کتاب درباره مرگ
<p>توضیح دادن درباره مرگ به کودک از جمله سختترین کارها برای پدر و مادر است. وقتی کودک درباره مرگ سوالی میپرسد اکثر والدین نمیدانند چه پاسخی باید بدهند. کودکان نسبت به مسائل جدید و ناشناخته کنجکاوی نشان میدهند که برای آنها طبیعی است و کنجکاوی نسبت به مرگ نیز به طور طبیعی همراه با دیگر کنجکاویهای کودکانه به وجود میآید. جالب است بدانید کودکان حتی در حدود 2سالگی با مفهوم مرگ آشنا هستند اما آن را به درستی نمیشناسند. کودکان هنگام روبرو شدن با مرگ حیوانات خانگی و خیابانی، در بازیهایشان و داستانها و کتابها با مرگ روبرو میشوند، اما باید بدانید درک کودک از مرگ به اندازه ما کامل نیست.</p>
رمان «خانهی ابر و هنر» داستان ابرها، جنگ و صلح، دوستی و مرگ و یک دنیا عشق تمامنشدنی است...
سه شنبه, ۳ آبان
آنی ریچاردز در کتاب «چتر تابستان» عاشق این بود که با دوچرخه از بالای تپه سر بخورد و باد توی موهایش بپیچد، با دوستانش بازی کند و غذاهای مثل سوسیس بخورد. اما حالا هیچ کدام از این کارها را انجام نمیدهد. چرا؟ چون به نظرش خطرناک است. او به همین دلیل از بسیاری از چیزهایی که دوست دارد میگذرد تا در امان باشد. خیلیها سعی میکنند به او بگویند این همه مواظبت دلیلی ندارد، اما آنی نمیپذیرد. در مورد برادرش هم گفته بودند مشکلی وجود ندارد، اما از دنیا رفت.
چهارشنبه, ۹ مهر
کتاب «برادران شیردل» داستانی است درباره عشق، خیر و شر، ترس و شجاعت، مبارزه برای آزادی و البته مرگ.
سه شنبه, ۱۷ دی
کتاب «قورباغه و آواز پرنده»، داستانی است که کودکان را با مفهوم و چیستی مرگ آشنا میکند. قورباغه داستان «قورباغه و آواز پرنده» با دیدن توکایی که خاموش و بیحرکت بر روی زمین افتاده است برای نخستین بار با مرگ رو به رو میشود.
دوشنبه, ۲۰ فروردین
کتاب «راز قایق ها» داستان سگ آبی کوچکی است که با مادرش زندگی میکند. اینطور به نظر میرسد که پدر باکلی روزی به دریا رفته و دیگر برنگشته است. اما باکلی هنوز امید دارد که پدرش زنده است، او برای پدرش قایقهای چوبی کوچکی درست میکند و به دریا میاندازد و امیدوار است قایقها به دست پدرش برسد.
دوشنبه, ۷ اسفند
کتاب «فرشته پدربزرگ» داستانی است لطیف با طنزی ظریف درباره مرگ از یوتا باوئر تصویرگر آلمانی برنده جایزه هانس کریستین اندرسن سال ۲۰۱۰.
در کتاب «فرشته پدربزرگ» پدربزرگی که بر روی تخت بیمارستان است، داستان زندگیاش را برای نوهاش تعریف میکند، از خوشیها و ناخوشیهایی میگوید که از سر گذرانده است و از این که چقدر خوششانس بوده است.
دوشنبه, ۲ مرداد
مرگ غم انگیز است وخیلی دشوار می شود درباره ی آن با بچه ها حرف زد. شاید برای همین کتاب های کمی درباره ی مرگ برای بچه ها نوشته شده است. از آن جا که مرگ یک اتفاق طبیعی است و خواه ناخواه بچه ها روزی با مرگ پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها روبه رو می شوند، بعضی از نویسنده ها با رعایت روح لطیف کودکان به آن می پردازند. نویسنده ی کتاب قورباغه و پرنده تلاش کرده، با نشان دادن تلخی مرگ و زیبایی زندگی در کنار هم، کودکان را با مفهوم زندگی آشنا کند. وقتی قورباغه پرنده را بی حرکت می بیند آن را به بقیه ی حیوان ها نشان می دهد.
دوشنبه, ۶ بهمن
وودرو پسری دوازده ساله با چشمانی چپ است که یک شب مادرش ناگهانی خانه را ترک می کند و ناپدید می شود و او ناچار برای ادامه زندگی پیش پدربزرگ و مادربزرگ خود در یکی از شهرهای ویرجینیا می رود.
