کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان
داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آنها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداختهی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیتهای بیرونی برداشتهایی شده است، ولی همهی این واقعیتها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیشدانستههای نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل میشود. داستانهای کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستانهای کاملاً تخیلی و فانتزیگونه باشد یا واقعی.
«فضانوردها در کوره آجرپزی»، داستان دو پسر مهاجر از خراسان جنوبی است که کارگران کورهٔ آجرپزی هستند. «سبزعلی»، یکی از پسران، پایاش در میان خاک به چیزی تیز گرفته و زخمی شده و گرفتار بیماری مهلک کزاز شده است. «چمن»، پسر دیگر، میخواهد او را نجات دهد؛ اما از این بیماری خلاصی نیست. سبزعلی بیمار است و هذیان میگوید: «بیبی من رفتم توی کوزه شنا کنم. آنقدر به من نگو سوسک سیاه! ببین ماهی شدم!... نه مرا نیاندازید توی تنور!» چمن که میخواهد او را زنده نگه دارد، به یاد فیلمی میافتد که در تلویزیون دیدهاند: فیلمی دربارهی سفر به ماه: «مگر قرار نیست با هم به کره ماه برویم؟ فضانوردها را یادت رفته؟ کره ماه را چه؟ نگاهاش کن، از پنجره پیداست! آن سیاهیهای رویاش را ببین! آنجا آب و درخت است!» اما سبزعلی آرام نمیگیرد و مرتب تکرار میکند که میمیرد. او از مرگ میترسد: «من که مردم، زیر خاکام میکنید! مثل بابا غریب! چمن نگذار مارها گوشت تنام را بخورند!» چمن با تصویرهایی که از سفر به ماه برای سبرعلی میسازد، تلاش میکند او را تا سحر بیدار نگه دارد؛ زیرا گفتهاند سبزعلی، سحر را نخواهد دید و این درد، درمانی ندارد: «درماناش مرگ است!»
یکشنبه, ۱۰ مرداد
«بابا و دایناسور» داستان پسری است که میخواهد مانند پدرش شجاع باشد. او از یک دایناسور کمک میگیرد که از هیچچیز نمیترسد. تا اینکه دایناسور گم میشود و اینجا پدر به کمک او میآید. پسر درک میکند که ترسیدن ایرادی ندارد و دوباره دایناسورش را مییابد.
چهارشنبه, ۶ مرداد
داوود پسر آرام و حرف گوشکنی است که هیچوقت از پدرش کتک نخورده است. همین موضوع بهانهای است تا برادران بازیگوشاش او را «نوکر بابا» صدا بزنند. زمانی که بستهی اسکناس پدر در چاه مستراح میافتد، این نام مستعار کابوس داوود میشود.
چهارشنبه, ۶ مرداد
کتاب «رامونا همیشه راموناست» جلد هفتم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این جلد داستان بزرگ شدن راموناست. رامونای شیطان که نمیشد دقیقهای او را به حال خود گذاشت؛ الان تنها در خانه میماند تا مادر و پدر و خواهرش «بئاتریس» به خانه برگردند. او در این مدت سعی میکند دختر خوبی باشد تا از رفتن به خانه مادربزرگ «هوی» نجات پیدا کند و در اینکار به نظر میرسد کاملاً موفق است.
دوشنبه, ۲۸ تیر
کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» مثل یک کتاب شعر است، شعرهایی بیقافیه. شعرهایی که «پرل» برای ما میگوید و ما را با اینکار شریک دردهای زندگیاش میکند. کتاب «مادرجون! چرا اسمم یادت رفته؟!» کتابی است درباره عشق، دوست داشتن و خانواده. کتابی است درباره «پرل»، دختری تنها.
دوشنبه, ۲۱ تیر
«کتاب پدربزرگها» کتابی دلچسب از مجموعه کتاب «دنیای دوست داشتنی من» است. کتابی درباره تفاوتهای رفتاری پدربزرگها که به نزدیکی بیشتر و احترام بیشتر به پدربزرگها و سالمندان کمک میکند.
