کتاب های ادبیات داستانی برای کودکان

داستان یک سلسله وقایع حقیقی یا غیرحقیقی است که به طور زنده و آمیخته با جزئیات بیان شده باشد به نحوی که متخیله خواننده یا شنونده بتواند آن‌ها را در لحظه مجسم کند. داستان، ساخته و پرداخته‌ی ذهن خلاق فردی به نام نویسنده است. گرچه از واقعیت‌های بیرونی برداشت‌هایی شده است، ولی همه‌ی این واقعیت‌ها از صافی ذهن، عواطف و احساسات و پیش‌دانسته‌های نویسنده گذشته و از پایگاه و موقعیت اجتماعی او نشأت گرفته است و با کمک ذهن خلاق خواننده و مشارکت اوست که کامل می‌شود. داستان‌های کودکان و نوجوانان نیز قائل این تعریف هستند، خواه داستان‌های کاملاً تخیلی و فانتزی‌گونه باشد یا واقعی.

زیردسته‌بندی‌ها
«لطفا چراغ را روشن بگذار» یک داستان تخیلی با چاشنی طنز درباره ترس از تاریکی و هیولاست. شاهزاده کوچولو می‌خواهد چراغ روشن باشد تا بچه هیولا به اتاقش نیاید. از طرفی بچه هیولا هم ‌می‌خواهد چراغ روشن باشد تا دختر کوچولو به اتاقش نیاید.
چهارشنبه, ۱۹ شهریور
گرسنه نیستم... این غدا را دوست ندارم... «نمی‌خواهم... شکم‌ام می‌گوید نه! ... ببین چه کار بلدم!» جملاتی آشنا از کتاب «یک لقمه کوچولو برای خر کوچولو» برای هرکسی که موقع غذا خوردن با کودکی سرو کله زده است! وقت ناهار است و مادر یک غذای خوشمزه برای خر کوچولو درست کرده است. اما خر کوچولو حاضر نیست حتی یک لقمه بخورد. مادر مطمئن است که خر کوچولو گرسنه است، اما چه طور می‌تواند او را راضی کند که غذایش را بخورد...
یکشنبه, ۱۶ شهریور
«جنگ ادامه دارد...» این جمله‌ای است که کتاب «دشمن» با آن آغاز می‌شود. واژه‌ها به رنگ سرخ و درشت نوشته شده‌اند در زمینه‌ای سیاه! کتابِ «دشمن» پیش از آغازِ داستان، از آغازِ جنگ می‌گوید. «این‌جا انگار بیابان است...» و در دو صفحه، چند تکه شاخه‌ی خشک را می‌بینیم. «... بیابانی با دوگودال...گودال‌هایی با دو سرباز...» پیرامون هر دو گودالی که دو سرباز در آن هستند، سیم خاردار است و هر دو سرباز، نردبان دارند برای بیرون آمدن از گودال و کلاه‌هایی شبیه هم. همه چیز این دو سرباز شبیه هم است و پرده کنار می‌رود و داستان آغاز می‌شود. سربازی در میانه‌ی یک پرده‌ی نمایش قرمز نشسته است با تفنگی در دست‌اش. و در زمینه‌ی قرمز، در صفحه‌ی روبه‌روی‌اش، واژه‌ی «دشمن» سیاه و درشت نوشته شده است. داستان آغاز شده.
سه شنبه, ۱۱ شهریور
«خر کوچولو کنار جسمی بزرگ و تیره‌رنگ دراز می‌کشد. چه بوی خوبی دارد. این همان جایی است که دنبال‌اش می‌گشت. این‌جا گرم و نرم است و درست بوی خانه‌ی مامان را می‌دهد. بله، خر کوچولو این‌جا می‌تواند بخوابد. با خیال آسوده چشم‌های کوچکش را می‌بندد.» این جملات پایانی آرامش‌بخش کتاب «خر کوچولو» است. یک کتاب تصویری تاثیرگذار و پرماجرا درباره خر کوچولویی که می‌خواهد روی پاهای خودش بایستد.