شنبه, ۵ اسفند
جو کلاس اول را به پایان رسانده و در حال گذراندن تعطیلات تابستان است. برای او روزهای شنبه روز ماجراجویی است. او وسایل لازم مانند قطب نما، یک بطری آب و کمی پول با خود برمی دارد و به گردش می رود. او می تواند از روی نقشه ای که پدر برایش گرفته موقعیت خانه را شناسایی می کند.
دوشنبه, ۱ خرداد
کتاب «میک هارته اینجا بود» روایت فیبی از مرگ برادرش است. میکِ هشتساله در تصادف با دوچرخه جانش را از دست داده است. مادر، پدر و خواهرش هر یک به شکلی غمگین و سوگوار هستند. فیبی ضمن مرور خاطرات میک، رویارویی خود و والدینش با این حادثهی ناگوار را تعریف میکند.
چهارشنبه, ۳ اسفند
یوسف و فتاح از اهالی روستای ایران "دره سی"روستایی دور افتاده در حوالی سرعین از توابع اردبیل هستند. سارا خواهر فتاح قرار است بعد از عید عروسی کند و از ده برود و فتاح هم امیدوار است پس از او خود را از این روستای دور افتاده نجات دهد.
سه شنبه, ۳۰ شهریور
امیرعلی ۱۴ ساله برای پرستاری از یک نویسنده پیر و بیمار استخدام می شود. او که شاهد زندگی یکنواخت و کسل کننده پیرمرد است، سعی می کند فضاهای هیجان انگیز و شادی را که پیرمرد دوست دارد ، برایش فراهم کند، پرده های اتاق تاریک را کنار می زند تا نور و روشنایی به داخل اتاق بیاید، یا بدور از چشم بستگان پیرمرد او را تا پارکینگ می برد و با هم در سرازیری خیابان دوچرخه سواری می کنند. سرانجام زندگی پیرمرد پس از گذراندن یک روز لذت بخش به پایان می رسد.
یکشنبه, ۷ شهریور
"راب" دوازده ساله که به تازگی مادرش را از دست داده تمام دلتنگی هایش را در یک چمدان بزرگ پنهان کرده و هرگز در آن را نمی گشاید. او با پدرش در یک متل در فلوریدای امریکا کار می کند. راب به نوعی بیماری پوستی مبتلاست که در اثر ناراحتی تشدید می شود.
دوشنبه, ۱۷ خرداد
جس تنها پسر یک خانواده پر جمعیت است و در عین حال همیشه تنهاست. بزرگترین آرزویش این است که برنده مسابقه دو بین کلاس پنجمی ها شود. همه ی تابستان مشغول تمرین بوده و حالا بریا شکست دادن همکلاسی ها لحظه شماری می کند.ما نخستین روز مدرسه شاگردی جدید - دختری به نام لزلی - با جسارت وارد زمین بازی پسرها می شود و از همه جلو می زند.
یکشنبه, ۱۵ فروردین
یکی از ترس های همیشگی کودکان، ترس از دست دادن عزیزان، به ویژه مادر یا پدر و مادر بزرگ یا پدر بزرگ است. این نگرانی و ترس در مورد از دست دادن مادر بزرگ و پدر بزرگ، واقعیتی است که بیشتر کودکان و نوجوانان آن را تجربه می کنند. این واقعیت تلخ گاه کودکان را با ناراحتی های روحی جدی رو به رو می کند. خواندن کتاب هایی که شخصیت اصلی آن چنین تجربه ای را از سر می گذراند، می تواند کودکان و نوجوانان را برای رو یا رویی با این رخداد تلخ آماده کند. کتاب «پدر بزرگ لسه می میرد» یکی از این گونه کتاب هاست.
سه شنبه, ۲۹ دی
سامر از زندگی با عمه"می" و عمو "اب" لذت می برد. عمه می و عمو اب زمانی که هیچ کس سامر را نمی خواست او را به فرزندی پذیرفته بودند. اما با مرگ عمه می، همه چیز تغییر می کند. عمو اب که نتوانسته است با مرگ "می" کنار بیاید، بسیار غمگین است و سامر احساس می کند که کم کم عمو اب را هم از دست خواهد داد. سامر و عمو اب به پیشنهاد "کلتوس" برای یافتن کسی که بتواند با "می" ارتباط برقرار کند به سفری کوتاه می روند و پاسخ پرسش خود را می گیرند.
این کتاب در سال ۱۹۹۲ برنده ی مدال نیوبری شده است.
یکشنبه, ۱۷ آبان
"ارین لو"، "ژانویه کار" و "موش گالن" کودکان یتیمی هستند که حتی نام واقعی خود را نمی دانند. آنها در وایت گیتز همراه با کودکان بی سرپرست دیگر زندگی می کنند، در خانه ای که شاید عذاب آورترین بخش زندگی در آن، دلسوزی های تهوع آور و غیرقابل تحمل "خانم مورین"، رئیس این یتیم خانه باشد.
جمعه, ۸ خرداد