خرس و زنبور - افسانه‌های ازوپ شماره 35

خرسی در جنگل به‌دنبال نشانه‌های روی درخت‌هایی بود که به زمین افتاده بودند، جایی که زنبورها در آن عسل مخفی کرده بودند.

خرس بادقت دماغش را نزدیک تنه‌ی درختی برد تا بداند زنبورها در کندوی‌شان هستند یا نه. در همان هنگام، دسته‌ای زنبور با شهد فراوان از مزرعه‌ی شبدر برمی‌گشتند که خرس را دیدند. آن‌ها که می‌دانستند خرس به‌دنبال چیست، به طرفش پرواز کردند و خرس را بسیار نیش زدند و در تنه‌ی درخت ناپدید شدند.

خرس بسیار عصبانی شد و با چنگ و دندان به تنه‌ی درخت حمله کرد تا کندوی زنبورها را خراب کند، اما این کار باعث شد همه‌ی زنبورها به او حمله کنند.

خرس بی‌چاره مجبور به فرار شد و تنها کاری که می‌توانست انجام بدهد در آب رودخانه شیرجه بزند.

بهتر است آسیب جزئی را با آرامش تحمل کنیم و باخشم زیاد، موجب تحریک همه‌ی افراد نشویم.

برگردان:
شیرین سلیمی
نویسنده
ازوپ
نویسنده:
Submitted by skyfa on