داستان کتاب «جنگ چهارشنبهها» در طول سال تحصیلی ۱۹۶۷-۱۹۶۸ در لانگ آیلند، نیویورک رخ میدهد، زمانی که امریکا با ویتنام در جنگ است. هالینگ هودهود پسر نوجوانی است که کلاس هفتم را آغاز کرده است. هالینگ ناچار است روزهای چهارشنبه را که همشاگردیهایش در کلیسا و کنیسه آموزشهای مذهبی میبینند با معلم ادبیاتش، خانم بیکر بگذراند. این اوقات ویژه افق جدیدی را بر روی او باز میکند.
خانم بیکر او را موظف میکند که نمایشنامههای شکسپیر را بخواند و درباره آنها مطلب بنویسد. برخلاف انتظار هالینگ خواندن نمایشنامههای شکسپیر را لذتبخش مییابد و از آنها و خانم بیکر که زنی بابصیرت است چیزهای بسیاری درباره انسان و زندگی میآموزد؛ چیزهای که پدرش نمیتواند به او یاد بدهد؛ چیزهایی که به او کمک میکند تا برای ورود به دنیا بزرگسالی آماده شود. پدرش صاحب یکی از شرکتهای معروف معماری شهر است. همه چیز برای او در شغلش خلاصه میشود. او دوست دارد پسرش راه او را ادامه دهد و مرد شدن را پیدا کردن یک شغل خوب و تامین خانواده میداند: «صبر کردن و طاقت آوردن و کار کردن» اما هالینگ با کمک آموزههای خانم بیکر به این باور میرسد که «مسئله فقط شغل آدم نیست. بیشتر از اینهاست. موضوع سر انتخاب راه است»
کتاب «جنگ چهارشنبهها» که مدال نیوبری ۲۰۰۸ را از آن نویسندهاش کرده است کتابخوانی و مطالعه را ستایش میکند و به نقش مثبت آن در بلوغ فکری و هویتیابی تاکید میکند.