مقاله
شرکت «۴۸ داستان» (سوپر اسکوپ) در سال ۱۳۵۸ با هزینه شخصی بنیانگذار آن «علیرضا اکبریان» تأسیس شد. هدف نخست این شرکت آموزش زبان انگلیسی از راه انتشار داستانهای ناطق به زبانهای انگلیسی و فارسی بود اما...
مقاله
قصه قدیمی آقا کوزه، یک متل آذربایجانی
یکی بود، یکی نبود. در افسانه ها و فرهنگ توده مردم آمدست؛ یه کوزه ئی بود. یه روز صبح سرپوششو گذاشت و راه افتاد بره شیره دزدی. رفت و رفت و رفت ... تا تو...
مقاله
یکی بود یکی نبود، پویکی در جنگل برای خودش لانه و آشیانه داشت. روزی هوای تماشای شهر به سرش زد، آمد توی شهر و بالای دیوار بلندی نشست و آواز را ول داد. بچه که صدای آواز پوپک را شنیدند رفتند توی این فکر...
مقاله
توجه: آنچه میخوانید از قصههای عامیانه جهان است و بارگذاری آن در سایت کتابک تنها بهمنزلهی آشنایی با این گونهی ادبی است. محتوای این قصهها شاید مناسب کودکان امروز ما نباشد. لطفاً در انتخاب و...
مقاله
یکی بود یکی نبود خروسی بود دنیا دیده که چند بار گرفتار روباه شده بود و هر بار با افسونی از چنگ روباه در رفته بود، روزی در بیرون ده سرگرم دانه چینی بود که از دور دید روباهی به سمتش بدو بدو می آید....
مقاله
یکی بود – یکی نبود، بزی بود که بهش می گفتن بز زنگوله پا، این بز سه تا بچه داشت، شنگول، منگول، حپه ی انگور. این ها با مادرشان در خانه ایی نزدیک چراگاه زندگی می کردند.
روزی بز خبر دار شد، که گرگ تیز...
مقاله
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. یک خاله سوسکه بود، که در این دار دنیا، جز یک پدر کسی را نداشت. یک روز پدره گفت: "من دیگر نمی توانم خرج تو را بدهم، پیر شده ام و زمین گیر، پاشو، فکری به حال...
مقاله
یکی بود یکی نبود، یک پیرزن بود، خانه ای داشت. به اندازه ی یک غربیل. اطاقی داشت، به اندازه یک بشقاب. درخت سنجدی داشت، به اندازه ی یک چیله جارو. یک خرده هم جل و جهاز سرهم کرده بود، که رف و طاقچه اش خشک...
مقاله
یکی بود یکی نبود. پیرزنی بود که توی خانه ایی زندگی می کرد و به اندازه ی خودش بخور و نمیر اندوخته داشت، که نیازش به در وهمسایه نیفتد. یک روز نشسته بود. موشی از لانه اش درآمد و آمد سر حوض که آب بخوره....