یکشنبه, ۶ تیر
«جادوگر بیکار: قصههایی با سه پایان» شامل چند داستان است که برای هر کدام از آنها 3 پایان نوشته است. در هر داستان نویسنده از خواننده میخواهد که خودش یک پایان را انتخاب کند یا پایانی تازه برای داستانها بنویسد.
سه شنبه, ۱۱ خرداد
کتاب «رامونای شجاع شجاع» سومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. رامونا دوست دارد استقلال بیشتری پیدا کند و در این مسیر اولین مشکلی که باید حل شود، یکی بودن اتاقش با خواهرش بئاتریس است. اما باید دید که یک اتاق جدا میتواند به مستقل شدن رامونا کمک کند یا نه.
سه شنبه, ۴ خرداد
کتاب «رامونای آتشپاره» دومین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. موضوع این قسمت، وارد شدن رامونا به مدرسه و شروع دوره کودکستان است و معلم مهربانی که قرار است رامونا خوب بودنش را به او اثبات کند. داستان همراه شدن رامونا با دیگران که برای اولین بار بدون حضور مادر و سایر اعضای خانواده اتفاق میافتد و همینجاست که اولین قدمهای رامونای آتشپاره برای وارد شدن به جامعهای بزرگتر برداشته میشود.
سه شنبه, ۴ خرداد
کتاب «دنیای رامونا» جلد هشتم و در واقع آخرین جلد از مجموعه کتابهای «رامونا»ست. «رامونا» آمادهی رفتن به کلاس چهارم شده. الان خواهر کوچکتری دارد به نام «روبرتا» که باید بعضی از مسئولیتهای نگهداری از او را هم به عهده بگیرد و بالاخره توانسته یک دوست دختر صمیمی به اسم «دیزی» برای خودش داشته باشد.
دوشنبه, ۳ خرداد
کتاب «رامونا و خواهرش» اولین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» است. این کتاب تنها جلدی است که داستان از زبان بئاتریس خواهر رامونا گفته میشود. بئاتریس که معمولاً آرام و ساکت است و سعی دارد همهٔ کارها را درست جلو ببرد؛ نمیداند با شیطنتهای خواهر آتشپارهاش «رامونا» چهطور کنار بیاید.
دوشنبه, ۳ خرداد
کتاب «عروس دریایی» داستان مواجه دختری است به نام سوزی با مرگ بهترین دوستش. سوزی بهترین دوستش «فرنی» را از دست داده است. فرنی در دریا غرق شده، در حالی که همه میدانند بهترین شناگر مدرسه بوده است. سوزی نمیتواند این حادثه را بپذیرد.
یکشنبه, ۲ خرداد
کتاب «رامونا و پدرش» چهارمین جلد از مجموعه کتاب «رامونا» ست. پدر شغلش را از دست داده و زمان بیشتری در خانه است. رامونا که فکر میکند با بودن پدر در خانه میتواند زمان شاد بیشتری را با او بگذراند؛ به مرور متوجه این میشود که پدر حال چندان خوبی ندارد. همیشه در حال صحبت با تلفن یا در انتظار زنگ زدن تلفن است و نمیتواند با رامونا بازی کند.
یکشنبه, ۲ خرداد
کتاب «مطلقا تقریبا» داستان پسری ۱۰ ساله است به نام آلبی که در هیچ چیزی بهترین نیست؛ نه خوشتیپترین پسر کلاس و مدرسه است و نه ورزشکارترین. خواندن برایش سخت است و از ریاضی سر در نمیآورد. با اخراج شدن از مدرسه خصوصی، آلبی اعتماد به نفس خود را کاملا از دست میدهد و پدر کمالگرایش را حسابی ناامید میکند.
