کتاب «روزگار رؤیا» مجموعه چهارده افسانه از بومیان استرالیاست که در دو فصل داستانهای کهن و داستانهای جدید گروه بندی شده اند. این افسانهها نوشته و گردآوری اوود گروو از بومیان استرالیاست.
نویسنده کتاب «روزگار رویا» کودکیاش را با خانوادهاش در جزیره استراند بروک در ساحل کویندزلند استرالیا گذراند. در آنجا بود که او توانست داستانهای «روزگار رؤیا» را از کهنسالان بومی استرالیا بشنود و بعدها آنها را گردآوری کند و به شکل کتاب دربیاورد.
کتاب «روزگار رؤیا» دربردارنده داستانهای عامیانه بومیان استرالیاست که اوود گروو آنها را روایت کرده است. در بسیاری از این داستانها باورهای اسطورهای کهن وجود دارد. نکته قابل توجه این که درونمایه و محتوای بسیاری از این داستانها متفاوت از داستانهای کهن و اسطورههای دیگر سرزمینها و مردمان مناطق دیگر جهان است.کتاب «روزگار رؤیا» با ترجمه سیاوش مرشدی، کودکان و نوجوانان را با فرهنگ بومیان استرالیا که کمتر شناخته شدهاند آشنا میکند و همچنین کوششی برای آشتی و شناخت جهانی است.
معرفی نویسنده کتاب «روزگار رؤیا»
اوود گروو در ۳ نوامبر ۱۹۲۰ م. در جزیره کوینزلند زاده شد. بیشتر استرالیاییها او را با نام کبث واکر میشناسند؛ نامی که مردم سفیدپوست برای او گذاشتهاند. در ۱۹۸۸ م. او تصمیم گرفت نامش را عوض کند و نامی را برگزیند که به نیاکان بومی استرالیاییاش نزدیک باشد و از میراث آنها حکایت کند. نام «اوود گروو» از قبیله او (نونوکول) گرفته شده و به معنای «درخت پوست کاغذی» است؛ این نام از ابزارهای نوشتاری و ارائه اوودگروو حکايت میکند؛ یعنی پوست درختان و زغال آتشهای مرده (خاموش شده).
او در سال ۱۹۷۲ م. زمانی که در کوه تامبورین اقامت داشت، با دوست خود جودیث رایت (شاعر سرشناسی استرالیا) داستانهایی را با نام روزگار رؤیا نوشتند.
او در سال ۱۹۷۰ م. به خاطر خدمت به ادبیات بومیان استرالیا و مردمش، برنده جایزه «سفارش امپراتوری بریتانیا (EBM)» شد؛ اما در سال ۱۹۸۸ م. (۲۰۰۰ سالگی استرالیا) بازگشت کرد و گفت که نمیتواند این عنوان را مطالبه کند مگر این که به قبیلههای بومی استرالیا حقوق بدون شرط سرزمینشان را در کشورشان بدهند.
او دارای چهار دکترای افتخاری از دانشگاههای استرالیا و برنده چندین جایزه دیگر است. اوود گروو اکنون به عنوان شاعر، هنرمند و فعال سیاسی است و بر احترام به گذشته و نیاز به حفاظت و وحدت نوع بشر اصرار دارد. او بر این باور است که: «ما نگهبان زمین و شکلهای زندگی در آن هستیم که باید از آنها محافظت کرد و به آنها احترام گذاشت. مادر زمینمان به ما میآموزد که متن از آن ماست. مادر زمین به ما میگوید که ما به جای وقت گذاشتن برای هم بسیار گرفتار ماشینهای جنگی شدهایم! انسان باید زمان و فضای زیادی برای پیدا کردن هدفهای روحانی صرف کند.»