مجموعه نوشته های مناسب برای خانواده
<p>در این صفحه نوشتههایی با موضوع خانواده را میتوانید پیدا کنید. این نوشتهها شامل معرفی کتابها، مقالهها یا مصاحبهها هستند.</p>
برگردان لالایی :
پسرم سوار بر پشت خروس است
به ناحیه گرمسیر رو کرد
بگوئید گرمسیر زیاد گرم نکند
پسرم در آن است رنگم را زرد نکند
گردآورنده از پله کبود جلالوند کرمانشاه: روح الله درگاهی
راوی: کهزاد درگاهی
شنبه, ۲۸ فروردین
«چند هفته پس از جدا شدن مادر و پدرم، مادر با بن آشنا شد. شاید هیچ کس را نتوانید پیدا کنید که به اندازه ی بن روسو با پدرم فرق داشته باشد. سر و وضعش مثل یکی از آن آدم های عشق طبیعت است و پدرم از آن مردهای اهل کت و شلوار و کراوات است. همسر بن سال ها پیش فوت کرده و او با دو فرزند خود زندگی می کند. توماس پنج ساله و لیدیای چهارده ساله. حالا یکسال از آشنایی مادرم و بن می گذرد و آن ها می خواهند با هم ازدواج کنند.
چهارشنبه, ۲۵ فروردین
برگردان لالایی :
آسوده بخواب نازنینم
که عرق چین سبزی بر سر داری
در جوار خانواده اش
آلاچیق زیبایی بر پا سازید
چهارشنبه, ۲۵ فروردین
نگارنده: زینب آقایی
چارلی یازده سال دارد، او مثل بچه های دیگری که در این سن هستند حساس است و خودش هم می داند. برای نمونه هر وقت با مادر و پدرش فیلم غصه داری تماشا می کند، اولین فردی است که به هق هق می افتد و یا احساسات اش سر کوچکترین موضوعی به شدت جریحه دار می شود. زمانی که پدر و مادر چارلی با هم ازدواج کردندT عاشق هم بودند ولی خیلی وقت است که با هم خوشبخت نیستند. برای همین تصمیم گرفتند از هم طلاق بگیرند.
سه شنبه, ۲۴ فروردین
برگردان لالایی :
برایت لالایی می گویم وقت غروب است
گهواره ات را پای درختی می بندم
گهواره ت را پای یک بید می بندم
نمیری و امیدم باشی
لالالالا می گویم تا ماه در بیاید
گلی همرنگ تو از کوه در آید
گوساله گاوکوهی به شیر آید
هر کسی به تو چشم (بد) دارد (= می نگرد) چشمش درآید
لالایی می گویم و خوابت می کنم
علی می گویم و بیدارت می کنم
لالالالا لالایت را قربان شود
یکشنبه, ۲۲ فروردین
کتاب «میخواهم پاندا را نجات دهم» یکی دیگر از داستانهای دوخواهر و برادر ماجراساز یعنی لولا و چارلی است. اینبار داستان از اینجا شروع میشود که روز نجات جانوران در مدرسه است و لولا و دوستش لوتا مثل همیشه ذوقزدهاند. آنها فکر میکنند که باید زرافهی گردن دراز را از شر ابرها نجات دهند. اما چارلی و دوستش مارو شروع میکنند به توضیح دادن برای آنها که برای نجات جانوران چه باید کرد. آنها داستان انقراض جانوران را برای خواهرانشان بازگو میکنند و برای درک بیشتر خطر انقراض، به سراغ کتابها میروند.
شنبه, ۲۱ فروردین
برگردان لالایی :
لالالالا (کودکم)را خواب گرفته
دشت و صحرا را آب گرفته
دشمنانش را تب گرفته
لالالالا دردانه من
گریه نکن هنگام غروب است
پدرت دارد گاو می دوشد
مادرت دارد برنج را می شوید
آقا دائی ات مهمان توست
امشب هست و فردا می رود ......
چهارشنبه, ۱۸ فروردین
بیندازم وبگیرم بچه ام را قاطی شکر کنم وقتی که بابایش خانه می آید به استقبالش بفرستم (جلویش را بگیرم ) بچه ام را روی دست نشانش بدهم. برگردان لالایی: به روایت و کوشش: مریم جهازی
بالا بندازم پایین بندازم کوچولوی خودم را شیرین کنم کوچولوی خودم را وقنی باباش بیاد خونه روی دو تا دستام به پیشواز ببرم کوچولوی خودم را برگردان لالایی: لیلا کفاش زاده
یکشنبه, ۱۵ فروردین
مک کالوین از جمله کسانی است که در زمینه مسائل عملی کتابداری و کتابخوانی بچهها، صاحب صلاحیت است. کتاب «خدمات کتابخانههای عمومی کودکان» که مقاله پیشرو، بخشی از آن است از آثار برجسته وی محسوب میشود که در آن به مسائل مختلف اینگونه کتابخانهها اشاره کرده است. در این مقاله بخشهایی از فصل «انتخاب کتاب» برگزیده و ترجمه شده است. کالوین در مقوله «انتخاب» به سه معیار معتقد است: «... جوهر، صداقت و حقیقت» و در مورد هریک به تفضیل سخن گفته است.