شنبه, ۱ شهریور
«بله، خر کوچولو کیک دوست دارد. اما آن بادبادک، آن بادبادک قشنگ با آن دم بلند...» دوراهی‌های ذهنی و عاطفی از همان سال‌های نخستین زندگی کودک آغاز می‌شوند. وابستگی و دلبستگی به چیزی، علاقه به داشتنش برای همیشه، ناتوانی در دل‌کندن از وسایل مورد علاقه و چالش‌های بخشیدن و هدیه دادن... کتاب «خر کوچولو و تولد یاکی» به این موضوعات می‌پردازد.
چهارشنبه, ۲۹ مرداد
«خر کوچولو و یاکی اسب‌بازی می‌کنند. به آن‌ها خیلی خوش می‌گذرد! اما... وقت حمام و خواب است.» کتاب «خر کوچولو حمام می‌کند» داستان هر روز و شب مادرها و پدرهایی است که فرزندانشان هیچ وقت خسته و گرسنه نیستند و به حمام احتیاجی ندارند! کودکانی که دوست دارند بازی کنند و برای فرار از کارهای روزمره بهانه‌های بامزه‌ای بیاورند!
چهارشنبه, ۲۹ مرداد
کتاب «روز استخر» داستان گروهی از جانوران است که از شیرجه زدن در استخر می‌ترسند. خرگوش کوچولو که تا حالا شیرجه نزده از آن‌ها می پرسد که چه چیز شیرجه زدن این‌قدر وحشتناک است و هر کدام از جانوران از دید خود به او توضیح می‌دهد. در نهایت، وقتی خرگوش تصمیم می‌گیرد به مربی بگوید هیچ‌وقت شیرجه نخواهد زد، مربی می‌آید و به آن‌ها می‌گوید که ترس درواقع از قوه‌ی تخیل آن‌ها می‌آید و شیرجه زدن اصلاً ترسناک نیست.
چهارشنبه, ۲۲ مرداد
کتاب «35 کیلو امیدواری» داستان گرگوری، پسری 13 ساله و 35 کیلوگرمی است که دست‌های ماهری دارد. دست‌هایی که چیزهای نو می‌آفرینند، تعمیر می‌کنند، باغبانی می‌کنند و ... . اما این مهارت گرگوری در مدرسه به کارش نمی‌آید. او از مدرسه متفر است اما به نظر می‌رسد به خاطر درجا زدن در بعضی کلاس‌ها بیش‌تر از دیگر بچه‌ها باید به مدرسه برود. بی‌علاقگی و ناکامی گرگوری در مدرسه باعث اخراجش می‌شود. وضعیتی دشوار برای او و پدر و مادرش.
شنبه, ۱۱ مرداد
کتاب «بخشنده» داستان پسر نوجوانی به نام یوناس است. در جایی که یوناس زندگی می‌کند، جنگ، ترس و درد وجود ندارد. جامعه به شدت کنترل می‌شود و برای حفظ نظم و آرامش، افراد درباره‌ی هیچ یک از بخش‌های زندگی‌شان، مانند شغل یا ازدواج، حق انتخاب ندارند.
چهارشنبه, ۱ مرداد
کتاب «ماتیلدا» داستان دختری کنجکاو، باهوش و کتابخوان است. اما این ویژگی‌های ماتیلدا مورد پسند پدر و مادرش نیست. آن‌ها نه تنها به او نمی‌بالند، بلکه او را ابله هم می‌دانند. ماتیلدا با بالا رفتن سن و ورود به مدرسه، توانایی عجیبی در خودش کشف می‌کند؛ توانایی حرکت دادن اشیا از دور. او از این توانایی برای کمک به کسانی که دوست‌شان دارد استفاده می‌کند.
چهارشنبه, ۱ مرداد
جودی در «دور دنیا در هشت روز و نصفی» با چالشی تازه روبرو می‌شود، چالشی برای حفظ دوستی‌ها و انجام یک فعالیت گروهی.
سه شنبه, ۳۱ تیر
زبان رودی رونده است، که همراه با زمان و انسان به پیش می‌رود. زبان ادبیات نیز چنین خصلتی دارد. زبانی که روزگاری برای آن مردم روشن بوده است، امروز ممکن است برای ما چندان روشن و مفهوم نباشد. این به ویژه درباره زبان‌های عتیق بیش تر صدق می‌کند. فارسی زبانی عتیق است. زبانی کهن و باستانی که بسیار روایت‌ها در دل خود دارد. این زبان تمامی ریشه‌های فرهنگی ایران را از باستانی‌ترین روزگار تا امروز در خود بازتاب می‎‌دهد. به همین دلیل هنگامی که این زبان شکافته می‌شود، در آن انبوهی از واژه‌ها هستند که ریشه مادی یا سومری و سانسکریت دارند، ریشه اوستایی یا پهلوی دارند. ریشه عرب دارند، یا معرب هستند.
