این کتاب بازآفرینی کهنترین افسانهی منظوم ایرانی «درخت آسوریک» است که پیشینهی آن به ۲۵۰۰ سال میرسد. برخی براین باورند که اصل افسانه به زبان پهلوی اشکانی در دورهی اشکانی بر سر زبانها بوده و سپس در دورهی ساسانی به زبان پهلوی ساسانی به نظم درآمده است.
"یه بچه ی دیگه؟ چه بامزه!" داستان دختر کوچکی است به نام "گودون". گودون فکر می کند مادرش توپ بزرگی قورت داده! اما کم کم می فهمد که باید منتظر ورود بچه جدیدی به خانه باشد. گودون از این موضوع احساس خوبی ندارد و برای جایگاه خوب و آرام خود در خانواده احساس خطر می کند. او سعی می کند پدر و مادر را راضی کند که بچه کوچک به جز دردسر چیز دیگری نخواهد داشت! اما موفق نمی شود.
پیرزنی در دهکده زندگی می کند. او برای اهالی ده از شیر بزش ماست درست می کند. "روباه دم بریده" داستان روباهی است که هر روز سراغ شیری که پیرزن از بزش دوشیده می رود، آن را می خورد و فرار می کند.
شورای کتاب کودک بنا به ضرورت وجود کتاب مرجعی معتبر ویژه کودکان و نوجوانان ایرانی در سال ۱۳۵۸ به تدوین، فرهنگنامه کودکان و نوجوانان پرداخت، به دنبال آن شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۶۶ تاسیس شد.
"شما که غریبه نیستید" عنوان زندگینامه ی هوشنگ مرادی کرمانی، از نویسندگان بزرگ ادبیات کودکان ایران است که به صورت خاطره نویسی به ترتیب زمان به وسیله خود ایشان نوشته شده است.
در مقدمه کتاب توضیحاتی درباره ویژگی های دایرة المعارف یا دانشنامه، مدخل های این دانشنامه، تنظیم مقاله های آن بر اساس الفبایی آمده است. سپس به چگونگی استفاده از دانشنامه اشاره شده است. دانشنامه کودکان و نوجوانان آکسفورد بیش از ۸۰۰ مدخل در زمینه های گوناگون علوم: فیزیک و مکانیک تا زیست شناسی و روان شناسی دارد. جلد اول آن در بر دارنده مدخل هایی است که شامل حرف "آ" تا حرف "ر" است و در جلد دوم، مدخل های حرف "ز" تا حرف "ی" آمده است. در پایان جلد دوم نمایه ای از کل مطالب برای جست و جوی دقیق تر آورده شده است.
تاریخ ادبیات كودكان ایران مجموعه ای است كه شما در آن می توانید: با تاریخ كهن سرزمین ایران آشنا شوید. سیر فرهنگ این سرزمین را بشناسید. به دیدار كودكان ایرانی تا كهن ترین روزگاران بروید. مهمتر از همه با ادبیات كودكان ایران از روزگار باستان تا روزگار معاصر آشنا شوید.
روبی و گارنت دو خواهر دوقلو حدود ۱۰ساله هستند که فقط بیست دقیقه با هم اختلاف سن دارند ولی از نظر اخلاق و رفتار با هم خیلی متفاوتند. گارنت دختری آرام و مرتب و روبی شلوغ و پرحرف است. روبی دوست دارد همیشه حرفش به کرسی بنشیند و همین موضوع باعث اختلاف میان دو خواهر می شود.
هوگو و جاسپر، خواهر و برادری با اختلاف سن کم، متوجه میشوند که شهردار شهرشان قصد دارد با کمک پولداران و افراد بانفوذ شهر تنها پارک محله را خراب کند و به جای آن برج بسازد.
دو مرد هیزمشکن برای قطع درختان به جنگل آمازون میروند. یکی از آنها درخت بزرگی را به دیگری نشان میدهد و از جنگل بیرون میرود. درخت خیلی محکم و تنومند است و هیزمشکن زود خسته میشود و به خواب میرود. مار بوایی که روی درخت زندگی میکند، در گوش او میگوید که این درخت خانه او و گذشتگان اوست و هیزمشکن نباید آن را قطع کند.
