درست نویسی بر زیبانویسی تقدم دارد

آسیب‌شناسی سوادآموزی پایه در ایران - بخش سوم

در دو جستار پیشین نقطه پایانی بر رسمیت کاربرد خط تحریری در کتاب فارسی اول دبستان و سوادآموزی پایه و شکل‌گیری خط راست‌نگار در برابر خط کژنگار تحریری، این نکته باز شد که بازگشت خط کژنگار تحریری به نظام سوادآموزی ایران کاری بدون پشتوانه نظری و در حقیقت به زبان احساسی یک فاجعه به تمام معنا بود که برای دهه‌ها دامن کودکانی را که با این خط روند سوادآموزی پایه را پیمودند می‌گیرد و در صورت تداوم همین روند، بازهم خواهد گرفت. در این جستار اما سخن از زاویه دیگری باز خواهد شد.

با طرح دو گزاره « زیبانویسی بر درست نویسی تقدم دارد» یا «درست نویسی بر زیبانویسی تقدم دارد» علت برگشت به خط کژنگار تحریری در نظام آموزش و پرورش ایران در چند دهه اخیر بازتر خواهد شد.

برخی از کسانی که در زمینه آموزش و پرورش ایران و به ویژه موضوع سوادآموزی پژوهش کرده‌اند، به خوبی می‌دانند که برای چند سده این گزاره « زیبانویسی بر درست نویسی تقدم دارد» حاکم بر قوانین نوشتاری جامعه ایرانی و به ویژه در سطح دیوانی و ادبی بوده است. اما در دوره پس از مشروطه که سوادآموزی گسترده برای همه قشرها یا با سواد کردن همه جامعه، نخستین الزام و مولفه پیشرفت اجتماعی درآمد، گزاره «درست نویسی بر زیبانویسی تقدم دارد» جایگزین آن شد.

اما این جایگزینی در ایران پس از انقلاب، دوباره جای خود را به گزاره قدیم «زیبانویسی مقدم بر درست نویسی است» داد. اگر بخواهیم ریشه موضوع را بشکافیم، باید گفت، از پایان دهه ۱۳۷۰ زیبانویسان یا خوش نویسان کم کم فضا را برای طرح نظری ستیز با خط راست نگار سوادآموزی آغاز کردند. برای نمونه در سال ۱۳۷۹ یعنی درست یک سال پیش از تصویب تغییر خط راست نگار سوادآموزی به خط کژنگار تحریری کسی به نام کاوه تیموری که کارشناس خوش نویسی است، و پیگیرترین شخص در برگشت به خط کژنگار تحریری در نظام آموزش و پرورش ایران، مقدمات نظری این تغییر را در مقاله ای به نام «علل بدخطی دانش آموزان دوره ابتدایی» باز کرد. او در بخشی از این مقاله می‌گوید: «اولین تغییرات هنری در خط هنرجویان از یک تغییر ظاهری آغاز می‌شود. بدین معنی که حرکت دورانی قلم (دور) که حاصل آن یکی از اصول اساسی در خوش نویسی است باعث می‌شود خط هنرجو به خط معیار نزدیک شود.

در حقیقت « دور» که در حرکت خط تحریری نستعلیق وجود دارد موجب ایجاد نرمش و ملایمت در حروف و کلمات میگردد و بدین سان گام‌های اولیه زیبانویسی در خط فراهم می‌آید. نکته قابل توجه در این است که خط نستعلیق تحریری که می‌تواند مهم ترین الگوی رایج برای دانش آموزان به حساب آید به نسبت تقریبی ۵/۶ آن از حرکات دورانی قلم شکل می‌گیرد و ۱/۶ آن به حرکات مستقیم قلم یعنی سطح اختصاص دارد.

«دور» به گونه‌ای است که در تمام قسمت‌های خط نستعلیق تحریری موج می‌زند و به همین دلیل ورود این مساله در آموزش نظری و عملی خط می‌تواند به عنوان یکی از پایه‌های مهم به شمار آید. اما سوال این است که در رسم الخط موجود کتاب‌های اول و دوم دبستان آیا این عنصر هنری مهم حضور دارد؟ ویژگی رسم الخط نوشتاری کتاب‌های فارسی اول و دوم دبستان برمبنای حرکات افقی و عمودی صد در صد استوار شده است و این امر هیچ گاه مجالی برای درک این اصل مهم زیباشناختی فراهم نمی‌آورد.

نکته‌ای که در انتقاد به این مساله می‌تواند مطرح شود این است که گفته می‌شود هدف از به کارگیری رسم الخط افقی و عمودی و حرکات مورب، اصل ساده نویسی و ارائه یک الگوی قابل برداشت برای طفل دبستانی است. برای پاسخ گویی به این موضوع باید اذعان کرد که این نوع از رسم الخط  شاید بتواند الگویی ساده برای شبیه نویسی کودکان ابتدایی فراهم آورد اما بنای خطی آن‌ها را از نخستین پایه ها دچار سستی می‌کند.