چهارشنبه, ۲۵ تیر
از جان خود بگذر تا جان کودکان، جان بماند! از خود گذشتن به چه معناست؟ اگر قرار باشد که برای کودکان دبستانی این مفهوم را باز کنیم، چگونه باید از ساده‌ترین و ملموس‌ترین واژه‌ها استفاده کنیم، تا آن‌ها معنای از خود گذشتن را درک کنند؟ اما اگر از خود گذشتن به ادبیات برسد، چگونه آن را باید در واژه‌ها و روایت و داستان بازنمایی کرد، چنان که هم ارزش‌های ادبی غنی بماند و هم این معنا بتواند به بهترین شکل به کودکان منتقل شود؟
یکشنبه, ۲۲ تیر
همه‌‌ی ماجرا از آنجایی شروع می‌شود که پسرکی از تختش می‌افتد. اگرچه موضوع داستان ساده است، نویسنده به‌سادگی از کنار این موضوع نمی‌گذرد و آن را به ماجرایی خیال‌انگیز تبدیل می‌کند.
یکشنبه, ۱۵ تیر
«من یک عالم دوست کوچک دارم که روی کله‌ام زندگی می‌کنند. وقتی‌که می‌روم بخوابم، آن‌ها ورجه‌ورجه و بپّر‌بپّر می‌کنند.» _ یک عالم دوست کوچک؟ کجا؟ توی کله‌ی یک پسر کوچولو؟  این‌ها سؤالاتی هستند که به‌محض خواندن اولین جمله‌ی کتاب «خِرچ! خوروچ! خیریچ!» از خودتان می‌پرسید. اما در کسری از ثانیه، وقتی‌که به تصویر پایین صفحه نگاه می‌کنید، تازه منظور اِلنور آپدیل، نویسنده‌ی کتاب، را می‌فهمید! آن ‌وقت است که فریاد می‌زنید: «شپپپپپش!»
یکشنبه, ۱۵ تیر
دو موجود یکسان از دو نسل متفاوت را تصور کنید، شاید فقط تصویر یک پدربزرگ و یک نوه‌ی آدمیزاد به ذهنتان برسد. اما دنیای خلاق کودکان، چیزی فراتر از این حرف‌هاست؛ جایی که دوتا قورباغه هم می‌توانند از دو نسل مختلف هم‌صحبت‌ و حتی راهنمای خوبی برای هم باشند! اجازه دهید کمی عقب‌تر برویم تا ببینیم ماجرا از چه قرار است.
شنبه, ۳۱ خرداد
دو سرزمین جدا از هم اما در کنار هم! خرس‌ها و گرگ‌ها در دو کشوری زندگی می‌کنند که فقط یک جوبیار خروشان، بین‌شان فاصله هست. هم خرس‌ها پادشاه خود را دوست دارند و هم گرگ‌ها. همه چیز در این دو سرزمین و میان ساکنان این دو، خوب است. صلح و صفا و دوستی بین‌شان برقرار است. آن‌ها با هم می‌رقصند، مسابقه‌های ورزشی برگزار می‌کنند. خرس‌ها همیشه در ماهیگیری برنده هستند و گرگ‌ها در مسابقه‌ها تا این‌که یک روز، رنگین‌کمانی مانند یک معجزه در آسمان پدیدار می‌شود. هیچ‌کس در این دو سرزمین تا آن روز رنگین‌کمان ندیده است.
یکشنبه, ۱۸ خرداد
داستانی درباره‌ی آرزوها! کبوتری که آرزوهای هیزم‌شکن فقیری را برآورده می‌کند. اما برآورده شدن آرزوها چه سرانجامی برای هیزم‌شکن دارد؟ روزی روزگاری هیزم‌شکن فقیری با همسر و سگ‌اش زندگی می‌کرد. او روزی برای قطع کردن درختی بزرگ به جنگل رفت و چند کبوتر زیبا دید. به خانه آمد و و تفنگ‌اش را برداشت تا کبوترها را بکشد. اما هیچ کبوتری را نتوانست شکار کند. یک کبوتر پیش هیزم‌شکن آمد و از او خواست تا دیگر به کبوترها شلیک نکند و به جای‌اش کبوتر آرزوهای او را برآورده کند.
