خورشید چطور به خانه‌ی کوکو رسید

عنوان لاتین
How the sun got the Coco’ s house

بازی باب گراهام با نور خورشید شگفت‌انگیز است. او در کتاب «خورشید چطور به خانه کوکو رسید» طلوع خورشید را بهانه‌ای برای نشان دادن برخی رخدادها در سراسر دنیا کرده است. این کتاب، می‌تواند ادامه‌ی کتاب «دکمه‌های نقره‌ای» باشد. در یکی از صفحه‌های کتاب، بر دیوار خانه‌ی کوکو، دختر داستان، نقاشی او را از جودی و جاناتان می‌بینیم.

در این کتاب، رخدادها هم بزرگ هستند و هم روزمره.

کتاب با این جمله آغاز می‌شود: «باید از جایی شروع می‌کرد» خورشید را می‌گوید که وقتی کوکو، دختر داستان، خواب است، آرام آرام از پشت تپه‌ها بالا می‌آید. تپه‌ای که در سرزمینی یخی و برفی است و خرس سفید بزرگی با توله‌هایش در آن می‌دود. خورشید با کمک باد، کلاه ماهیگیری را از سرش برمی‌دارد، نور خورشید به زیر آب و به چشم یک نهنگ هم می‌رسد، از ساحلی شرقی رد می‌شود و کنار بال هواپیما، به خاطر یک پسربچه‌ لحظه‌ای درنگ می‌کند، از وسط شهر و خیابان رد می‌شود، پشت پنجره‌ی اتاق پیرزنی منتظر می‌ماند، از بالای صحرا و دشت عبور می‌کند و روباه و خرگوش و خرس و پلنگ برفی را می‌بیند، به کشوری دیگر در شرق می‌رسد، از بالای کویر رد می‌شود و شترها را می‌بیند... خورشید به دنبال شب از همه‌ی سرزمین‌ها می‌گذرد تا اینکه از پنجره‌ی اتاق کوکو داخل می‌شود و اینجاست که ما از فاصله‌ای نزدیک‌تر رخدادهای خانه‌ی آن‌ها را می‌بینیم. خانه‌ای که اتاق کودکش زیباست و پر از جزئیات و فضای کودکانه. خورشید به اتاق‌های دیگر خانه هم می‌رود و با کوکو و خانواده‌اش هم‌بازی می‌شود. داستان به بهانه‌ی نشان دادن زندگی کوکو، زمین و وسعت رخدادها و انسان‌ها و زندگی‌های متفاوت‌شان را نشان می‌دهد. خورشید نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود و دوباره در انتهای کتاب، نمای تصویرها بزرگ و بالاتر می‌رود.

باب گراهام درست می‌گوید: «هیچ‌چیز به اندازه‌ای که خورشید طلوع می‌کند قابل پیش‌بینی نیست...» و سرانجام خورشید از پنجره‌ی اتاق کوکو به داخل می‌رود. اما چه چیزی در فاصله‌ی طلوع خورشید تا رسیدن نور آفتاب به اتاق کوکو رخ می‌دهد؟

کتاب‌های باب گراهام تمرین دیدن است، تمرین توجه به جزئیات و جدی گرفتن روزمرگی. دیدن، لمس کردن، شنیدن و شاد بودن با رخدادهایی که هرروزه در زندگی ما و پیرامون‌مان رخ می‌دهد و برای‌مان جالب نیستند. اما وقتی از نمایی دیگر، از نمایی بالاتر به همه چیز نگاه می‌کنیم، می‌فهمیم که چقدر این رخدادهای هم‌زمان، عجیب و ساده هستند و می‌توانند ما را به شوق آورند. با خودمان می‌گوییم من هم بخشی از این زندگی هستم. کتاب‌های باب گراهام، تمرین دیدن آدم‌ها در فرهنگ‌ها و کشورهای دیگر و احترام به حقوق انسانی و فردی‌شان است. ما تنها نیستیم، تمام موجودات و هرآنچه روی زمین است از تابش و طلوع خورشید، سهم دارند!

باب گراهام یادآوری می‌کند که هیچ‌چیز به اندازه‌ای که خورشید طلوع می‌کند قابل پیش‌بینی نیست، اما در کنار این لحظه‌های پیش‌بینی‌پذیر، رخدادهایی در زندگی در جریان است که می‌تواند لحظه‌ها را برای‌مان تغییر دهد.

گزیده‌هایی از کتاب

 «وقتی کوکو آن دوردورها خواب بود، خورشید آرام آرام از پشت تپه بالا آمد. لحظه‌ای ایستاد...»

برگردان
سارا خسرونژاد
تصویرگر
تصویرگر
Bob Graham, باب گراهام
سال نشر
1400
ناشر
نویسنده
Bob Graham, باب گراهام
نگارنده معرفی کتاب
Submitted by skyfa on