رنگ خورشید

عنوان لاتین
The colour of the sun

 داستان کتاب «رنگ خورشید» در یک روز شکل می‌گیرد. آمیزه‌ای از واقعیت و تخیل و وهم، بدون مرز مشخصی بین این‌ها.

ماجرا در یک روز تابستانی معمولی پسری است که مادرش او را راهی سفر می‌کند. دیوی کوله‌اش را می‌بندد؛ توشه راه، چیزهای دلخواهش، اسباب‌بازی‌های کودکی‌اش را در آن می‌گذارد و می‌رود. در مسیرش با افراد مختلفی روبه‌رو می‌شود. شاهد قتلی می‌شود که معلوم می‌شود قتل نبوده. حرف‌هایی را می‌شنود که معلوم می‌شود شایعه‌ای بیش نبوده. افراد آشنا با پدر و مادرش را می‌بیند و هر یک از آن‌ها چیزی به او می‌گوید. خاطراتش را مرور می‌کند، خاطراتی بیشتر مربوط به پدرش که اخیراً به دلیل بیماری خاصی از دنیا رفته است و او هنوز نمی‌تواند با موضوع کنار بیاید. یکی از اهالی که توان‌یاب (معلول) است مدتی با او همراه می‌شود و برای کنار آمدن با مسائل او را راهنمایی می‌کند. برایش از جنگ‌ها و اختلاف‌ها و کارگران معدن می‌گویند و پیامدهای مخرب آن. به لب چشمه‌ای می‌رود که قبلاً با پدرش آنجا می‌رفته و پدرش را در آنجا می‌بیند. چشمش به روی دنیا باز می‌شود و با کوله باری از تجربه به خانه برمی‌گردد. نویسنده‌ای که او را به حق مارکز ادبیات کودک می‌دانند، برای این اثرش رئالیسم جادویی را انتخاب کرده است تا فلسفهٔ هستی، رویارویی با فقدان و مرگ، بلوغ، جنگ، صلح، طبیعت و استفاده از زیبایی‌های آن را بنمایاند.

از این نویسنده کتاب‌های بسیاری از جمله «اسکلیگ و بچه‌ها»، «بوته‌زار کیت»، «چشم بهشتی»، «گل»، «تابستان زاغچه»، «آتش‌خوارها»، «قلب پنهان»، «بندبازان»، «پدر اسلاگ»، «وحشی»، «کیت، گربه‌ و ماه»، «قصه آنجلینو براون»، «نغمه‌ای برای الاگری»، «آنجلینا براون»، «اسم من میناست»، «پسری که با پیراناها شنا کرد» و «بابای پرنده من» به فارسی ترجمه شده است.  

 

 

برگردان
شهلا انتظاریان
سال نشر
۱۳۹۷
نگارنده معرفی کتاب
Submitted by editor3 on