شنبه, ۱۷ خرداد
«گربه‌ آقای براون» کتابی عجیب درباره‌ی یک دوستی عجیب است درباره‌ی یک عشق است که پایانی عجیب دارد؛ اما ساده با راه‌حلی شگفت! یک روز سروکله‌ی کسی در زندگی‌تان پیدا می‌شود و از آن روز، رنگ همه چیز برای‌تان عوض می‌شود.هیچ‌چیز دیگر مانند سابق نیست و کم کم همه چیز به‌هم می‌ریزد. حضور کسی که به زندگی‌تان آمده، شیرین است اما با دردسرهای‌اش چه باید کنید؟ کتاب «گربه‌ آقای براون» پاسخ به این پرسش است.
چهارشنبه, ۱۴ خرداد
گرگ شرور است، خرگوش ترسو، روباه زیرک است و جغد باهوش؟ یا این‌ها: «باورهای ساده‌لوحانه‌ی مردم است.»؟ کتاب «گرگ نیکوکار» داستان گرگی درمان‌گر است اما در لایه‌های کتاب، داستان دیگری می‌بینیم که در آن شخصیت اصلی‌اش نه یک گرگ نیکوکار، که یک جغد خبیث و شرور است. گرگی در جنگلی زندگی می‌کند که از پدران‌اش آموخته که باید مراقب جنگل باشد. اگر خرگوشی شب‌ها می‌خواست بیرون برود، دندان‌های سفید گرگ راه را به او نشان می‌داد و غرش گرگ، او را فراری می‌داد تا در بیشه پنهان شود و از خطر دور.
سه شنبه, ۱۳ خرداد
«کنجکاوی، شوقی کشنده است» این واژه‌ها از کتاب «روباه کوچک» است، واژه‌هایی که معنای زندگی است برای روباه کوچک و همه‌ی آن‌ها که در جست‌وجوی دنیاهای تازه هستند و از روزمرگی گریزان.
دوشنبه, ۱۲ خرداد
«ماهی بالای درخت» داستان الی است. اَلی یک راز دارد ... و آن این است که قادر به خواندن نیست. به نظر او حروف، شبیه سوسک‌های سیاهی هستند که روی دیوار رژه می‌روند. او می‌گوید: اگر وقت داشتم، می‌توانستم بعضی از کلمات را بخوانم، اما وقتی دستپاچه هستم، مغزم مثل یک عالمه خاک اره می‌شود که روی زمین پخش و پلا شده است!!  
چهارشنبه, ۷ خرداد
بیشتر خانواده‌ها، مهمانی‌ها و شب‌نشینی‌های‌شان را توی خانه برگزار می‌کنند. بعضی‌ها هم به پارک یا طبیعت می‌روند و در فضای باز از زیبایی‌های آسمان شب لذت می‌برند؛ اما از جلد کتاب «دردسرهای خانواده‌ی پپین» این‌طور برمی‌آید که بعضی‌خانواده‌ها از مکان‌های دیگری برای دور هم جمع ‌شدن‌ استفاده می‌کنند! پشت‌بام! بله، آقا و خانم پپین، دختر و پسرشان، پتونیا و ایروینگ و سگ و گربه‌شان رُوی و میراندا برای اینکه آسمان شب را ببینند تصمیم می‌گیرند بروند روی پشت‌بام.‌ البته اگر منصفانه به ماجرا نگاه کنیم، می‌بینیم که دیدن غروبی باشکوه از قاب کوچک پنجره اصلاً دلچسب نیست.
چهارشنبه, ۷ خرداد
فکر می‌کنی خواندن دفترچه خاطرات یکی دیگه مزه داره؟ من سوزن قورت دادم. نترسید ماجرای سوزن قورت دادن هم با بلعیدن یک عالمه پنبه ختم به خیر می‌شود. این مجموعه داستان، برای آشنایی بیشتر خواننده با شیوه‌های مختلف روایت خاطرات است و نویسنده به خوبی توانسته در قالب داستان این خاطرات را خواندنی و جذاب کند.
سه شنبه, ۶ خرداد