روایتی از شاهزاده قورباغه. شخصیت اصلی آن دختری به نام رباجو عاشق سواركاری، كمنداندازی، نواختن گیتار و خواندن آواز است. در روزی توفانی، كلاه تازهاش به چاه میافتد. قورباغهای با دیدن ناراحتی رباجو حاضر میشود كلاه او را به سه شرط از چاه بیرون بیاورد.
قصه ی گرگ آوازه خوان از قصه های عامیانه ترکمنی است که در مجموعه مرز پرگهر منتشر شده است.
زین زوئن با سفینهاش در فضا به راه میافتد و میرود. او از سیارات مختلفی عبور میکند؛ سیارهی اولدوگلو که همه جای آن را آب گرفته است، سیارهی گوت گوت که رباتها قدرت را به دست دارند، سیارهی فوفی که فقط رنگ قرمز را میشناسند، سیارهی بورارک که پر از زباله است و ... . او همینطور به راهش ادامه میدهد اما کهکشان خیلی بزرگ است و زین زوئن مریخی خیلی کوچک.
"آنتونیو"ی نجار خوشحال است چون تکه چوبی پیدا کرده است و می تواند یک پایه ی میز چوبی از آن بسازد، اما با اولین تیشه بر چوب، انگار صدای نازکی می گوید: "یک خرده آهسته تر بزن." با هر تیشه صدای ناله از چوب بلند می شود و آنتونیو کار را ناتمام می گذارد. آنتونیو چوب را به دوستش "ژپتو" می دهد تا با آن آدمکی چوبی برای خیمه شب بازی بسازد و با آن نان در بیاورد.
آلیس از بیکار نشستن کنار خواهرش در کنار رودخانه، خسته میشود. کتابی که خواهرش مشغول خواندن آن است، نه تصویر دارد و نه گفتوگو. آلیس متوجه خرگوشی سفید میشود که جلیقهای برتن و ساعتی جیبی دارد و زیر لب با خودش حرف میزند و میرود.
برف باریده است. مادر هنگام خروج از خانه از سلی و برادرش میخواهد كه برفها را پارو كنند. آنها مشغول كارند كه گربه با كلاه از راه میرسد، وارد خانه میشود و همه چیز را به هم میریزد. سپس برای تمیز كردن خانه، گربههایی كوچك و كوچك تر را یكی پس از دیگری از كلاهش بیرون میآورد تا به او كمك كنند.
خوابآور تنها روی همهی مردم غبار خواب میپاشد جز یك پسر ویك دختر كه میخواهد با آنها دوست شود. تا اینكه تصویر ماه خندان را در آب میبیند و پیش او میرود. ماه میگوید كه مدتهاست چشم به راه اوست چون هرگز خسته نمیشود و نمیخوابد. خوابآور تنها اورا برای دوستی انتخاب میكند.
پتسون پیرمردی روستایی است كه تنها زندگی میكند. همسایهاش؛خانم آندرسون، برایش گربهی كوچولویی هدیه میآورد و پتسون با وجود فیندوس كوچولوی گربه، دیگر احساس تنهایی نمیكند. روزی فیندوس از ترس گوركن پنهان میشود.
ننه همرو اسباب بازیهای سفالی میسازد، آن ها را رنگ میکند و قصهی مجسمههای خود را برای بچهها میگوید. از جملهی این قصهها، قصهی شیری گرسنه است که میخواهد قوچی را بخورد. قوچ که زورش به شیر نمیرسد، به حیله متوسل میشود و به او میگوید که خوردن راه و رسمی دارد و شیر باید برای خوردن او سیخ، فلفل و ... مهیا کند.
مری دختری تنهاست كه همبازی ندارد و با مادرش در طبقهی بالای ساختمانی زندگی میكند. او همبازی خود را در باغ كوچكی كه در ماهیتابه آشپزخانهشان درست كرده است، مییابد. در پایان مری در باغ كنار خانهی مادربزرگش با پسركی به نام تام آشنا و دوست میشود كه هم سن و سال او و همنام با پسرك گلی باغ كوچك خودش است.