به این دلیل بارز که راه نیافتن رسم الخطی نزدیک به خط تحریری نستعلیق در ذهن کودک و جاگیری رسم الخطی خشک و بی روح و مخلوطی از حرکت‌های افقی و عمودی و مورب قلم در دوران نقش پذیری آن‌ها، راه را برای کیفی کردن خط تحریر و گام نهادن در زیبانویسی یا خوانانویسی می‌بندد.»[1]

یک سال از طرح این دیدگاه نگذشته بود که برآیند چند دهه‌ای کوشش های برخی از برجسته ترین آموزشگران ایرانی در طراحی خط راست نگار فرو ریخت و جای آن را به خط کژنگار تحریری داد. کسانی که دست به این کار زدند به احتمال فراوان نمی‌دانستند، هفت دهه پیش تر کسی به نام محمدعلی داعی الاسلام در کتاب «رساله خط داعی» که یکی از چرخش‌گاه‌های تاریخی در رد خط کژنگار تحریری و برتری خط راست‌نگار آموزشی است، پایه‌های این گزاره «درست نویسی بر زیبانویسی تقدم دارد» را گذاشت و در رساله خود چنین گفت: «مثلاً در خط امروز اگر بخواهید این لفظ سه حرفی ( ح  ج ج ) را بنویسید باید حرف اول ( ح) را برحرف دوم ( ج ) سوار بکنید و حرف دوم را هم بر حرف سوم ( ج ) سوار بکنید و این طور«حجج» بنویسید که در واقع مثل خط چینی می‌شود که از بالا به پایین می‌آید.

درست نویسی

امروز ما این طور می‌پسندیم  و اگر کسی سه حرف مذکور را بدون سواری پهلوی هم این طور «حجج» بنویسید به نظر ما بد است، اما اگر به کسی که مانوس به خط امروزی شما نباشد نشان بدهید دوم را بهتر از اول می‌پسندد. به دختر پنج ساله خودم نوشتن می‌آموختم «حجج» را در حروف مقطعه ( ح ج ج ) نوشتم و به او دادم  مرکب بکند.

گفتم هر حرف را بر دیگری سوار کن گفت حرف دوم خسته می‌شود که اول برآن سوار باشد و سوم خسته‌تر می‌شود که دو حرف برآن سوار باشند. گفتم خودت چه طور می‌خواهی مرکب بکنی گفت جیم کوچک را پهلوی ح کوچک می‌نویسم و جیم کوچک دوم را هم پهلوی جیم اول و این طور «حجج» نوشت. در واقع دماغ ساده بچه از خط پیچ در پیچ ما رم کرد.»[2]

درست نویسی

اگر امروزه همین سخنان داعی الاسلام را تنها از از جنبه «جنبش چشم در خواندن»[3] که یکی از مهم‌ترین عوامل در آموزش خواندن به کودکان نوآموز است، تحلیل کنیم به دو سطح ساده و پیچیده می‌رسیم.

سطح پیچیده در «جنبش چشم در خواندن»

در جایی که واژه «حجج» به گونه کژنگار تحریری نوشته و در برابر کودکان نوآموز قرار دهیم، آن‌ها باید از جنبه حرکت یا جنبش چشم، برای درک و شناسایی این واژه، سه سطح را در افق و هفت سطح را در عمود بپیمایند تا آن را بخوانند. زیرا در این وضعیت یک واژه مانند «حجج» در هفت بلوک عمودی و سه بلوک افقی جای می‌گیرد.

درست نویسی

این وضعیت نشان می‌دهد که چشمان کودک برای خواندن واژگان با خط کژنگار تحریری تا چه میزان انرژی بیش تری به کار می‌برد. کاوه تیموری در مورد خستگی چشم در هنگام خواندن خط نستعلیق تحریری و پرهیز از آن می‌گوید: «در هنگام نگارش خط نستعلیق تحریری به طور طبیعی کشیده‌ها در این خط راه می‌یابند. کشیده ها در سطر چند نیاز را پاسخ می‌دهند.

ایجاد زیبایی: مهم ترین دلیلی که برای نگارش کشیده‌ها مد نظر بوده، همانا زیبایی در سطر نویسی به طور خاص و در خط نستعلیق به طورعام است. خوش نویس با نگارش کشیده در سطر ایجاد تعادل می‌کند. آن چه در یک سطر دیده می‌شود، حرکات افقی (حرکت قلم از راست به چپ یا بالعکس) و حرکات عمودی (حرکت قلم از بالا به پایین یا بالعکس) یا حرکات مورب قلم است.

این سه فرم حرکت در مجموع سطر را در نوعی ناهماهنگی از نظر ارتفاع قرار می‌دهد و در اصل حرکات چشم از بالا به پایین یا از پایین به بالا نوعی خستگی را برای چشم فراهم می‌آورد، چنان چه بعد از این حرکات چشم در یک مسیر افقی - که درسطر همان کشیده است- قرار گیرد، احساس خوشایندی ناشی از استراحت چشم فراهم می‌شود که با دیدن کشیده به دست می‌آید. این مزیت، ویژگی دیگر کشیده‌ها در سطر است که علاوه بر زیبایی استراحت و خوشایندی چشم را نیز موجب می‌شود.»[4]

در لابلای عبارت‌ها و جمله‌هایی که این کارشناس خوش نویسی به کار برده است، می‌توان فلسفه زیبانویسی را بازیابی کرد. اگرچه شاید برای زیبانویسان مهم نباشد که این سبک از خواندن و نوشتن سبب خستگی چشم کودکان شود و برای چاره این کار باید کشیده‌ها را در نویسه‌های نوشتار وارد کرد که خود دوباره سبب پیچیده شدن چندگانه درک خواندن و نوشتن برای کودکان نوآموز می‌شود.

