او هم مانند دیگر همکلاسی هایش زمانی را برای خود داشته باشد و لباس های تازه بپوشد.
دوشنبه, ۹ آبان
کشاورزی با سه پسرش در مزرعه زندگی و سخت کار می کردند، او حیوانات را خیلی دوست داشت و از افزایش مرغ و خروس ها و گاو و گوسفندها لذت می برد. آنان هنگام کار آواز مخصوص خود را می خواندند، پسر بزرگ آواز کالسکه رانان، پسر دوم آهنگ مربوط به دریا و کوچکترین پسر درباره ویولن زن های دوره گرد و کشاورز هم درباره حیاط طویله، پشم چینی گوسفندان، تولد کره اسب ها و سایر حیوانات آوازمی خواند.
دوشنبه, ۲ آبان
خاله سوسکه این قصه بر عکس همه ی خاله سوسکه ها دل خوشی از آقای موشه ندارد و تصمیم گرفتها ست هر جوری شده این قصه ی تکراری را تغییر دهد و با کسی به جز آقا موشه ازدواج کند. به دنبال این تصمیم خاله سوسکه، نویسنده سه همسر و سه سرنوشت مختلف برای او پیش بینی می کند و سه قصه می سازد. در پایان کتاب هم از کودک خواننده می خواهد که او هم قصه ای در مورد داماد جدید حدس بزند و بنویسد.
دوشنبه, ۲۸ شهریور
پسرک روز شنبه به ساحل می رود. موج دریا یک بطری را به ساحل می آورد و پسر آن را به خانه می برد. درون بطری هفت گیاه دیده می شود و او آن ها را در باغچه خانه اش می کارد. روز بعد، یکشنبه باز هم به ساحل می رود.
سه شنبه, ۱۵ شهریور
 مرد کلاه دودی مرد عجیب و غریبی بود  او سال ها یک خواب سیر و درست و حسابی نکرده بود و حتی نخوابیده بود  او شب و روز کار می کرد، او سال ها بود نه می خندید، نه به سفر می رفت و نه در دریا شنا می کرد.
یکشنبه, ۳۰ مرداد
" اگر از شهرهای مختلف جهان دیدن کنی، از دیدن مارک های یکسان لباس ها و ماشین ها و رستوران هایی با غذای حاضری تعجب می کنی. این شباهت ها تصادفی نیستند. شهرهای دنیا به شبکه ای بزرگ تبدیل شده اند که شرکت های بزرگ می کوشند از مشتریان شان استفاده کنند."
یکشنبه, ۱۶ مرداد
روزی بود و روزگاری. کتابی بود با یک سوراخ. وقتی بازش می کردند کتابی می شد با دو سوراخ رو به روی هم که مثل دو پنجره باز، توفانی بین آن ها برپا می شد. این توفان از هوا نبود، از ماجراهای عجیب و باور نکردنی آن طرف سوراخ بود.
شنبه, ۱ مرداد
آبی کوچولو گم شده و پسری بنام ویل او را در جنگل پیدا می کند. آبی کوچولو در طول راه نشانه هایی از خانه اش می دهد. خانه او در کوهستان است با پلکانی چوبی و یک پل چوبی بر روی رودخانه ای که زیر درختان بید جریان دارد، و درختان سیب به اندازه یک توپ، یک باغ، یک قصر و پرندگان و پدر که همه به رنگ آبی توصیف می شوند.
دوشنبه, ۶ تیر
آرون لال است. مادر در آستانه دوازده سالگی برای اولین بار او را در خانه تنها می گذارد و برای تهیه آذوقه و هدیه ای برای او به شهرمی رود. او پدر خود را در کودکی از دست داده است و با مادرش تنها زندگی می کند. او طی این سال ها خواندن و نوشتن را از مادر آموخته است.
سه شنبه, ۲۴ خرداد
عنوان کتاب افتضاح آباد است و همه چیز آن به حق افتضاح البته افتضاح خنده دار، از شخصیت های کج و کوله اش گرفته با آن اداهای عجیب و غریب شان تا ماجراهای عجیب تر از آن که برای این شخصیت ها می افتد.
سه شنبه, ۲۴ خرداد
"... بر دو شانه ی حاکم جدید دو مار روییده بود که غذای روزانه شان از مغز جوانان بی گناه تهیه می شد. او سال ها با جور و ستم بر کشور فرمانروایی کرد. در ایام پادشاهی اش خرمی و شادی از ایران زمین رخت بربست.... تا این که جوانی به نام فریدون که از نوادگان جمشید بود، به کمک کاوه که آهنگری قوی هیکل و غیور بود...
چهارشنبه, ۲۸ اردیبهشت
«هملت» پسر هشت ساله ی پادشاه دانمارک از توطئه به قتل رساندن پدرش توسط عمویش کلادیوس و مشاور او پولونیوس آگاه می شود. هملت و افلیا دوست هملت تصمیم می گیرند پرده از این توطئه هولناک بردارند. و پادشاه را با خبر سازند. آن ها به کمک عروسک های خود این توطئه را به نمایش می گذارند ,و پدرـ پادشاه دانمارک  دستور قتل برادر خود کلادیوس ومشاورش پولونیوس را می دهد ولی هملت و افلیا مانع قتل آن دو می شوند.
یکشنبه, ۲۵ اردیبهشت
"اسم من مانولیتوست. معروف به عینکی. بالاخره تصمیم گرفتم رازهایی را که تا به حال جرئت نکرده ام برای هیچ کس بگویم، برایت فاش کنم. مثلا این که به طور وحشتناکی به برادر کوچکم جونور حسادت می کنم، از ییهاد قلدر کلاس می ترسم، یک روز پدرم باعث شرمندگی من شد، آرزو دارم یک سگ داشته باشم و ملودی مارتینز عاشق من است. ولی با این حال، خواهی دید که در خانواده ام و در کلاسم، همه چیزهایی برای پنهان کردن دارند... ".
پنجشنبه, ۸ اردیبهشت
در جهان معاصر پیشبرد حقوق انسانی در عرصه های مختلف زندگی فردی و جمعی، مطالبه ایی همگانی است و به طور نسبی همه ی اقشار جامعه خواهان بهبود وضعیت انسانی خود هستند. در این فرآیند بهبود وضعیت افراد آسیب پذیرتر همانند کودکان و افراد معلول از اولویت بیشتری برخوردار است.
چهارشنبه, ۱۸ اسفند
«ای – جی» در کلاس دوم دبستان درس می‌خواند. او پسری بامزه است که مرتب با صحبت‌هایش بچه‌ها را می‌خنداند و سبب سرگرمی و شادی کلاس می‌شود. او عاشق بازی‌های کامپیوتری و فوتبال است و معتقد است برای فوتبال احتیاجی به درس خواندن و مدرسه رفتن نیست. پس چه لزومی دارد این قدر به خودش زحمت بدهد.
دوشنبه, ۲ اسفند
پدر و مادر خانه نیستند و حوصله ی جودی و پیتر سر رفته است. برای همین به پارک می روند. در پارک یک صفحه ی بازی پیدا می کنند؛ از آن بازی هایی که روی مقوا خانه هایی رسم شده است و بازیکن ها با انداختن تاس باید خانه ها را طی کنند. جودی و پیتر صفحه ی بازی را به خانه می برند.
سه شنبه, ۱۲ بهمن