نقش کتاب در زندگی کودک یا کودکان من، طرح تازهای از کتابک است که میخواهد برود میان قشرهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی از هنرمندان تا کارآفرینان، پزشکان، مهندسان، کارشناسان، تکنسینها، کارگران، و زنان خانهدار و ... و همه آنها که دیده میشوند و دیده نمیشوند، اما سرشار از تجربه کتابخوانی برای کودک یا کودکان خود بودهاند و هستند. کتابک میخواهد این تجربهها را بازتاب دهد، زیرا چگونگی رفتار با کودک برای این که جذب شنیدن ادبیات و خواندن کتاب شود، بخشی از شیوههای ترویج کتابخوانی در جهان امروز است.
۱. در روزگار کودکیتان نسبت به امروز دسترسی به ادبیات کودکان و کتاب چگونه بود؟
در دوران کودکیِ من ادبیات کودک مفهومی نداشت و اگر هم در آن زمان کتابهایی برای کودک و نوجوان بوده، به دلیل شرایطی که داشتم و مدام از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکردیم، به دست من نمیرسید. اما من در خانوادهای فرهنگی رشد کردم. خانواده مادری من همگی مدیر و معلم مدرسه بودند. پدرم ادیب بود، شعر میگفت و خوشنویس بود. حفظ کردن غزلهای حافظ و نوشتن خطِ خوش، از آموزههای خانگی او بود. کتابخانه مفصلی هم داشت که در تمام اسبابکشیها از نخستین بستهبندیها بود. این کتابخانه پناهگاه من بود. البته کتابها همگی دیوان شعرا، تاریخ و زندگینامه بود ولی برای سرگرمی من کافی بود. من از کلاس دوم دبستان خواننده پر و پا قرص پاورقیهای مجلات تهران مصور و ترقی بودم. ولی هرگز به کتابی که خاص سنین دانشآموزی نوجوان باشد، بر نخوردم.
۲. در روزگار کودکی و نوجوانی چگونه به کتاب و ادبیات کودکان و نوجوانان علاقهمند شدید و چه کسی در این علاقه شما نقش داشت؟
فکر میکنم پاسخ این سئوال را در بالا داده باشم. کتاب خواندن در خانواده ما امر رایجی بود و البته مشوق من در خواندن، پدرم بود. هم او بود که شوق شعر خواندن را در من بهوجود آورد و چون اکثر دوستانش از شعرا و ادبا بودند و به منزل ما میآمدند، در همان کودکی از محضر آنها استفاده میکردم، حتی در حد یک نخودی.
۳. هنگامی که مادر شدید چه کتابهایی برای کودکان خود انتخاب میکردید و نظرتان در این دوره نسبت به ادبیات کودکان چه بود؟
من وقتی مادر شدم که خودم کتاب برای نوجوانان ترجمه کرده بودم و در فرانکلین عضو هیئت تحریریه پیک نوجوانان بودم. در انتشارات فرانکلین بخش مستقلی به ادبیات کودک و نوجوان اختصاص داشت و دلیل مترجم شدن من هم پیشنهادی بود که سردبیر این بخش به من کرد. پس دیگر مقوله ادبیات کودک و نوجوان امری شناخته شده بود. چون دومین کتابی هم که ترجمه کردم از شورای کتاب کودک جایزه گرفت، طبعاً کتابهایی که شورا توصیه میکرد، از جمله انتخابهای من برای فرزندانم بود.
۴. آیا کودکان شما کتابخوان شدند؟ و به کتاب علاقه داشتند؟
فرزندان من از کودکی با کتاب اُخت شدند، چون علاوه بر حضور فیزیکی کتابهای فراوان در خانه، گفتگوی من و همسرم هم همیشه درباره مسائل کتاب و نشر بود. بچهها بعدها که بزرگتر شدند، از این بابت از ما گلایه داشتند ولی چارهای نبود. طبیعی است که هر دو به کتاب خواندن علاقه بسیار دارند.
۵. اکنون چه توصیهای به مادران و بزرگترها برای ترویج کتابخوانی در میان نسل کودک و نوجوان دارید؟
من تصور نمیکنم با وجود این همه کتابهای متنوع برای کودکان و نوجوانان، خانهای بتواند بدون کتاب وجود داشته باشد. بهعلاوه، مانند هر آموزه دیگری، پدر و مادرِ کتابخوان، کتاب خواندن را در کودکان نهادینه میکنند. شدیداً معتقدام که بچهها را باید از کودکستان به تماشا کردنِ کتاب و بعدتر خواندنِ کتاب تشویق کرد. یکی از بزرگترین معضلات کتاب نخواندن در جامعه ما، نبودِ کتابخانه در مدارس ابتدایی و دبیرستانهاست. این وظیفه معلمها و دبیرهاست که دانشآموزان را به خواندن و مراجعه به کتابخانه تشویق کنند و البته این توصیه تا پیش از فراگیر شدن تبلت و موبایل و سایر مواد تکنولوژی، میتوانست کاربرد داشته باشد. اکنون که دیگر با تیراژهای پانصد و هفتصد نسخه، بزرگسالان هم کتاب نمیخوانند، کودکان و نوجوانان که جای خود دارند.
با گلی امامی بیشتر آشنا شوید