ژولیت ملکهی قلبها، پنجمین کتاب از مجموعهی ماجراهای فروشگاه جادویی است. این فروشگاه هر بار چیزی به خریداران میفروشد که زندگیشان را به کل زیر و رو میکند. این بار نوبت ژولیت است؛ دختری خجالتی و کم رو که به او لقب «مسخرهی مکش مرگ ما» دادهاند. ژولیت آنقدر خجالتی است که وقتی کسی او را دست میاندازد، آنقدر هول میکند که هر چه از دهانش درمیآید میگوید، شاید از آن وضعیت خلاص شود و همین موضوع از او یک آدم عصبانی در ذهن بقیه ساخته است.
ماجرا از وقتی آغاز میشود که ژولیت به فروشگاه جادویی میرود و کسی یک گردنبند به او میدهد. از فردا به طرز حیرتآوری همه مجذوب ژولیت میشوند. هر جا میرود یک لشگر آدم دنبالش راه میافتد و هر جا حضور پیدا میکند، دل همه را افسون و شیدا میکند. ولی ژولیت خجالتی از این وضع لذت نمیبرد و خیلی عذاب میکشد. ناگهان میفهمد که خلاصی از شر گردنبند بهراحتی به گردن انداختنش نیست؛ گردنبند جادویی است و تا ژولیت معمایی را حل نکند، از این گردنبند خلاصی ندارد. او در این راه با چند الهه روبرو میشود و پای درد دل آنها مینشیند.
خواندن این کتاب میتواند برای نوجوانان که مشکل اعتمادبهنفس دارند جذاب باشد، مخصوصاً اینکه چاشنی عشق و حال و هوای نوجوانی به این داستان اضافه شده است!
در جلد اول این مجموعه به نام «حلقه هیولا» راسل از فروشگاه جادویی آقای الایوز عجیب و غریب، یک حلقه هیولا میخرد. راسل فکر میکند که حلقه از آن انگشترهای قلابی است. اما وقتی طبق دستور حلقه را در انگشتش میکند، ورد را میخواند و نگین روی آن را یکبار میچرخاند، یک دفعه دو تا شاخ از کلهاش بیرون میزند و صورتش مو درمیآورد و ناگهان به یک هیولا تبدیل میشود.
ماجراهای جلد دوم فروشگاه جادویی از آنجا شروع میشود که قلدرهای مدرسه دنبال جریمی میکنند، او هنگام فرار به طور اتفاقی به فروشگاه جادویی آقای الایوز برمیخورد و از فروشگاه تخم بسیار بزرگ و عجیبی میخرد. جریمی که پدرش دامپزشک است، با پرورش حیوانات تا حدی آشناست و فکر میکند که میتواند از عهده نگهداری تخم بربیاید. اما جوجهای که از تخم بیرون میآید اژدهایی با نفسهای آتشین و دندانهای تیز، و بسیار خوشاشتهاست! حالا جریمی باید با اژدهایی که هر روز به سرعت بزرگ میشود، چه کند؟
در کتاب «وزغ جنیفر» جنیفر به طور اتفاقی وارد فروشگاه جادویی آقای الایوز میشود و وزغ گندهای میخرد. همین که پایش را از فروشگاه بیرون میگذارد، وزغ شروع به حرف زدن میکند و میگوید که اسمش بوفوست. وقتی بوفو و جنیفر با هم صمیمی میشوند، بوفو رازهای عجیبی را برای جنیفر فاش میکند: راز تولدش، جواهری که توی پیشانیاش مخفی شده و جادوگری که سالهاست برای به دست آوردن جواهر دنبال بوفوست.
در «جمجمه حقیقت» بچهها با چارلی که دروغگوترین پسر مدرسه است آشنا میشوند. بچهها به چارلی اعتماد ندارند یکی از روزها، وقتی عدهای از بچههای قُلدُر مدرسه به خاطر دروغگوییهای او دنبالش میکنند، چارلی فرار میکند و بین راه به طور اتفاقی به فروشگاهی جادویی برمیخورد. در این فروشگاه چشمش به جمجمه ترسناکی میافتد. جمجمه مجبورش میکند که او را با خود به خانه ببرد. به زودی چارلی متوجه میشود که جمجمه نفرینی با خود دارد که نزدیک هر کسی قرار بگیرد او را وادار میکند که فقط حقیقت را بگوید. همین موضوع باعث میشود چارلی به دردسرهای زیادی بیفتد و وارد ماجراهای عجیب و ترسناکی شود...
نجف خانی مترجم این مجموعه می گوید این داستانها درباره كودكانی است كه با مشكلات روحی و روانی بسیار مواجه هستند و مدام از سوی بچههای شرور و قوی مورد آزار و اذيت قرار میگيرند. اين است كه دست به فرار میزنند و در مسير فرار، ناگهان فروشگاهی جادويی سر راهشان ظاهر میشود و هر كدام چیزی خاص از اين فروشگاه برمي دارند كه تا پايان ماجرا به كمک شان میآيد. داستانهای اين كتاب در فضايی وهمآلود میگذرد اما هر کدام طنز ظريفی دارند و دارای تعليق و ضربانگ تندی هستند.