شنبه, ۱۴ فروردین
آیا دنبال راه حلی آسان، جالب و خوب برای خواندن خانواده هستید؟ کیت هنکاک که هم مادر است هم ناشر راهی را پیشنهاد میدهد که کودکان را برای خواندن ترغیب میکند. پس از پایان شور و هیجان جشن و شادی آغاز سال نو بسیاری از ما به این فکر میافتیم که برای سال نو فکر بکری بکنیم و برایش برنامهریزی کنیم. تجربههایمان هر چه که باشد، اکنون بهترین فرصت است تا برای خواندن خود و کودکانمان در سال نو پیمان ببندیم.
شنبه, ۱۴ فروردین
برگردان لالایی :
ولم در گرمسیر نقل مکان کرد
هوای سرحد و آب روان کرد
تمام آب سر حد نوش جانش
خودش رفت و مراآ تش به جان کرد
چهارشنبه, ۱۹ اسفند
آیا پری دندان وجود دارد؟ شخصیت مرد رفتگر چطور، آیا وجود خارجی دارد؟ این پرسش ها به ظاهر پیش پا افتاده اند، اما پاسخ کودکان به آن ها نشانگر مهمی است از چگونگی رشد شناختی آنان. برای سال ها تخیل را ابزاری می دانستند که کودکان با آن از واقعیت می گریزند و هر گاه که به سن مشخصی برسند، آن را کنار می گذارند و با جهان راستین سر و کار پیدا می کنند.
یکشنبه, ۱۶ اسفند
متن لالایی :
لالالالا می ماه پاره(ماهپاره من )
تورا بستم به گهواره
تی گهواره(گهواره ات) طلاکاره
تی وروندان(بندی است که در گهواره به دورکودک بسته میشود)قلمکاره
بالام(بچه)لالا لالا گل فندق
که بابا نشسته
بر سر صندق
بالام لا لا لا گل چایی
از این بچه چه می خواهی؟
چهارشنبه, ۱۲ اسفند
اسطوره آرش کماندار قرنهاست سینه به سینه و به شکلهای مختلف نقل میشود و حماسه آزادگی و میهن پرستی را به زیبایی وصف میکند. شعر، قصه، نمایشنامه، پویانمایی و هنرهای تجمسی، اشکال گوناگونی هستند که هر یک به گونه ای به توصیف اسطوره آرش کماندار پرداختهاند. اما آرش کماندار جدیدترین اثر محمدهادی محمدی نگاه دیگری به این اسطوره بی زمان کرده است. محمدهادی محمدی در این کتاب از نگاهی نو و از سپهری جدید به آرش کماندار نگریسته است. این سپهر نو کودکیِ آرش کماندار است که در این کتاب روایت میشود. شاید تا به حال هیچ کس کودکی این قهرمان بزرگ را که تیر و جانش کوهها و دشتها را در هم نوردیده و مرزهای این سرزمین را تثبیت کرده است، به تصویر نکشیده بود.
دوشنبه, ۱۰ اسفند
بازیهایی که کودکان از سنین کم به آن مشغولاند؛ مانند دالّیموشه و قایمباشک، بر مبنای رازداری و افشا هستند. بچهها عاشق بازیهای مخفیکاری هستند؛ اما همچنین تقلا میکنند خود را لو ندهند. خواهرزادهٔ من در بازی قایمباشک، قبل از رسیدن به عدد شش فریاد میزند: «من اینجام!» بنا به گفتهٔ مکس فن مانن، پدیدارشناس هلندی در کتاب رازهای کودکی (۱۹۹۶)، یکی از دلایل این کار این است که کودکان نمیتوانند با «وجودنداشتن» کنار بیایند. مخفیشدن، این مفهوم پیچیدهتر را به کودک یاد میدهد که هرچند کسی او را نمیبیند؛ او وجود دارد.