سطح ساده در «جنبش چشم در خواندن»

اما در سطح ساده در «جنبش چشم در خواندن» کودک تنها در یک سطح عمودی و افقی با نویسه‌های واژه روبه رو می‌شود و آن را می‌خواند یا می‌نویسد. در این وضعیت کودک در برخورد با واژه‌ای مانند «حجج» آن را در یک بلوک عمودی و سه بلوک افقی می‌بیند و درمی‌یابد.

درست نویسی

کاوه تیموری  در تشریح و سنجش میان دو خط راست نگار و خط کژنگار تحریری می‌گوید: «برای بهتر نمایان شدن حرکات دورانی و قوسی در خط نستعلیق تحریری کافی است آن را با الفبای خط شبه نسخ که کتاب های سال اول دبستان با آن نوشته شده مورد مقایسه قرار دهیم. عدم انعطاف و عدم وجود انحناهایی چشم نواز و غلبه کامل عنصر سطح ( حرکت مستقیم قلم ) در خط شبه نسخ که در واقع یک خط آموزشی پایه به شمار می‌آید، حاکی از آن است که عنصر زیباشناختی در آن راه ندارد، درحالی که درخط نستعلیق تحریری وجود دور قوس و انحناهای زیبایی آفرین این را خلاء را پر می‌کند...»[5] و این سخن به راستی درست است، اما نه برای سوادآموزی پایه، بلکه برای آموختن هنر خوش نویسی.

در حالی که امروزه کارشناسان به خوبی می‌دانند، نخستین توانایی های کودک در ریزحرکت‌ها برمبنای ساده به پیچیده است. کودک خط افقی و عمودی را به سبب این که زاویه ندارد، ساده تر می‌خواند و می‌نویسد، اما هنگامی که به خط خمش داده میشود، کار او در نوشتن سخت تر می‌شود. پس چه دلیلی دارد که درست نویسی جای خود را به زیبانویسی بدهد؟

با توجه به این عوامل، سوق دادن کودکان به سوی کژنوشتن یا زیبا نوشتن یا گزاره «زیبا نوشتن بر درست نوشتن تقدم دارد»  سبب می شود که هدف اصلی که باسوادی کودکان است، فراموش شود و گویا قرار بر این بوده است که زمان به عقب برگردد و نظام آموزش و پرورش ایران، منشیانی قاجاری با خط خوش تربیت کند.

در حالی که همه آن ها که دست اندرکار موضوع سوادآموزی پایه هستند می‌دانند که دانش سوادآموزی[6] در جهان امروز چنان شاخ و برگ های گسترده‌ای یافته است و چنان پژوهش های ژرفی در این حوزه انجام می‌گیرد که نسبت این پژوهش ها هر دهه نسبت به دهه پیش از آن چندبرابر بیش‌تر می‌شود و در حقیقت این حجم از پژوهش در حوزه سوادآموزی به سختی در باور می‌گنجد.

کافی است که برای نمونه پژوهش های سوادآموزی را در حوزه زبان انگلیسی بررسی کرد تا گستردگی آن را دریافت. اما در ایران اگرچه این پدیده به سبب‌های گوناگون و به ویژه رخدادهای انقلاب ۱۳۵۷ از هم گسسته است، اما تاریخ سوادآموزی در ایران نیز برای خود گام ها یا مراحل برجسته‌ای دارد و کسانی مانند محمدعلی داعی الاسلام که در این حوزه کار کردند، تنها نبودند. در این زمینه برخی از بزرگان علم و ادب ایران در دوره‌های تاریخی گوناگون گفتارها و سخنان سنجیده‌ای بر زبان رانده‌اند که در جستارهای آینده بیش‌تر به آن‌ها خواهیم پرداخت.

جستارهای پیشین:

جستار پسین:


[1] کاوه تیموری، نشریه پیوند، شماره ۲۴۷، سال ۱۳۷۹، ص ۴۸

[2] محمدعلی داعی الاسلام. رساله خط داعی، حیدرآباد، دکن ، ۱۳۱۷ ش، ص ۲

[3] Eye movement in reading

[4] کاوه تیموری، رشد آموزش هنر، دوره نهم، شماره ۴ ، تابستان ۱۳۹۱، ص ۴۸

[5] کاوه تیموری، رشد آموزش هنر، دوره نهم، شماره ۴ ، تابستان ۱۳۹۱، ص ۴۵

[6] Literacy Knowledge

نویسنده
محمدهادی محمدی
پدیدآورندگان:
کلیدواژه:
Submitted by editor on