کتاب «درخت آرزو» اثر «کاترین اپلگیت» حکایتی فریبنده و ساده است که در آن احترام، مقاومت و امید پیروز میشود. داستان توسط یک درخت بلوط کهنسال که دوستانش به او قرمز میگویند روایت میشود. اما توی محله سالهای سال است که آدمها به او میگویند درخت آرزو. هرفصل کتاب با کلماتی وحدتبخش و همدلانه آغاز میشود و با جملهای زیبا و تفکر برانگیز به پایان میرسد.
یک عضو دیگر هم در این اجتماع وجود دارد، البته واژه مهمان بهتر میتواند ثمر را توصیف کند. در ماه ژانویه ثمر همراه خانواده خود به محله اسبابکشی میکند. او ده ساله یا همین حدودها به نظر میرسد با چشمهایی هوشیار و لبخندی محجوب. نگاه ثمر شبیه کسی است که چیزهای زیادی را در زندگی دیده، کسی که میخواهد دنیا آرام بگیرد.
همسایهها با آنان رفتار محترمانهای ندارند. یک روز بعدالظهر، ماشینی از آنجا رد میشود. ماشین پر از مردهای عصبانیای بود که با عصبانیت و داد و بیداد چیزهایی میگفتند، چیزهایی مثل: «مسلمان برو بیرون!» حتی پسری واژه «برو» را روی تنه درخت حک میکند که منجر به تصمیمات و ماجراهای جالبی است که از زبان درخت نقل میشود و در این ماجراها که اغلب درخت نقش میانجی و پیر دانا را بازی میکند؛ بانگو، کلاغی که همصحبت همیشگی اوست همراهیاش میکند تا نقشهاش اجرا شود.
کتاب «درخت آرزو» یک انتخاب عالی برای بلندخوانی در جمع خانواده یا کلاس درس است. «درخت آرزو» کتابی جذاب برای خوانندگانی است که تمایل دارند کتابی تحسینبرانگیز بخوانند که تلاشی خیره کننده در راستای جنبشهای بشردوستانه دارد. کتابی گرم و عمیق که در قلب کودکان و هر خوانندهای در هر سن وسالی نفوذ میکند و اثری جادویی دارد. کتابی برای زندگی و روزگار ما.
«کاترین اپلگیت» این رمان را در تابستان 2016، زمانی که از نحوه برخورد کشور خود با مهاجرین تازه وارد سرشار از ناامیدی بود، نوشته است. اپلگیت یک نویسنده اهل ایالات متحده آمریکا است که آثارش بارها مورد تقدیر قرار گرفته و جایزههای ارزشمندی را از آن خود کرده است. تاکنون ۳۵ میلیون نسخه از مجموعه کتابهای او که با همراهی همسرش نوشته در جهان منتشر شدهاست.