پنجشنبه, ۶ اسفند
برگردان لالایی :
لالا لالا گل سرخم ستاره
شیره انگور یا سرکه در پیاله است
دوغ در کاسه یکی ترش یکی هم شیرین شیرین است
نگو که دوغ ود وشاب با هم فرقی ندارد
راوی: زهرا محمدی، از لاهیجان
چهارشنبه, ۵ اسفند
برگردان لالایی :
بخواب لای لای بخواب فرزندم
نور چشم من
هنوز روز نشده است
از دیدنت هنوزسیرنشده ام
بگذار بر روی غنچه شبنم بریزد تا تبدیل به گل شود
بگذار به دیدنت سیر شوم
گردآورنده: از روستای ولی آباد پره سر تالش: محمد شفاهی چروده ( رحیمیان تالش )
شنبه, ۱ اسفند
برگردان لالایی :
پسرم تو را سبز (= بزرگ )کردم مثل توله
توله برگ ریواس است من دلم "نظام"(اسم کودک) خواسته
چشمه در جلوی خانه در جنب و جوش است
این عزیز من "کیوان " است که معامله می کند
گردآورنده از الشتر: کیوان حقی آبی
چهارشنبه, ۲۸ بهمن
خانم و آقای براون نخستین بار پدینگتون را در ایستگاه قطار دیدند. با برچسبی به دور گردنش که روی آن نوشته شده بود: «لطفا از این خرس مراقبت کنید. متشکرم.»
نخستین شبی که پدینگتون در خانه ی خانم و آقای براون به حمام رفت، فاجعه ای بزرگ رخ داد؛ آب همه ی وان و حمام را برداشته بود و سیل در حال سرازیر شدن بود. به این ترتیب با حضور آقای پدینگتون خانواده براون، همیشه منتظر فاجعه ای هستند. برای جاناتان و جولیا، فرزندان خانواده براون، ماجراها و خرابکاری های این خرس سرگرم کننده است. خانم و آقای براون هم پذیرفته اند که زندگی با وجود یک خرس در خانه بسیار هیجان انگیزتر است.
سه شنبه, ۲۷ بهمن
حس می کنم با دستم، من می بینم با چشمم، من می چشم با این زبون، صداها را من با گوشم می شنوم و بو می کنم با بینی مجموعه ی پنج جلدی است که اطلاعاتی را در باره ی حس های لامسه، بینایی، چشایی، شنوایی و بویایی به مخاطب می دهد.
سه شنبه, ۱۳ بهمن
بشر ابتدا که در عصر شکار زندگی میکرد، سطح نیازهایش در حد نیازهای فیزیولوژیک و پایهای بود. چنین انسانی امنیت و آینده چندان برایش اهمیت نداشت و حتی مفهوم آینده نیز در او شکل نگرفته بود. چنین بشری تنها به نیازهای لحظهای خود میاندیشید، ولی انسان پسازآن وارد عصر کشاورزی شد. در عصر کشاورزی نگاه به آینده مفهوم پیدا میکرد زیرا باید میدانست چه وقت وجین کند یا کی محصول را درو کند. در این مرحله، بود که امنیت برای او معنی تازهای پیدا کرد. صنعتی شدن که با اختراع ماشین بخار آغاز شد، بسیاری از تعاملات جامعه بشری را تغییر داد.
دوشنبه, ۱۲ بهمن
مقوله کتاب و کتابخوانی مبحثی است که سال های متمادی مورد بحث کارشناسان بسیاری قرار داشته و دارد اما مسئله اصلی این است که چرا جامعه کنونی ما از کتاب اینقدر فاصله دارد؟ و چرا ما با تمام مشکلات و گرفتاری های روزمره حاضریم ساعاتی از شب را جلوی تلویزیون یا رایانه بنشینیم اما کتاب نخوانیم؟ چرا با کتاب مانوس نیستیم و در نهایت فکر می کنیم لذتی که از یک فیلم می بریم ممکن است از خواندن کتاب نبریم؟ و بالطبع فرزندان ما هم همین علایق را دارند اما موضوع حائزاهمیت این است که چه کنیم تا کودکان ما به این معضل دچار نشوند و نسل آینده به سمت کتابخوانی سوق یابد. کارشناسان تعلیم و تربیت کودک در یک نشست این موضوع را به چالش کشیدند.
شنبه, ۱۰ بهمن
«این گوزن مال من است» داستان پسری به نام ویلفرد و گوزنی است که یک دفعه سر و کلهاش پیدا میشود و ویلفرد تصور میکند او جانور دستآموزش است. اما بهتدریج متوجه میشود، ویلفرد که جانوری از حیاتوحش است، زندگی را با قوانین مورد قبول خودش میگذراند، نه قوانینی که ویلفرد وضع کرده است و برای هیچکسی هم نیست.
سه شنبه, ۶ بهمن
مرکز فراگیر، چهجور مرکزی است؟ این سوالی است که گاهی حتی برخی همراهان کانونی نیز آن را میپرسند. مخاطبان آن چهکسانی هستند؟ چه گروههایی سنی و با چه شرایطی در دایرهٔ فعالیت این مراکز میگنجند؟
دوشنبه, ۵ بهمن