روزی که جنگ شد

عنوان لاتین
The Day War Came

«روزی که جنگ شد» داستانی تصویری، نوشته‌ی نیکولا دیویس (Nicola Davies) با تصویرگری ربه‌کا کب (Rebecca Cobb)، درباره‌ی جنگ، آوارگی، پناهندگان و آسیب‌های جنگ بر کودکان است. در یک روز معمولی که همه چیز خوب است، شاد هستید، به کارهای روزمره‌تان می‌رسید، یک‌باره جنگ می‌آید و همه چیز زیرورو می‌شود. خانه‌تان، شغل‌تان و آرزوهای‌تان از بین می‌رود و آواره می‌شوید. 

داستانِ کتاب «روزی که جنگ شد» از صبحی زیبا می‌گوید که خانواده‌ای با شادی صبحانه می‌خورند، آواز می‌خوانند و دخترشان را به مدرسه می‌فرستند. روزی خوب در مدرسه که دختر داستان، چیزهای تازه‌ای درباره‌ی آتشفشان، قورباغه‌ها و پرنده‌ها یاد می‌گیرد. اما پس از ناهار جنگ می‌آید و همه‌چیز رنگ می‌بازد و سیاه می‌شود. داستان از نگاه دختربچه روایت می‌شود. زندگی او در آغاز رنگی و شاد است و تصویرهای کتاب به‌خوبی آن را بازتاب می‌دهند. جنگ که می‌آید، تصویرها سیاه و دودگرفته می‌شوند. تصویرگر کتاب تلاش کرده‌ است که از نمایش تصویرهای خشن و ترسناک از جنگ اجتناب کند و درد و رنج جنگ را با چند تصویر تیره نشان دهد. 


کتاب کودک درباره جنگ


جنگ می‌آید و خانه‌ی دختر خراب می‌شود. جنگ همه‌چیز و همه‌کس او را می‌گیرد. او تنها می‌شود و همراه با باقی مردم از شهر و کشورش می‌گریزد تا در سفری طولانی پناه و پناهگاهی پیدا کند و از جنگ در امان باشد. در سرما، در باران، از کوه‌ها و جاده‌ها و دریا رد می‌شود تا به پناهگاهی در کشور دیگر برسد. اما جنگ او را رها نمی‌کند: «جنگ دنبالم می‌کرد، زیر پوستم بود، پشت چشم‌هایم و در رؤیاهایم.» قلب دختر آکنده از درد و رنجی است که جنگ برایش آورده است. او از کشورش به کشور دیگری رفته است، اما رنج را در خود حمل می‌کند. 

مردم کشور دیگر، از او روی برمی‌گردانند. او در کوچه‌ها و خیابان‌ها دنبال مهر است و نمی‌یابد... تا به مدرسه‌ای می‌رسد. اما حتی در کلاس درس هم «صندلی»ای برای او نیست! او را راه نمی‌دهند و دخترک ترسیده و غمگین به آلونکش پناه می‌برد. انگار جنگ به آن مدرسه و کشور هم آمده است. اما این‌بار نه با بمباران و تفنگ، که با بی‌مهری و بی‌اعتنایی و راندن او! « آن موقع فهمیدم که جنگ به این‌جا هم رسیده.»

اما این پایان داستان نیست. یکی از بچه‌های همان کلاس با یک صندلی به آلونک دختر می‌آید و از او می‌خواهد که به مدرسه بیاید. بچه‌های دیگر مدرسه هم صند‌لی‌هایشان را آورده‌اند تا همه‌ی بچه‌های پناهگاه بتوانند به مدرسه بیایند. این‌بار همدلی و مهربانی، جنگ را به عقب می‌راند: «ما با هم توی جاده‌ای که با صندلی‌ها درست شده بود راه افتادیم. و با هر قدم جنگ را به عقب راندیم.»


خرید کتاب کودک درباره محبت، مهربانی


کتاب «روزی که جنگ شد» داستانی برای کودکان، درباره‌ی کودکان گرفتار در جنگ و برای بزرگسالان است. کودکان با خواندن این کتاب با مفهوم پناهنده و پناهندگی آشنا می‌شوند و مهر و همدلی کردن با یکدیگر را می‌آموزند. این کتاب به بزرگسالان هم نشان می‌دهد که پناهندگان و آوارگان چه درد و رنج عظیمی را با خود حمل می‌کنند و تا چه حد نیازمند مهر و همدلی‌اند. 

برای عقب راندن جنگ، برای از بین بردن جنگ‌ها، ابتدا باید بیاموزیم که دیگری را دشمن ندانیم، دوست بداریم و از خود نرانیم. جنگ می‌تواند در یک روز عادی که همه چیز خوب است بیاید و همه چیز را زیر‌و‌رو کند، رنگ‌ها را بگیرد و سیاهی بیاورد. اما آیا می‌تواند مهر و امید را از دل‌ها ببرد؟ این کتاب را برای کودکان بخوانید؛ به‌ویژه اگر در کلاس درس، مدرسه، محله و شهرتان کودکی از کشوری دیگر زندگی می‌کند. کودکان باید یاد بگیرند که مهربان باشند و دیگری را دوست بدارند و برای‌ دیگر کودکان، همیشه جای کافی و صندلی خالی در کنار خود داشته باشند.

گزیده‌هایی از کتاب

«راه رفتم و راه رفتم
تا جنگ را از خودم دور کنم،
و بروم جایی که خبری از آن نباشد.
اما جنگ همه جا بود و وقتی می‌آمدم
توی کوچه‌ها درها بسته می‌شد.
مردم به‌جای اینکه به من لبخند بزنند
رویشان را برمی‌گرداندند.»

تصویرگر
تصویرگر
Rebecca Cobb
سال نشر
۱۴۰۱
قالب کتاب
ناشر
نویسنده
Nicola Davies
نگارنده معرفی کتاب
Submitted by editor69 on