چهارشنبه, ۲۹ اردیبهشت
کتاب «فلیکس به سیرک میرود» یکی دیگر از داستانهای مجموعه کتاب «فلیکس» است. فلیکس خرگوش عروسکی و پشمالوی سوفی است که در هر جلد از کتابهایش با نامههایی که برای سوفی میفرستد به او کمک میکند اطلاعات جدیدی از شهرها، کشورها، آدمها، جانوران، فرهنگها و جهان اطرافمان به دست آورد. در این کتاب هم فلیکس با سیرک بزرگی همراه شده و به چند شهر در آمریکا سفر میکند؛ امابخش مهمی از کتاب از تنوع فرهنگی و نژادی آدمهای سیرک و فرهنگهای آنان سخن میگوید.
چهارشنبه, ۲۹ اردیبهشت
کتاب «رامونا و مادرش» جلد پنجم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این قسمت داستان رامونایی است که هنوز دوست دارد خرگوش کوچولوی مامان باشد؛ اما نمیفهمد چرا دیگر مامان او را خرگوش کوچولوی خودش نمیداند. مادر رامونا هنوز کار تمام وقت میکند و سرش شلوغ است، پدر هم صندوقدار فروشگاه شده و وقت سرخاراندن ندارد. بئاتریس هنوز کم صبر است و فکر میکند دوستداشتنی نیست. حالا رامونا باید بتواند علاوه بر همه این مشکلات ماندن در کنار خانواده دوستش «هوی» را در چند ساعت بعد از مدرسه هم تاب بیاورد.
سه شنبه, ۲۸ اردیبهشت
کتاب «پست شیشهای فلیکس» یکی دیگر از کتابهای مجموعه کتاب «فلیکس» است که داستانهای سوفی و فلیکس، عروسک پارچهای او را روایت میکند. این جلد از کتاب روندی متفاوت از سایر کتابهای فلیکس دارد. اینبار این فلیکس نیست که به سفر میرود و نامه میفرستد، بلکه داستان اینطور پیش میرود که به علت بیماری اعضای خانواده، سوفی و فلیکس شروع به مراقبت از آنها و درست کردن غذا برای آنها میکنند. در ادامه فلیکس و سوفی سعی میکنند روشهای مختلف تهیهٔ غذا را از کشورهای مختلف پیدا کرده و با این کار هم کشورها را بشناسند و هم غذای آنها را درست کرده و مزههای متفاوتی را امتحان نمایند.
سه شنبه, ۲۸ اردیبهشت
کتاب «رامونای هشت ساله» جلد ششم از مجموعه کتاب «رامونا» ست. داستان این جلد داستان رفتن رامونا به کلاس سوم و روبهرو شدنش با مسائل جدید است. رامونا که از رفتن به کلاس سوم خیلی خوشحال است؛ با مشکلاتی هم روبه روست. مثل اینکه باید برای حفظ شرایط خانوادهاش بعدازظهرها به خانهٔ دوستش برود تا مادرش بتواند تمام وقت کار کند، اما مشکل بزرگ این است که در آنجا باید با دختر کوچک خانواده «ویلاجین» همبازی شود و او را مشغول کند، کاری که برای رامونا خیلی سخت است.
دوشنبه, ۲۷ اردیبهشت
کتاب «فلیکس در میان بچههای دنیا» یکی دیگر از داستانهای مجموعه کتاب «فلیکس» است. اینبار موضوع اصلی سفر فلیکس، دیدار با بچههای مختلف دنیا در نقاط متفاوت است.
دوشنبه, ۲۷ اردیبهشت
کتاب «وقتی هورتون صدای هو شنید» از مجموعه کتاب «قصههای یک جورکی» کتابی است فلسفی. فلسفهای برای زندگی. اینکه همه ما و همچنین هر آنچه که در جهان هستی وجود دارد به دلیل بودن حق حیات و زندگی دارد. در این کتاب هم «هوها» همانها که آنقدر کوچک هستند که به چشم نمیآیند و به گوش شنیده نمیشوند، در تلاش برای رساندن صدایشان به دیگرانِ بزرگ هستند. در این مسیر پر خطر اما تنها «هورتون»، فیل عظیمالجثه است که برای گرفتن حق زندگیِ آنها تلاش میکند.
چهارشنبه, ۱۵ اردیبهشت